سنگ تجن – نوشهر – مازندران
سایتها و وبلاگهای روستای سنگ تجن
شهرستان نوشهر – استان مازندران
منبع عکس: http://www.havairan.com
×××××××××××××
سنگ تجن روستایی در ۴ کیلومتری شهر نوشهر و در استان مازندران ایران قرار دارد..وجه تسمیه سنگ تجن رابه تعبیری می توان از ترکیب سنگ+تجن دانست که مراد از سنگ را با تعریفاتی که از تجن شده میتوان بدست آورد به این ترتیب دارای معنی زیادی می تواند باشد که عمده آن عبارت اند از:
۱- نام یک گونه نی خیزران مانند است که در کنار دریای مازندران می روئیده . در سنکسکریت نیز تجنه ، به معنی : خیزان بکار می رود .
۲- در دیلمی و طبری : تجن = tajan و تیجن = tijan نام گیاهی است همانند نی میان پر که خانه ها را در جلگه ها بدان حصار می کرده اند .
۳- خود واژه تجن دو جزء دارد . یکی تج = taj که ریشه است . دیگران = an که پسوندی است برای نشان دادن حالت و صفت و نسبت و عینیت چیزی .
واژه تج به معناهای : روان بودن – تند و تیز شتافتن – تاختن – نفوذ کردن – تازیدن – تاخت و تاز کردن در همه زبانها کهن ایرانی گواه دارد . در اوستا و پارسی باستان : تک = tak – تج = taca تاچی tacaya یعنی روان بودند – تاختن . در دیلمی در فعلهای : تجستن = va – tajassan – ,و تجستن = va – tajastan – دتجستن = da – tajassan دتجستن = da – tajastan هاتجسن = هاتجسن = ha – tajassan هاتجستن = ha – tajastan یعنی = مانند چیزهای گزنده تند و تیز بودن – به اطراف پیرامون خود ، مانند روغن و یا چیزهای نافذ کردن و بخش شدن و آنجا را دربرگرفتن ، و نیز افعال دیگری مانند ها تجانئن = ha- tajaneen که متعدی فعلهای بالاست و … بهمین معانی بکار می رود . در همه این فعلها ریشه همان تج است .
۴- از این رو تجن = tajan در دیلمی یعنی : نفوذ کننده – نافد – تراونده به اطراف تازنده – تازان – تند و تیز و گزنده . ۵- تجاو = tajav در دیلمی آب نافذ و گزنده و زبان سوز ، مانند برخی آبهای معدنی را گویند را گویند . ۶- در سنسکریت = tejas یعنی : تأثیر یا نفوذ سحرآمیز – توانایی مؤثر – برنده – نوکدار – نوکیا – سرشعله یا شعاع نور که سخت نافذ است . ۷- در پهلوی تچیتن = tacitan یعنی : تزیدن – تاختن – روان شدن – خارج شدن . ۸- در فرهنگ فارسی : تجا = taja یعنی تند و تیز که تزیدن خویشامند نزدیک آن است . از آنچه که در بالا آوردم ، اکنون می توان دریافت که چرا – در شمال ایران ، در کناره های دریای گیلان و مازندران ، جاهای گوناگونی همین نام تجن روی خود دارند . مانند : تجن : در تاریخ گیلان و دیلمستان نام مردم و رود روستایی است در گیلان در در کناره سفید رود و تجن گوکه : نام روستایی در نزدیکی سفید رود آمده . تجن : نام روستایی در لاهیجان است . تجنک : نام دهی است در آمل – نام روستایی است در بابل – نام یک آبادی است در ساری سرچشمه می گیرد و به دریا می ریزد . تجن بار : روستایی است در آمل و … رود تجن که اکنون در آن سوی مرز سرخس و خراسان است نام دیگری است از همین نمونه .
در اطلاعاتی که مربوط به وجه تسمیه نوشهر بدست آمده است به نظر می رسد که نام قدیم نوشهر «سنگتجن» بوده است. برای تقریب ذهن مطالبی را از کتاب ایرج افشار سیستانی با عنوان "پژوهشی درنام شهرهای ایران جلب مینمایم.این شهر(نوشهر)که در۱۳۲۷ ه.ق ایجاد شده است تاسده نهم ه.ق روستایی به نام خواج یا خواجک یا خواچک بود سپس سنگ تجن نامیده شد که ملک ساعدالدوله تنکابنی بوده است .بعدها به دلیل قرار گرفتن کنار دریا ورفت وآمد کشتیهای بازرگانی مورد توجه حبیب الله خان تنکابنی قرار گرفت و حبیب آباد نامیده شد. بعد این مطالب مولف از کتاب رابینو نویسنده کتاب مازندران و استراباد چنین نقل میکنددر کنار چشمه آب ده حبیب آباد واقع است که سابقا خواجک خوانده می شدو……نکته ای که در این متن به نظر نگارندمهم است چشمه مذکور کجاست به نظر می رسد مقصود «چشمه گردوگ» است که در سنگ تجن فعلی واقع است.و همچنین در کتاب «سفرنامه مازندران »که مربوط به ناصرالدین شاه است و هم اکنون نیز نسخه خطی آن در کتابخانه ملی موجود است نام نوشهر راسنگ تجن ذکر کرده است.eh_mehdizadeh@yahoo.com الگو:جغرافیا-شمال ایران از لینک زیر برای مشاهده آبو هوای سنگتجن تا یک هفته بعد می توان استفاده کرد
http://www.fallingrain.com/world/IR/17/Sange_Tajan.html طبق سرشماری سال ۸۵ این روستا ۲۸۱ خانوار ۱۰۹۸ جمعیت ۸۸۸ باسواد دارد.
