آشنایی بیشتر با روستای کوهستانی وفس
آشنایی بیشتر با روستای کوهستانی وفس
شهرستان کمیجان – استان مرکزی
روستای کوهستانی وفس
وفس، روستایی کوهستانی است. کوهها، مناطق مسکونی و باغات آن را احاطه کردهاند. خانهها بر روی دامنهی کوهها ساخته شدهاند و باغات در میان درهها ایجاد شدهاند و حالت پلکانی دارند. کوهپایههای با شیب مناسب و سنگلاخ کم نیز، به زمین زراعی تبدیل شدهاند. بلندترین نقطهی وفس، کوه «قلنجه» با ارتفاعی در حدود ۲۷۴۵ متر است. این کوه، طبق جهت جغرافیایی، در جنوب وفس قرار گرفته است. پستترین نقطه وفس، محلی در دشت وسیع «انجمن» (در شمال وفس) با ارتفاعی در حدود ۱۵۵۰ متر میباشد. پس به راحتی میتوانیم حساب کنیم که اختلاف ارتفاع در روستای وفس در حدود ۱۲۰۰ متر است که همین اختلاف ارتفاع باعث ایجاد شرایط خاص آب و هوایی در روستای بزرگ وفس شده است. ارتفاع مناطق مسکونی در حدود ۲۲۰۰ متر است، فاصله کوه قلنجه تا مناطق مسکونی، ۶ کیلومتر و فاصله دشت انجمن تا مناطق مسکونی ۱۶ کیلومتر است که در همین فاصله طولانی، باغات وفس با طولی در حدود ۱۲ کیلومتر، قرار گرفتهاند(موارد ذکر شده را میتوانید در تصویر زیر بینید). در پست کوههای وفس، مطالبی کلی پیرامون بلندیهای وفس ذکر گردید؛ در این پست نیز کلیاتی راجع به ارتفاعات وفس آورده میشود و در پستهای آتی، جزئیات بیشتری از هر کدام از کوهها ارائه خواهد شد.
تفاوت ارتفاع وفس و مناطق اطراف
اختلاف ارتفاع وفس با مناطق اطرافش (به جز روستاهای خیلی نزدیک) بسیار زیاد است. مثلا ارتفاع در شهر کمیجان که تقریبا در دشتی هموار قرار گرفته است در حدود ۱۵۰۰متر میباشد. همچنین فاصلهی وفس با کمیجان حدود ۱۸ کیلومتر است، یعنی میتوانیم نتیجهگیری کنیم که در طول این ۱۸ کیلومتر، ارتفاع از ۱۵۰۰متر به ۲۷۴۵متر رسیده است که همین عامل جغرافیایی باعث تفاوت زیاد آب و هوای وفس با کمیجان و سایر مناطق اطراف است. به طور کلی، روستای وفس در میان روستاها و شهرهای اطراف، بلندترین ارتفاع را دارد و در نتیجه میزان نزولات جوی و پوشش گیاهی در وفس بیشتر از مناطق نزدیک آن است.
به طور کلی، کوهستانهای وفس به همراه کوههای کم ارتفاعی که در غرب آن قرار گرفتهاند، تکه ای جدا افتاده از کوهستانهای استان مرکزی و رشتهکوه زاگرس میباشد. در تصویر زیر و سایر تصاویری که در ادامه خواهد آمد، به خوبی می توانید این مطلب را ببینید. به تغییر رنگ ها دقت کنید. همانگونه که مشاهده می نمایید، چهار رنگ مختلف در این تصویر اعمال شده است که نشاندهندهی تغییر ارتفاع میباشد و در این میان فقط کوهستانهای بلند وفس، دارای رنگ طوسی روشن هستند. کوههای کم ارتفاعتر به رنگ طوسی تیره، تپهها و کوهپایههای خاکی به رنگ قهوهای کم رنگ و دشتهای هموار به رنگ قهوهای پر رنگ میباشند.
روستای وفس در قلب کوهستانهای وفس قرار گرفته و روستاهای دیگری همچون چهرقان، آمره، وزندان، آقاج، استهری و … در میان کوههای این تکه جدا افتاده ایجاد شدهاند. همه این روستاها کوهستانی هستند اما با این وجود، در نوع و میزان منابع آب، گستردگی پوشش گیاهی و سایر ویژگی های طبیعی و همچنین ویژگی های فرهنگی و اجتماعی تفاوتهایی دارند؛ در چند روستا به گویش وفسی صحبت میشود، در آمره با گویش خاص خودشان(که همانند وفسی، جزو زبان ماد قرار می گیرد) و در بعضی روستاها نیز به زبان ترکی و فارسی تکلم می نمایند. این روستاها در طول تاریخ، مراودات فراوانی با یکدیگر داشتهاند، در بین خود(و سایر مناطق) به خرید و فروش میپرداختند، بعضی مهاجرپذیر و بعضی مهاجرفرست بودند و حتی گاهی اوقات، مردان ساکن این روستاها، همسران خود را از روستای دیگر انتخاب میکردند. وفس در بین این روستاها به دلیل شرایط مناسبتری که از هر جهت دارا بود، توانسته بود جمعیت بیشتری را به سوی خود جذب کند که در نهایت، از کل آن منطقه به اسم وفس نامبرده میشد. در تصاویر زیر، موقعیت تکه کوهستان جدا افتاده را در مقیاسهای متفاوت می بینید.
به وفس برگردیم. طول روستای وفس در حدود ۲۳ کیلومتر است. روستای وفس دقیقا در راستای جهت جغرافیایی(جنوب به شمال) قرار دارد. در حال حاضر، جاده اصلی و آسفالتهی آن از میان کوههای سر به فلک کشیدهی جنوب وفس میگذرد و به مناطق مسکونی میرسد. با این حساب اگر جهت جاده ورودی وفس را به عنوان جهت ابتدایی روستای وفس در نظر بگیریم، میتوانیم بگوییم که به ترتیب در طولِ ۲۳ کیلومتری روستای وفس و از جهت جغرافیایی جنوب به شمال، ابتدا گردنه وفس (معروف به گردنه حاج رضوان- امامزاده و نماد وفس) و سپس رشته کوه وفس قرار دارد. با عبور از میان رشته کوه وفس به ابتدای باغات و مناطق مسکونی میرسیم. مناطق مسکونی، در حدود ۸۰۰ متر طول دارد (و مساحت تقریبی آن با توجه به شکل پلهای خانهها، یک کیلومتر مربع است) ولی باغات با احاطه کردن مناطق مسکونی، در حدود ۱۲ کیلومتر امتداد می یابند (البته راستای باغات به صورت صاف و مستقیم نمیباشد و از همان ابتدا با زاویهای، به سمت مشرق متمایل می شود). اولین باغ وفس، «کوروره» و آخرین باغ، «اَلولان» نام دارد. بعد از باغات نیز به دشت وسیع «انجمن» می رسیم که طولی در حدود ۷ کیلومتر دارد. در پستهای آینده، پیرامون هر کدام از این موارد، مطالبی ارائه خواهد شد.
استان مرکزی (وفس)
منابع آب
مهمترین منبع تأمین آب این روستا، آب های زیر زمینی هستند که به دو صورت قنات و چشمه وجود دارند.
این روستا از نظر تعداد قنات در میان روستا های اطراف قابل توجه است و تمام قنات های آن در بخش جنوبی روستا واقع گردیده اند.
وجود زمین های آهکی در بخش جنوبی و ریزش مناسب برف و باران باعث نفوذ آب به زمین و تشکیل سفره های آب زیرزمینی گردیده است.
این روستا دارای هشت رشته قنات می باشد که همه آنها در بخش جنوبی و از غرب به شرق کشیده شده اند و حداکثر عمق مادرچاه این قنات ها کمتر از ۲۰ متر و طول آنها بین ۲۰۰ تا ۳۰۰ متر است.
قنات های وفس
مهمترین منبع تأمین آب روستای بزرگ وفس، آب های زیر زمینی هستند که به دو صورت قنات و چشمه وجود دارند.
این روستا از نظر تعداد قنات در میان روستا های اطراف قابل توجه است و تمام قنات های آن در بخش جنوبی روستا واقع گردیده اند.
وجود زمین های آهکی در بخش جنوبی و ریزش مناسب برف و باران باعث نفوذ آب به زمین و تشکیل سفره های آب زیرزمینی گردیده است.
وفس دارای هشت رشته قنات می باشد که همه آنها در بخش جنوبی و از غرب به شرق کشیده شده اند و حداکثر عمق مادرچاه این قنات ها کمتر از ۲۰ متر و طول آنها بین ۲۰۰ تا ۳۰۰ متر است.
در ادامه نام این قنات ها و توضیحاتی مختصر راجع به آنها ذکر می شود:
قنات دوشاخه:
این قنات در جنوب شرقی وفس واقع شده است و مادرچاه آن مشخص نیست و زمان حفر آن نیز نامعلوم است. نوسان آب آن در سالهای پربارش و کم بارش نامحسوس می باشد.
قنات خیبر:
این قنات معروف به « سرحوض» است که مادرچاه و چاههای دیگر آن مشخص نبوده و میزان آبدهی آن بسیار زیاد است و مظهر قنات، در محله خیبر قرار دارد که در آنجا آب از زیر یک منزل مسکونی بر سطح زمین جاری می شود.
آب این دو قنات پس از طی مسیری در حدود یک کیلومتر به یکدیگر می پیوندند و همراه با چشمه های دیگری که در مسیر به آنها برخورد می کنند تمام باغات شمالی وفس را که در امتداد دره ای در حدود ۱۰ کیلومتر کشیده شده اند را مشروب می سازند.
قنات اسبین( اسفین، اسپین، ایسبین):
این قنات نیز در قسمت جنوب غربی و در اول روستا واقع شده است که آبیاری باغات واقع در مسیر آن به صورت پیاله ای است.
قنات کیاسر علیا:
این قنات نیز در قسمت جنوب غربی واقع شده و مقدار آب این قنات در سال های پربارش و کم بارش از نوسان شدیدی برخوردار است.
قنات گدوک:
این قنات حدود ۴۰ سال قبل حفر شده و در کنار جاده ی وفس به کمیجان قرار دارد و آب آن از طریق ۳ کیلومتر خط لوله بدون پمپاژ وارد شبکه لوله کشی می شود و به مصرف شرب می رسد.
قنات کوروَرَه (کولوَرَه):
این قنات در قسمت جنوب غربی و بالای قنات اسبین قرار دارد و آب آن برای زمین های زراعی مورد استفاده قرار می گیرد و زراعت آبی بیشتر محدود به آب این قنات می گردد.
دو قنات دیگر به نام های « آب رنگ» و « آب در » در فاصله حدود ۶ کیلومتری غرب وفس که رشته کوهی ( کوه دزلی) آن را از وفس جدا کرده است قرار دارند.
در نهایت پس از پایان فصل بهره برداری از این آب ها و از ماه آبان تا فروردین، همه ی این آبها به هم پیوسته و مسیری حدود ۳۰ کیلومتر را به طرف شمال طی کرده و به رودخانه ی قره چای که مهمترین رودخانه منطقه است می ریزند. رودخانه قره چای با طول حدود ۵۴۰ کیلومتر از آبخیزهای ۱۵ کیلومتری جنوب شازند سرچشمه گرفته و به حوضه ی دریاچه نمک قم می ریزد.
علاوه بر قنات ها، در داخل روستا شش چشمه وجود دارد که در محله های « داران»، « مانداران»، « باغچه میران»، « مامرّی»، « رو» و « خیبر» قرار دارند. از این چشمه ها علاوه بر شستشو، برای مصرف شرب نیز استفاده می شود؛ میزان آب دهی این چشمه ها در سالهای مختلف، متفاوت می باشد.
منبع:
« منو گرافی روستای وفس»(پایان نامه دانشجویی)؛ حسین علی حاجیلو؛ بهار ۱۳۷۹؛ صفحات ۴ تا ۶
در مورد استان مرکزی(وفس)
نواحی امید بخش معدنی زون تفرش – اراک
روش مطالعه:
بررسیهای اکتشافی سیستماتیک ناحیهای و شناسایی نواحی امیدبخش معدنی که با استفاده از فناوری نوین تلفیق و مدلسازی لایههای اطلاعاتی زمینشناسی، ژئوشیمی، ژئوفیزیک، دورسنجی و نشانههای معدنی شناخته شده انجام میپذیرد، یک الگوی مطالعاتی استاندارد جهانی است که امکان دستیابی به نتایجی مطلوب در اکتشافات ناحیهای را میسر میسازد. در این بررسیها با شناخت مدلهای زایشی کانیزایی در هر محدوده میتوان به اطلاعات مفیدی از لایههای اطلاعاتی دست یافت. بطور مثال تبدیل این دادهها به اطلاعات مفیدی مانند سنگ میزبان، منشأ، ساختار و فرآیند کانیسازی در هر محدوده برای شناخت تیپهای مختلف کانیزایی، روشی بسیار مؤثر در دستیابی به نواحی امیدبخش معدنی است.
این بررسیها با گردآوری دادهها شامل زمینشناسی، توپوگرافی، ماهوارهای، ژئوشیمیایی، ژئوفیزیک هوایی و نشانههای معدنی در مرحله اول، یکپارچهسازی و پردازش آنها در مرحله دوم و سپس تلفیق و مدلسازی آنها در مرحله سوم و کنترل زمینی مدل و بهینه نمودن آن در مرحله آخر انجام گرفت.
محدوده مورد مطالعه در استان مرکزی واقع است که با مساحت حدود ۶۰۰۰ کیلومتر مربع بخشهایی از ورقههای ۱:۱۰۰،۰۰۰ زمین شناسی سلفچگان، فرمهین، تفرش، خنداب، اراک و وفس را شامل میشود.
بر اساس بررسیهای انجام شده و با توجه به کانیزاییهای شناخته شده در این ناحیه مانند سرب و روی، طلا، باریت، کائولن و … پردازش و مدلسازی اطلاعات انجام گرفت و بر اساس آن، نواحی محدوده ناحیه امیدبخش برای کنترل زمینی انتخاب گردید.
کلیات:
موقعیت جغرافیایی و سیماشناسی محدوده مورد مطالعه:
جغرافیای طبیعی محدوده مورد مطالعه به مختصات جغرافیایی ۳۰/۴۰ الی ۳۰/۵۰ طول خاوری و ۳۰/ ۳۴ الی ۳۰/۳۵ عرض شمالی در جنوب ساوه و باختر شهرستان قم و خاور همدان واقع شده و در برگیرنده بخشهایی از ورقه ۱:۱۰۰۰۰۰ زمینشناسی است. از شهرستانهای مهم در این محدوده میتوان آشتیان، تفرش و فرمهین را نام برد. راه آسفالته ساوه – سلفچگان مهمترین محور ارتباطی محدوده مورد مطالعه محسوب میشود که به شهرستانهای تفرش، آشتیان و فرمهین منتهی میگردد. بخشی از راه آهن قم – اراک از بخش جنوب خاوری محدوده و از کنار روستای باغ یک عبور مینماید. بلندترین نقطه به بلندای ۳۱۱۵ متر در کوه گوجه واقع در تفرش و پست ترین با بلندای ۹۳۰ متر در بستر رودخانه قره چای در نزدیکی آبادی حیدر آباد واقع در شمال خاوری محدوده مورد مطالعه قرار دارد.
در بخشهای باختری، بطور کلی میانگین درجه برودت در سردترین ماه(بهمن) حدود ۱– درجه و میانگین درجه حرارت در گرمترین ماه(مرداد) ۲۸+ درجه سانتیگراد میباشد.
آب منطقه بوسیله آبهای زیرزمینی و آبهای سطحی تامین میشود که آبهای زیرزمینی شامل چاهکهای عمیق و نیمهعمیق و چشمهها و قناتها است. مهمترین چشمههای موجود در استان عبارتند از چشمه عباس آباد سرند، چشمه پنجهعلی و از رودخانه مهم منطقه میتوان به رودخانه قرهچای، قم رود(اناربار) رود کهریز – تفرش و رود شهراب – ساریقمیش – طغررود که همگی در نهایت به قرهچای دریاچه نمک میریزند، اشاره نمود.
رودخانههای اصلی پس از سرچشمه گرفتن از ارتفاعات به سوی دریاچه نمک واقع در شهر قم جریان پیدا میکنند. رودخانه تفرش از کوههای پیرامون تفرش سرچشمه گرفته و پس از طی مسافتی به رودخانه قرهچای پیوسته و پس از عبور از بخشهای شمال باختری محدوده، آبریز پشت سد ساوه را تشکیل میدهد. این رودخانه پس از ادامه مسیر به سمت شرق، ضمن عبور از دشت جنوب ساوه به سمت دریاچه نمک جریان مییابد.
شاخههای رودخانه قرهچای دشتهای حاصلخیز جنوب ساوه را مشروب میسازند، رودخانه مروارید و دستجرد و چهررود به یکدیگر پیوسته و بنام طغررود به قرهچای میپیوند و رودخانه سلماس نیز در بخش جنوب خاور محدوده از کوه مشیر و فشک سرچشمه گرفته و سرانجام به قمرود میپیوندد. رودخانهها اغلب فصلی هستند. تعداد کمی از آنها از جمله قرهچای دائمی میباشند. آب مورد استفاده کشاورزی و آشامیدنی از رودخانههای آبدار، قنات، چاه و چشمهها تامین میشود.
منبع: پایگاه ملی دادههای علوم زمین کشور
فسیل
بقایای موجودات زنده که در لایه های زمین مانده اند سنگواره(فسیل) نامیده می شوند؛ در فرآیندی که میلیونها سال به طول می انجامد سنگواره مانند یک کپی از حیوان یا گیاه مرده شکل میگیرد، این فرایند آهسته به این معنی است که سنگواره هایی که امروزه کشف میشوند از بقایای گونه های بسیار قدیمی تشکیل شده اند که بسیاری از آنها اکنون منقرض شده اند.(دانشنامه رشد)
کوههای وفس از نوع کوههای رسوبی و آهکی میباشد. کوههای رسوبی که در نتیجه ته نشین شدن املاح دریایی تشکیل شده اند، جزو مناطق مستعد وجود انواع فسیل و سنگواره به حساب می آیند؛ بنابراین در کوه های سر به فلک کشیده و پهناور منطقه وفس نیز انواع و اقسام فسیل در لایه های مختلف زمین وجود دارد.
طبق تحقیقات زمین شناسان، تا اوایل دوران سوم زمین شناسی(میوسن)، دریای کم عمقی به نام «تیس» در منطقه ای از ایران مرکزی از جمله وفس، گسترده بوده که به مرور زمان و با تغییرات و تبدیلات بسیار، این دریا به تدریج از بین رفته و کوههای رسوبی ایجاد شده اند.
«بطور کلی این منطقه بخشی از یک حوزهی رسوبی وسیع میباشد که در دورههای زمانی الیگومیوسن و ائوسن بطور آرام و گسترده بر روی پی سنگی از دورهی زمانی ژوراسیک رسوب کرده است. بدلیل دارابودن آب و هوای سرد و نیمه خشک منطقه(فراهم بودن آب و انحلال، یخزدن و ذوب مکرر) سنگهای سطح زمین به شدت هوازده و فرسایش یافته است که با توجه به همراه بودن همین شرایط آب و هوایی در حین رسوبگذاری احتمال وجود فرسایش عمقی نیز وجود دارد که با انجام عملیات اکتشافی میتوان از آن آگاه شد.»(مهندس بهراد؛ گزارش کار معدن وفس؛ سال ۱۳۸۰)
در ورقه زمینشناسی ۱۰۰۰۰۰/۱ وفس، مناطق عمده وجود فسیل تعیین گردیده است. این مناطق عبارتند از:کوههای اطراف گردنهی وفس؛ اطراف باغات کورْوَرَه، کاچان و نیدر؛ اطراف کوه قلنجه در شرق وفس).
منبع ( سایت زمینشناسی کشور) مربوط به شمالشرقی ورقه ۱۰۰۰۰۰/۱ وفس، محل روستای وفس .
عنوان مقاله: مکانیسم تشکیل جریانهاى آتشفشانى ـ رسوبى ائوسن میانى منطقه وفس
نوع مقاله: سنگشناسى آذرین و دگرگون
نام سازمان: سازمان زمینشناسى و اکتشافات معدنى کشور
محل ارائه: بیست و یکمین گردهمائى علوم زمینشناسى سازمان زمینشناسى کشور
زمان ارائه: دوشنبه ۱۸ مهر ۱۳۸۴
نام نویسنده: کهنسال، رضا؛ ذوالفقارى، صدیقه؛ رادفر، جواد.
در بخش شمال خاورى ورقه یکصد هزارم وفس (شمال باختر شهر اراک) یکى از پدیدههاى جالب آتشفشانى جلوهگر شده است. ائوسن میانى (لوتسین) منطقه مورد مطالعه از حجم انبوهى مواد رسوبى و سنگهاى آذرآوارى با ترکیب آهک و لاپیلى توف همراه با خاکستر توف تشکیل شده است. پیامد فعالیتهاى آتشفشانى، بالا رفتن میزان یون سیلیس کلوئیدى در حوضه است، که بین آنها و تهنشستهاى آهکى حوضه، جانشینى صورت گرفته است. در مدت زمانى کوتاه، حوضه دستخوش تحولاتى مىگردد که نتیجه آن ورود حجم چشمگیرى از جریانهاى آذرآوارى به آن است. ترکیـب آنها از لیتــیک کریستال توف شیشهاى و ویتریک توف اسیدى در تغییر است. روانههاى یاد شده بر سطح شیبدار حوضه رسوبى سرازیر شده و بین آنها و رسوبات سخت نشده آهکى ـ سیلیسى اختلاط (Mixing) صورت مىگیرد.
چینهشناسى
منطقه مورد مطالعه در پهنه ساختارى ارومیه ـ دختر و در برگیرنده واحدهایى از ائوسن میانى و بالایى است. بخش عمدهاى ازائوسن میانى مربوط به تهنشستهایى به رنگ زرد مایل به سبز مىباشد که ترکیب آنها از مواد آهکى و سنگهاى آذرآوارى تشکیل شده است(واحد E). در واحدى یاد شده به واحد کوچکتر به رنگ سبز کمرنگ دست مىیابیم که ترکیب عمده آن ویتریک توف با ترکیب در حد داسیتى است(واحد E). بررسىهاى دقیق صحرایى نشانگر آن است که درون واحد E قطعههایى نیمه گرد به ابعاد ۱۰سانتیمتر تا ۱۰ متر و حتى درمواردى بیشتر با روند شمال خاورى ـ جنوب باخترى ملاحظه مىگردد. فواصل این قطعهها از یکدیگر حدود ۵۰ـ۴۰ متر مىباشد.شکل ظاهرى آنها و نحوه جایگیرى در واحد توفى زمینه بیانگر حرکت بهمنى (Avalanche) روانههاى آذرآوارى اولیه است.
بررسىهاى دیرینه شناسى توسط خانم ف.کشانى (۱۳۸۱) بر روى بخش آهکى ـ سیلیسى بیانگر ائوسن میانى (لوتسین) براى آنها است.
Fossils:Globorotalia aff. Lehneri , Porticolasphaera? Sp., Spongia spicules ,Radiolaria , Diatomes.
سنگشناسى
ابتدا به بررسى سنگهاى واحد E مىپردازیم . قطعههاى یافت شده این واحد، به گونه مشخص از دو بخش زیر، تشکیل شده است:
۱)بخش زمینه با ترکیب ویتریک توف با ترکیبى در حد داسیتى
۲) قطعههاى با ترکیب چرتى ـ توفیتى
ترکیب سنگشناسى بخش زمینه:
بافت این بخش پورفیروکلاستیک با زمینه ویتروکلاستیک است. پورفیروکلاستیکها شامل بلورهاى پلاژیوکلاز با ترکیب در حد الیگولاز ـ آنـدزین با آثار شکستگى در آنها و بلورهاى بىشکل کوارتز است. زمینه سنگ شامل شـیشه که جهت جریان در آن به خوبى دیده مىشود و میزان شایان توجهاى آثار تراشـه شـیشهاى (glass shard) در آن مشاهده مىگردد. شیشه زمینه در برخى نقاط، تبلور دوباره یافته به سیلیس پیدا کرده است. زمینه سنگ در حد وسیعى کلریتى و کربناتى شده است.
ترکیب سنگشناسى بخش چرتى ـ توفیتى :
بخش درونى (چرتى):
در مواردى سطح روى برخى از این قطعهها شکسته شده و به آسانى مىتوان دو بخش بیرونى و درونى را تشخیص داد.
شکنندگى بسیار زیاد در این بخش به حدى است که موجب شده شکستگى آن (در اثر ضربه) به صورت صدفى نمایان شود.
این بخش متشکل از چرت (ژل سیلیسى) به همراه فرامینیفرهاى پلاژیک، رادیولارها ونیز دیاتومه (به نسبت فراوانترى) مىباشد. رادیولارها و فرامینیفرهاى پلاژیک صرفا دریایى و اقیانوسى هستند. دیاتومهها که از تک یاختگان با پوسته سیلیسى و در زمره جلبکهاى تک یاخته و قهوهاى است هم به صورت بنتیک و هم پلاژیک دیده مىشوند. نظر به اینکه دیاتومهها از اورگانیسمهاى کلروفیلى هستند، در محیط کمعمق و منطقه نفوذ نور (photic) زیست مىکنند. پس به طور تیپیک در نواحى ساحلى و به صورت پلاژیک در نواحى دور از ساحل، ملاحظه مىشوند و به صورت پلاژیک و یا بنتیک در اعماق کم آب زندگى مىکنند. در محیط تشکیل سنگ مورد نظر، به دلیل بالارفتن SiO2 محیط و فاکتورهاى لازم نظیر سه نوع ماده غذایى فسفر، نیترات و سیلیکات، نقش مهمى در رشد و تولید مثل دیاتومهها دارد، بهطوریکه در اثر کم شدن هر سه ماده غذایى در محیط، رشد و تولید مثل آنها متوقف مىگردد. به همین جهت این موجودات در مناطق Upwelling و ساحلى رشد قابل ملاحظهاى دارند. گونههاى پلاژیک به صورت پلانکتون نریتیک (Nerito _ plagic) در نزدیک خطوط ساحلى و پلانکتون اقیانوسى (Oceano – plagic) که تمام عمرشان را در اقیانوسها مىگذرانند در نظر گرفته شدهاند. از موارد فوق چنین اسـتنبـاط مىگردد که دیاتومـهها در این سنـگ مربوط به نـواحى دور از ساحل وOceano- plagic هستند. از سوى دیگر به دلیل بالا بودن اکسیژن آب و مواد غذایى لازم، به خصوص SiO2 محیط جهت رشـد و تولـید مثل رادیولارهـا که مـوجوداتى تک سلولى و پلاژیک و با پوسته سیلیسى مىباشند مهیا است. از این رو در این سنگ مىتوان هر سه نوع میکروفسیل یاد شده را در کنار یکدیگر ملاحظه نمود. بنظر نمىرسد ژل سیلیسى منشا بیوشیمیایى داشته باشد، به احتمال [زیاد] این ژل مربوط به فعالیتهاى آتشفشانى زیر دریایى و اقیانوسى مىباشد (خانم ف .کشانى ،۱۳۸۱).
بخش بیرونى(توفیتى):
این بخش از پورفیروکلاستیکهایى در بر گیرنده پلاژیوکلاز با ترکیب الیگوکلاز – آندزین، خرد و شکسته شده به همراه کوارتز شکسته شده که در سیمانى از کربنات کلسیم قرار گرفتهاند. مقادیرى سیلیس (کلسدونى) در فضاهاى خالى سنگ تشکیل شده است. شواهد میکروسکوپى در بخش چرتى ـ توفیتى به شرح زیر است:
زبانههایى که از بخش سیلیسى به داخل بخش کربناتى و برعکس نفوذ کرده است و حالت تداخل بینانگشتى نشان مىدهند، این موضوع بیانگر تبادل حرارتى و یونى بین مواد رسوبى (کربناتى)آب دریا از یک طرف و یونهاى سیلیسى معلق کلوئیدى حاصل از فعالیتهاى آتشفشانى ائوسن میانى، از طرف دیگر است.
