musaaskari کاربر ویژه وضعيت: آفلاين 27 تير ماه ، 1390 تعداد ارسالها: 6429 امتياز: 1931290 تشکر کرده: 1 تشکر شده 48 بار در 46 پست
ارسال شده در: جمعه، 16 مرداد ماه ، 1394 21:32:54 موضوع مطلب: نوروز در روستای دوان / کازرون
نوروز در روستای دوان / کازرون
نوروز، بزرگترین عید ملی ایرانیانِ پاک طینت، از دیرباز مهم ترین عامل وحدت و یگانگی اقوام ایرانی بوده است. دوانی ها نیز به تبع نیاکان خود این روز بزرگ را پاس می داشتند و امروزه نیز؛ و هرساله با تمام علائق، خود را برای پاسداشت آن آماده می کنند. زیرا با هر بهار که طبیعت از نو می بالد، آنها نیز در خود احساس بالندگی می کنند و به همانگونه که بهار از نو می آید تا نقشی نو بر طبیعت زند، آنها نیز با خانه تکانی و نو کردن رخت و تخت و بخت خویش دست به تهیۀ شیرینی و تنقلات شیرین کام کُن می زنند تا نقشی نو بر زندگی خانوادگی خود بزنند. بدین نیت از یکی دو هفته مانده به بهار، خانه را سرتاپا می روبند و گرد و خاک را از چهرۀ سرپناه خود می زدایند.
اگر چه در چند دهۀ اخیر، مردم کمتر اقدام به تهیۀ شیرینی و تنقلات محلی می کنند و همۀ اقلام مورد نیاز عید را از بازار خریداری می نمایند، اما در گذشتۀ نه چندان دور مواد مورد نیاز پذیرایی از مهمانان در ایام دید و بازدید را خود تهیه و تدارک می دیدند و عمدتاً با دانه های خودکاشته یا دانه های گیاهان کوهی، تنقلات مورد نیاز عید را آماده می کردند. بدین منظور چند روز پیش از سال تحویل دست به پخت بِرِنجَک و دِنگو و نان شیرینی و اَخُرِک می زدند تا پذیرای مهمانان نوروزی باشند.
این عادت حسنۀ تمامی مردم بومی سراسر این مهد کهن بوده که متأسفانه به دلیل تحمیل فرهنگ شهرنشینی به حتی دورترین نقاط روستایی، حنای این آداب و عادات دیگر رنگی ندارد و دارد از میان زندگی مردمی که تا همین سالهای اخیر پایبندش بودند رخت برمی بندد.
دوانپارس وظیفۀ خود می داند که برای پاسداشت این آداب نیکِ نیاکان، حداقل با نوشتن هرآنچه که رسم سنتی نوروز بوده، یادآور خاطرات کودکی، نوجوانی و جوانی نسل های پیر و میان سالی باشد که خود در تداوم آن سهمی داشته اند؛ و شناختی باشد از سنت های نیاکان برای جوانان امروز دوانی که ناخواسته از دیار پدری کوچ کرده اند و کمتر با این سنت ها آشنایند. بنابراین به اجمال رسم نوروز را توصیف خواهیم کرد تا عاملی باشیم برای ماندگاری هرچه بیشتر آن.
بِرِنجَک berenjak :
برای تهیۀ برنجَک، برنج را در آب می پختند و مانند چلو آبکِش می کردند. سپس آنرا که از آب عاری شده بود روی پارچۀ تمیزی در محلی باز پهن می کردند تا کاملاً خشک شود. در این حال آمادۀ پخت اصلی بود. اجاقی را که برآن تابه ای قرار داده بودند، با هیزم روشن می کردند. در کف تابه مقدار دو مشت نمک می ریختند تا کاملاً داغ شود بعد مقدار یک مشت برنج آماده شده را روی نمک می ریختند و با کفگیر آن را در نمک می گرداندند. برنج در اثر حرارت نمک بو می خورد و پف می کرد و پوک می شد. در این حالت برنجکی سفید و کشیده به دست می آمد که باید سریع آنرا از روی اجاق برداشت و در الکی که روی سینی گذاشته اند بریزند و الک کنند تا نمک آن گرفته شود. در صورتی که دیر بجنبند برنجک رنگ می گیرد. در این صورت تمامی زحمات در این مرحله به هدر می رود. بقیۀ برنج ها نیز به صورت گفته شده به عمل می آوردند.