منابع و ماخذ رابینوه.ل.(۱۳۶۴).مازندران و استراباد،ترجمه ع .وحید مازندرانی.تهران:بنگاه ترجمه و نشر کتاب.
افشار سیستانی،ایرج(۱۳۸۲).پزوهشی درنام شهرهای ایران.تهران:روزنه.
ستوده منوچهر،(۱۳۵۱).از آستارا تا استراباد.جلدپنجم،تهران:سلسله انتشارات انجمن آثار ملی.
از تاریخ و گذشته سنگتجن به صورت مکتوب مطلبی که در خور تامل باشد تا به حال همان سفر نامه ناصرالدین شاه و همچنین نوشته دکتر منوچهر ستوده در کتاب از آستارا در استر آباد است البته یکی از محققین تاریخ نیز اسنادی از اطلاعات جمعیت شناسی در مازندران را که به فرمان ناصرالدین شاه قاجار جهت تعیین جمعیت توسط عبدالغفار خان نجم الدوله صورت گرفته است را قرار است برای من بیاورد در صورت تحقق آن می توان اطلاعات مضبوط خوبی بدست آورد آنچه که اینجا بایستی پس از یک مقدمه ذکر کنم آن است که در این آبادی خصوصا در شرق و غرب آن به اماکنی همچون شهر زیارت و شهر کلا بر می خوریم که مورد تایید همه افراد بومی آن منطقه می باشد .
در وجه تسمیه شهر زیارت اولین چیزی که به ذهن متبادر می شود این مکان یک مکان مذهبی می باشدنگارنده این سطور با گفتگویی که با پدر و مادر داشته است آنها از نشانه هایی همچون سنگی که اثر رد پای آدم باشد را ذکر کرده اند البته همینک این اثر در آن مکان نیست و همچنین از کوزه های و سفالهای فراوان این منطقه ذکر کرده اند .
اما در باب شهر کلا نیز همانقد ر را می توان گفت که از شهر تعاریفی زیادی شده است ویکی ازآن تعاریف در شمال شمشاد است و همچنین درلغت نامه دهخدا یکی از تعریفهای کلا محله است و با تلفیق این دو می توان گفت که محله ای که در آن شمشاد زیاد است در این منمطقه نیز نگارند به چشم خود سفالهای شکسته و زیادی دیده است.
منبع در آمد این روستا حداقل تا بیست سال پیش کشاورزی بوده است ولی امروزه به سب گذر زمان و به دام افتادن در دنیای مدرنیته ،کشاورزی در این منطقه و دیگر مناطق شمال از رونق افتاده است البته خیلی با تخفیف صحبت شد اگر بخواهیم حق مطلب را ادا کنیم کشاورزی حداقل در این منطقه مرده است و سالهای بعد البته نه چندان دور به نظر می رسد که مردم این منطقه با تعجب بسیار زیادی مواجه بشوند که در این منطقه برنج کشت می شده است.کما اینکه در همین منطقه پنبه کاری می شدیا اینکه در این منطقه مردم ماهیهای دو کیلوئی صید می کردند اما توی رودخانه های الان ماهی پنجاه گرمی هم به زور می توانی پیداکنی.
بگذریم که در مقابل کوه تاریخ نمی توانیم بایستیم و به یاد گفته های هگل می افتم که می گوید تاریخ غولی است عظیم الجثه که می کوبد و خرد و خاکستر می کند و هرچه در راهش قد علم کرده به خاکستر مذلت می افکند و از هیچکس و هیچ چیز نمی گذرد مگر اینکه قدم در راه او گذاشته شود.
زمانهایی که سعادتی به دست می دهد و به زادگاهم می روم با خودم فکر می کنم که در گذشته چه زیبا بود زندگی ،خیل عظیم جوانمردان و شیرزنان کشاورز،که فقط و فقط از دسترنج و زحمتهای خود روزی را به دست می آوردند و ……..
سنگ تجن در«کتاب تاریخ نوشهر و کجور»
قیصری ،بیژن .تاریخ نوشهر و کجور(از خاچیک تا نوشهر).بی جا:کلام مسعود،۱۳۸۵.
این کتاب همانطوریکه در اطلاعات مربوط به کتابشناسی ذکر شده در سال ۱۳۸۵ تو سط بیژن قیصری تحقیق و نگارش یافته است.دراین کتاب نگارنده در سی فصل به معرفی نوشهر پرداخته است که در فصول یک تا نهم به مباحثی همچون خاچیک از بدو پیدایش تا زمان رضا شاه،خوانین دوره مشروطه،وجه تسمیه کجور و نوشهر،نوشهر در مراحل مختلف رشد،… و موقعیت نوشهر در بعد از سالهای ۱۳۰۰،خاطرات حسین مهرآیی در زمان ساخت بندروبعد آن از فصل ده تا سی و یک به مباحثی همچون آموزش و پرورش در نوشهر،ادارات نوشهر و چالوس در سالهای ۱۳۳۶-۱۳۳۷،اوقاف و موقوفات نوشهر و کجور،…،فضای سبز،پارکها و گردشگاه های نوشهر،رسومات در نوشهر و کجور بیان کرده است.
مطالبی که ازاین کتاب برای خوانندگان هم محلی می تواند در حال حاضرمفید فایده باشد می توان در دودسته تقسیم بندی کرد .ا- در خصوص تاریخ اولیه نوشهر:دراین قسمت بیشتر از کتاب تاریخ طبرستان و رویان و مازندران استفاده کرده وبه ذکر حوادث تاریخی و رویدادهایی که در نوشهر در زمان داعی کبیر و صغیر اتفاق افتاده است و همچنین ازاتفاقاتی که در دوره قاجار و رضا شاه در منطقه نوشهراتفاق افتاده که بیشتر از اسناد و عکس استفاده شده که می تواند جدا ازشیرین بودن پند آموز باشد۲- درخصوص سنگ تجن:در این کتاب در چند صفحه در خصوص روستای سنگ تجن ذکر کرده که می تواند حایز اهمیت باشد بدین جهت عین مطلب و صفحه مندرج ذکر خواهد شد که قضاوت یا نظر برعهده خوانندگان باشد.
در صفحه ۵۰ با عنوان« پیدایش گردگل» اینگونه آمده است«در پیش از پیدایش گردکل به دلیل نامناسب بودن این اراضی به علت باتلاق بودن و دارا بودن پشه و مالاریا و نبود امکانات بهداشتی ،مردم در دامنه کوه و در مناطق «سنگ تاجن» یا سنگ تجن ساکن و فقط چند خانوار محدود در خاچک نوشهر سکونت داشتند». و همچنین در صفحه ۷۶ که با عنوان «راههای قدیم نوشهر » این چنین آمده است که«…،به جز راه شاه عباسی،راه دیگری در دشت نوشهر نبود.راههای رفت و آمد در پای کوه از علمده به چلندر و تا چالوس راه مالرو بود و اینطور به نظر می آید که اولین آبادی در نوشهر از دوران قدیم در دامنه کوه به وجود آمده که بعدها به نام«سنگ تجن »معروف شد که بعد از نام خاچیک یا خاچک جایگزین آن شده بود. ودر ادامه در صفحه ۹۰ که با عنوان«جنگلهای شمال به مرکزیت نوشهر و نقش آن » نام گذاری شده نگارنده این چنین می نویسد«… به نظر می آید که اولین محل سکونت در نوشهر در قسمت حاشیه ای کوههای نوشهر در قسمت سنگ تجن بوده است.این محل بالای کوه ،دور از دسترس آب و دور از باتلاق بوده ،آباد شده بود و در آن قسمتها هم،از گاوداری و گوسفند داری و پرورش حیوانات در قدیم استفاده می شد».
مطلبی که از گفته های مذکور و همچنین اطلاعات که به طور پراکنده بدست آمده نشان دهنده این امر می تواند باشد که همین منطقه که در حال حاضر «سنگ تجن» نامیده می شود موطن یا مسکن اولیه می باشد آن هم به دلیل باتلاقی بودن و فراوانی پشه و… به نظر می رسد که درست باشد و در همین جا باید به عرض رساند که به نظر می رسد که نام «سنگ تجن» بعد نام «خاچک» بر این منطقه نهاده شده است .در خاتمه اگرمخاطب باهوش ما به این نتیجه رسیده باشد که حوادث تاریخی دوره داعی کبیر و صغیر کلا وبخشی از اتفاقاتی که در دوره قاجار افتاده به لحاظ گستره جغرافیایی می تواند منطقه سنگ تجن باشد خیلی دور از ذهن نیست البته نیازمند اسناد و مدارک باید بود.