پرشدگى حفرات نشانگر همزمانى جانشینى یونهاى سیلیسی.
معلق بودن عناصر توفى در متن کربناتى سنگ.
جهت جریان یافتن توف بر سطح شیب دار که در زیر میکروسکوپ جهت جریان به خوبى نمایان است.
مکانیسم تشکیل جریانهاى آتشفشانى ـ رسوبى
در محیط رسوبى ائوسن میانى واحد رسوبى-آذرآوارى E، در حال تشکیل بوده است و آهکهاى نازک لایه همراه با میان لایههاى توفى سبز رنگ در محیط نیمه خشکى (subareal)، دریاى ائوسن را سبب مىشدند. در مدت زمانى نه چندان طولانى، این واحد رسوبى ـ آذرآوارى جاى خود را به واحدى آتشفشانى با ماهیت روانههایى با محتواى آذرآوارى مىسپارد (واحد E). خصـیصـه روانهاى این مواد آذرآوارى بر اثر (رشد چشمگیر رادیولارها ودیاتومه ها) غلظت بالا و ترکیب اسیدى آن است. سیلیس یاد شده به راحتى با تهنشستهاى آهکى و متعاقب آن با روانههاى آذرآوارى واکنش انجام داده و جانشین شده است. جریان خمیرى موادآذرآوارى واحد E، بر سطح شیبدار محیط رسوبى ائوسن میانى حرکت کرده و به دلیل غلظت بالا پس از برخورد با تهنشستهاى کربناتى ـ سیلیسى با آنها مخلوط مىشوند. رسوبهاى یاد شده از سخت شدگى کمى برخور دارند، لذا روانه عظیم این موادآذرآوارى بخشهایى از آنها را کنده و با آن آمیخته مىشود. حرارت بالاى آذرآوارى مورد نظر و نرمى تهنشستهاى محیط رسوبى، موجب شکلپذیرى بخش رسوبى و تبادل دما (اثر حرارتى) و مواد بین آن دوشده است. عناصر سازنده بخش آذرآوارى (کانىهایى همچون پلاژیوکلاز، کوارتز و غیره) در خمیرهاى از کربنات شناورند (توفیت) و از طرفى زبانههایى از ژلهاى سیلیسى (چرت) به داخل توفیت و برعکس نفوذ کرده است. شواهد فوق نشانگر اختلاط بین دو بخش اخیر است.
ABSTRACT
The dynamism and formation of middle Eocene Volcano – Sedimentary deposite of vafs area (Uromieh – Dokhtar)
One of the interesting volcanic phenomenon has been appeared in north- east of 1:100000 sheet of Vafs in Uromieh – Dokhtar volcanic belt.There are two sedimentary units and pyroclastic rocks with line and lapilli tuff composition, alongwith tuff ash which have been deposited in middle Eocone.
The amount of colloide silica ion in the basin has been increased as a result of volcanic activities.The colloid ions have been deposited between lime and volcanic tuffs.In a short.
period of time the basin has been involved in transformation in sedimentary invirement as a result of huge entrance of pyroclastic flows in the basin .The composition was changing from vitric tuff to litic cryctal tuff. The mentioned flows flowed on the gradient surface and the mixing was taken place between them and loose lime siliceous sediments.
زمین شناسی منطقه وفس
از نگاه ساختاری و پهنههای متالوژنیک، استان مرکزی در گوشه شمال غربی ورق ایران مرکزی(Central Iran Zone) قرار دارد. ویژگیهای ژئومورفولوژیک حاکم بر این استان شامل مجموعهای از رشته کوهها و دشتهای نیمه موازی است که از شمال شرقی