دِنگو dengu:
دِنگو از دیگر تنقلات محلی بود که با گندم درست می کردند. گندم را در تابه ای که در آن نمک ریخته و داغ شده بود می ریختند و آنرا برشته می کردند. گاهی برای خوشمزه تر شدن دنگو مقداری مغز شیرین شدۀ بادام کوهی را همراه کنجد بو داده به آن اضافه می کردند تا مجلس آراتر شود.
اَخُرِک axorek:
دانه های بادام کوهی را در دیگی می ریختند و مقداری آب و مقدار مناسبی نمک بدان می افزودند، بعد آن را روی اجاق می گذاشتند و مدتی حرارت می دادند تا بجوشد. مدت جوشش باید تا حدی باشد که پوست چوبی آن نرم شود و با دندان به راحتی شکسته شود. سپس آنرا از روی اجاق برمی داشتند و مدتی آنرا در آب نمک به حال خود می گذاشتند تا نمک به مغز آن نیز رسوخ کند.
نِنِ شِری nen-e šeri:
برای تهیۀ نان شیرین، به خمیر مقداری شکر می زدند تا شیرین شود. چانه های آن را کوچک می گرفتند تا بعد از چند بار تا زدن به اندازۀ کف دست شود. چانۀ خمیر را با تیر نان پزی آنقدر پهن می کردند تا کاملاً نازک شود. سپس آنرا به تنور می چسباندند بعد از بیرون آوردن آن، تا گرم و نرم بود تا می زدند و در سینی می گذاشتند تا سرد شود. این نان پس از چند دقیقه، خشک و شکننده می شد. گاهی برای شیرین تر شدن آن، مقداری خاکه قند را روی آن می پاشیدند.
دیگر آداب نوروز:
زنان پس از انجام تمامی کارهای خانه، در شب قبل از سال تحویل، دست و پا و موی خود را حنا می بستند و صبح به حمام می رفتند و لباس نو می پوشیدند و خود را می آراستند. مردم معتقد بودند که اگر بضاعت خرید کلیۀ لباس های نو را ندارند، برای دور کردن بدشگونی از خود، حداقل یک تکه از لباس های پوشیده شده باید نو باشد،
زمان سال تحویل را معمولاً از علمای روستا جویا می شدند و با تیری که از تفنگ یکی از اهالی شلیک میشد، اعلام میشد. مردم با شنیدن صدای تیر یکدیگر را می بوسیدند و به هم عیدمبارکی می گفتند. بزرگترها به کوچکترها عیدی می دادند. بلافاصله عید دیدنی ها آغاز می شد و کوچکترها به عید مبارکی بزرگان فامیل می رفتند. در بعضی خانه ها وسایل پذیرایی را روی طاقچه می چیدند و هرکس مقداری از آن را برمی داشت. اما بعضی ها مقداری از تنقلات را در نعلبکی می ریختند و به مهمان می دادند. اغلب تحفۀ تعارف شده را در جیب و گوشۀ چادر و بال پیراهن می ریختند و به خانه می بردند.
به مناسبت سال نو، بزرگان فامیل همراه با قوارهای پارچۀ رنگی به خانۀ خانوادهایی که در عزای عزیز خود به پند نشسته بودند (عزادار بودند) می رفتند و با اهداء پارچه و آرزوی سلامتی و طول عمر برای بازماندگان، آنها را از رخت عزا به در می کردند. پس از آن خانوادۀ عزادار نیز با هدیه ای به خانۀ آنهایی که به احترامشان رخت سیاه پوشیده بودند، می رفتند و بعد از قدردانی از هم دلیشان تقاضای به در آمدن از رخت سیاه می کردند.