حکایت این زمان.به زبان نایینی

[blabadiyon]

عامو عیدوت موبارک


در متن خودم مروضا را به اختصار (م)و عاموچی را با (ع)نمایش می دهم

(م)سلام .عیدوت موبارک

(ع) اسلاملیک .دیداروت موبارک .عیدی شوما جی موبارک

(م)یا.ا.... چوطوری عامو....حالوت خو بُ .....رو رو

هی....دوماغوت ساز و واز هُو .....


(ع) یاواشتر عامو .عجله نه کِ الحمدا......به لطفی

شوما .....شوما چوطوری ......




(م)ماجی خوبم خودا را شکر



(ع)شوما پوری کمی یا یی ....از کیا یومیی


(م) می پوری ......از .......یومیی


(ع) خّب بسیار خوب ...ما گُ حال اُ روزومی وینی ....نه پا

بورامی مونده نه چش اُچارومی دورس وینه


خوداش بیامرزا باغاجه ات یه خال از ما مَسر بی اما پوری

اخریش گُ پیوت گرته خُی پوری مَسری می

هم کایه بُین

(م) عاموچی چه خیبر ابادی

(ع) تعریفی نداره عامو

(م)اخه چورا

(ع)هی....هی....وَنه رس عامو...

یعنی زومونه فرقی کرته

قیدیما مردمی ابادی یه ذره خُی هِم فامیل بُین یا نه بُین از

دیر هِم جی گُ ردی بُین بلا نسبتی شوما اقلن یه دُمبوشی

بورا یی


هِم تکُن دا اما الان جوونا تو یه کُندیله سوواِرن خیال کیری



اسبی دُل دُل سو وارِن

اَبی هیچکی نا شی نه سِن

(م) نه قایده همه سیگه بِن


(ع) نه عامو همه نه

اما دی وچو وایی نو پا یکسره یا کله شی





تو دی قوطی یه چو درو انگولی در تو ش کو ووِن

یا یک نَخَچو تو گُشوشی اِسه خُی به خُی هنگا رِن


یا اَردی کله شی اِسه یه بار دادی کیشن یه بار جی غش غش

خندن .ادم نازونه دیوونه ین یا عاقل .



یا جی مثلی خو یوت دوقد تند تند یه چی واجن اُرد گرتن


برگردان فارسی

(م)سلام .عیدت مبارک

(ع) علیکم السلام ..دیدارت مبارک .عید شما هم مبارک

(م) یا....چطوری عمو ..حالت خوبه.....رو به راه هستی....سر دماغی.....

(ع) یواشتر بپرس .عجله نکن ...الحمدا.... به لطف شما خوبم ....شما چطوری

(م)من هم خوبم شکر خدا

(ع) شما پسر کی هستی ...از کجا امده ای

(م)من پسر فلانی...از.....اومد ام

(ع) بسیار خوب .ما که حال و احوالمون را می بینی . نه پا برایمان مانده است و نه چشم و چارمان سو دارد

خدا بیامرزد پدر بزرگت را ؛پسر آخریش که بابای تو با شه با پسر بزرگ من هم بازی بودند.

(م) عمو ابادی چه خبر

(ع) تعریف نداره

(م) اخه چرا

(ع) هی ..هی .....نه پرس چرا ...یعنی زمونه عوض شده ..

اون قدیم ها مردمون ابادی که فامیل بودند یا نبودند ,با فاصله هم که از کنار هم می گذشتند بلا نسبت شما

یک دُمی برای هم تکان می دادند اما الان جوانها سوار یک قراضه که هستند انگار

بر اسب دُل دُل سوارند و هیچکس را هم نمی شناسند

(م) گمان نکنم همه اینجوری باشند

(ع)حالا همه که نه اما این جوانهای نو ظهور دایم سرشان توی قوطی(همون موبایل) است و

انگشت درون ان می کوبند

یا یک هدفون توی گوششان است و خودبه خود صحبت می کنند.

یا یک دفعه هم کنار سرشان(کنار گوششان)است و گاهی فریاد می زنند ,گاهی هم غش غش می خندند,

انسان نمی فهمد عاقلند یا دیوانه.

یا مثل خودت تند تند و با شتاب یه چیزی می گویند و رد می شوند .



با این کلمه آخری عامو دارم به رفتار خودم شک میکنم .نکنه دارم عوض میشم و شهر نشینی عوضم کرده.