قرضی و ته سر مه سر / سنه کوه میاندورود
قرضی و ته سر مه سر
قرضی در فرهنگ لغات و واژه ها به عاریه، مستعار، نسیه مترادف دانسته اند ولی قرض دادن و قرض گرفتن در فرهنگ مختلف کاملا فرق دارد و معانی مختلفی از آن را مدنظر قرار می دهند .
و اما قرضی مد نظر ما در این پست مطلب معادل انجام کار متقابل و کمک کردن باشد بد نیست اما آنچه بد و مذموم است قرضی دانستن و یا به عبارت محلی «ته سر مه سر te sar me sar» کردن است و …
در ادامه به توضیح و تشریح آن می پردازیم
قرضی گرفتن و قرضی رفتن کار مثبت و مورد پسندی است در سنه کوه و به کمک در امور پیشبرد کارها بسیار کمک می شود و از هزینه های جانبی خانوار بسیار می کاهد .
به طور مثال این روزها در بهار ماه فصل کار کشاورزی است و در شالیزارها (مزارع برنج) که کار سخت طاقت فرسایی هم هست کمک به همدیگر برای پیشرفت و صرفه جویی در زمان و انرژی به همدیگر کمک می کنند که قرضی گرفتن یا «کایر » یا «یاور کردن» یا یاری کردن گفته می شود . البته یکی از سنتهای زیبا و پسندیده کایر یا یاریکردن بین کشاورزان شمالی است.کایر واژهای طبری به معنای یاری کننده است که در گذشته بین مردم مازندران رسم بوده و نوع خاصی از کار تعاونی بوده است.
کشاورزان مازندرانی در گذشتهای نه چندان دور از زمان کاشت تا برداشت محصول با هم و برای هم کار میکردند. این امر موجب تقویت دوستیها و پیشبرد کارها بود که به صورت فرهنگی زیبا درآمد.در سنه کوه هنوز هم مرسوم است .
اما هر چیزی را قرضی دانستن بد و مذموم است و منجر به نوعی رفتار بد و زشت می شود که در فرهنگ محلی «ته سر مه سر » می گویند . این رفتار ناشی از رواج نوعی فرهنگ انتقام گیری است و در نهایت منجر به کینه ، درگیری و کدورت خواهد شد. به عبارتی برخی که باید به مسئولیت خود به موقع عمل نمایند به بهانه قرضی بودن و قرضی نداشتن از انجام آن کار امتناع می کنند و این در بیشتر مواقع منجر به خسارت دوطرفه می شود .
گاهی دعوتی صورت می گیرد و طرف به دلایل شخصی و کاری نمی تواند در آن جمع و جلسه شرکت کند و یا به آن دعوت لبیک بگوید و موفق به شرکت و حضور نمی شود در نتیجه عده ای با حفظ ظاهر و عدم تغییر رفتار ظاهری و حتی بدون به روی او آوردن و عدم آگاهی از علت چنین کاری کینه آن شخص را به دل گرفته و در موقع حساسی با بیان اینکه ما قرضی نداریم با ایشان بدون هیچ دلیل دیگری از اجابت دعوت امتناع می کنند و به نوعی مبارزه منفی می نمایند .
برای نگارنده پیش آمد که احدی از بستگان درجه یک که شخص مسن بود دچار عارضه بیماری شد و نیاز به مراقبت ویژه و عیادت یافت عده ای از بستگان با اینکه در کنار بالین ایشان در ظاهر حضور یافته بودند اما با زخم زبان که ما قرضی نداشتیم ولی آمدیم نه تنها موجب تشفی مریض نمی شوند بلکه به جای التیام و آرامش برای مریض و اهل خانه موجب ناراحتی و افزودن غم و اندوه هم شدند به این کار نوعی ته سر مه سر کردن گفته و بسیار زشت و مذموم است و …
ته سر مه سر کردن دلها را از هم دور می کند و عقده ها را بیشتر و مخالف تعاون و همگرایی است .در مذمت این رفتار گفتار بزرگان بسیاری را شنیدیم و خواندیم اما شعر زیر گویای عمق فاجعه این نوع رفتار زننده اجتماعی و فریادی رسا از رواج چنین فرهنگی در جامعه کنونی و بیت بیت آن هشدار به ماست تا در رفتار و گفتار خویش دقت و توجه بیشتری بنماییم.
بیخبر از همدگر آسوده خوابیدن چه سود بر مزار مردگان…
سیامک
بیخبر از همدگر آسوده خوابیدن چه سود/ بر مزار مردگان خویش نالیدن چه سود
زنده را تا زنده است باید به فریادش رسید/ ورنه بر سنگ مزارش آب پاشیدن چه سود
گر نرفتی سوی او تو در زمان بودنش/ خانه صاحبعزا تا صبح خوابیدن چه سود
زنده را زنده است اکنون قدرش را بدان/ ورنه بر روی مزارش کوزه گل چیدن چه سود
زنده را در زندگی باید به درد او رسید/ ورنه مشکی از برای مرده پوشیدن چه سود
با محبت دست پیران را عزیز من ببوس/ ورنه بر روی مزارش تاج گل چیدن چه سود
یک شبی با زندهها غمخوار باش/ ورنه بر روی مزارش زار نالیدن چه سود
تا زمانی زندهایم از هم همه بیگانهایم/ در عزاها روی همدیگر ببوسیدن چه سود
گر توانی زندهای را یک دمی تو شاد کن/ در عزا عطر و گلاب ناب پاشیدن چه سود
از برای سالمندان یک گل خوشبو ببر/ تاج گلها در کنار همدیگر چیدن چه سود
گر نپرسی حال او تا زنده است/ گریه و زاری و نالیدن برای او چه سود
سالها عید آمد و رفت و نکردی یاد من/ جای خالی مرا در خانهام دیدن چه سود
گر نکـردی یاد من تــا زنـدهام/ سنگ مرمر روی قبر من تو را چیدن چه سود
گر نپرسی حال و احوال همه فامیل خود/ بعد مرگش اشک باریدن و کاهیدن چه سود
بهر دور افکندن کینه، تو حرکت کن کنون/ فصل صلح و جشن و آیین است، جنگیدن چه سود
حق همدیگر به جا آریم و با هم به شویم/ نرم و نیکو گفتگو سازیم، غریدن چه سود
وقت بگذاریم بـهر کودک و فرزند خویش/ گر نهال الوار شد، بیهوده پیچیدن چه سود
دست و دامان پدر مادر ببوییم همچو گل/ گر کُنی پژمرده گلها را، بوییدن چه سود
اختیار مال و اموالت کنون در دست توست/ بعد مُردن آب در هاون کوبیدن چه سود
برگ سبزی را کنون خود تحـفه درویش کن/ لیک از فرزند و وارث چشم پاییدن، چه سود
فرهنگ قرضی گرفتن و کایر و یاور کردن و یاری دادن که بسیار خوب و مورد تایید همه است و …
برخی آدمها کلاغ صفتند و با ته سر مه سر کینه و عداوت را می گسترانند و کینه جویند و …
منبع: