خوگان – خمین – مرکزی
سایتها و وبلاگهای روستای خوگان
شهرستان خمین – استان مرکزی
روستای خوگان از روستاهای شهرستان خمین ، بخش مرکزی خمین ، دهستان صالحان و در فاصله ۲۲ کیلومتری شهرستان خمین واقع شده , از محصولات باغی آن میتوان به سیب – انگور – هلو – زردآلو – گیلاس – گردو – کشمش – پسته – آلو – آلبالو – گلابی- بادام – فندق – انار و از محصولات زراعی آن میتوان به گندم- برنج – نخود – کلزا – ذرت – کنجاره – لوبیا چیتی – لوبیا قرمز – یونجه – گوجه – سیب زمینی – کدو حلوایی – هندوانه – خربزه – جو – پنبه – عدس – گلرنگ – لپه – آفتابگردان – لوبیا سفید – چغندر قند – شبدر – خیار – پیاز – هویج – طالبی اشاره کرد .
از اماکنی که در روستای خوگان هست میتوان به مساجد روستا ؛ حمام ؛ مدرسه ؛ مرکز بهداشت ؛ درمانگاه ؛ مخابرات ؛ نانوایی ؛ آسیاب ؛ قلعه و … اشاره کرد.
زبان اکثر مردم در روستای خوگان ترکی هست و بدون لهجه میباشد و شخصی که ترکی بلد نباشد با کمی دقت متوجه منظور مخاطب خواهد شد ؛ جمعیت روستا در سال ۱۳۷۰ حدود ۱۵۰۰ نفر بوده و در سرشماری سال ۱۳۸۵ به ۷۵۵ نفر تقلیل یافته که بیشتر به علت مهاجرت به شهرهای بزرگ بوده , اکثر خوگانیهای مقیم تهران در محله یافت آباد و دامپزشکی و هاشمی زندگی میکنند و اکثراً به کارهای مرتبط با صنایع چوبی اشتغال دارند
دهیاری روستای خوگان از سال ۱۳۸۴ شروع به کار کرده و دهیار روستای خوگان آقای عباس رجایی پور میباشد , اعضای شورای اسلامی روستای خوگان ۳ نفر اصلی و ۲ نفر علی البدل میباشند که آقای سیف اله محمدی ریاست شورا را به عهده دارد و آقایان سید مصطفی شریفی و علی اسدی اعضای شورا میباشند و آقایان احمدرضا احمدی و غلامرضا عسگری اعضای علی البدل شورا اسلامی روستای خوگان میباشند که جلسات روستا هفته ای یکبار برگزار میشود.
- شهید نصرت الله احمدی
- شهید حسن اسکندری
- شهید فضل الله اصغری
- شهید قدرت الله اصغری
- شهید حسن انوری
- شهید مجید جعفری
- شهید غلامرضا حفیظی
- شهید حسین خسروی
- شهید علیرضا رضایی
- شهید محمد رضا عسگری
- شهید محمد کاظمی
- شهید ابوطالب لطفی
- شهید ابراهیم محمدی
- شهید هادی محمدی
- شهید محمدعلی مرادی
- شهید مصطفی ملکی
- شهید خلیل نصیری
- شهید علی اصغر هاشمی
- شهید غلامرضا هاشمی
- شهید ماشاء الله هاشمی
- شهید محمد هاشمی
سفر ناصرالدین شاه قاجار به روستای خوگان در ۱۲۰ سال پیش.
منبع: کتاب سفرنامه عراق عجم
پنجشنبه ، ششم ذیقعده ۱۳۰۹(برابر با ۱۴ اردیبهشت ۱۲۷۰ هجری شمسی)
…امروز باید به چوگان برویم و سه فرسنگ و نیم راه است از ارَه تا چوگان. صبح برخواسته آمدیم بیرون. ظل السلطان و جناب امین السلطان دم در ایستاده بودند. ساعد الدوله سردار قشون عراق هم حاجی احمدخان یار احمدی چالانچولانی را که مرد معتبری است، به حضور آورده بود که باید یکصد نفر سوار ابواب جمعی خودش را از اینجا به استرآباد ببرد. این ایل و طایفه خیلی معتبر و متمولند و سوارهای خیلی خوبی دارند. مرخص شده، رفت که سوارش را حرکت داده به استرآباد ببرد. ما هم سوار کالسکه شده، راندیم. قدری که راندیم آدم ظل السلطان آمده عرض کرد؛ این راه، راه کالسکه نیست و برای بلدیت جلو افتاده، از راه دیگری که رو به شمال می رفت، برگشته راندیم. قدری که رفتیم قریه قلته به فاصله پانصد ذرع از دست چپ راه دیده شد.
از آنجا گذشته، از دم خوراوند و بعد از ده خوگان عبور کردیم. بالاتر از خوگان پهلوی شبدرزاری به ناهار افتادیم. ظل السلطان و جناب امین السلطان در ناهارگاه حاضر بودند. ناهار خورده بعد از ناهار استراحت کردیم و تا عصر همین جا بودیم. چای و عصرانه خورده، دو ساعت به غروب مانده، سوار کالسکه شده راندیم.
از اینجا تا منزل مسافت چندانی نبود. اول به ده بلاورجان رسیدیم. کالسکه از توی کوچه های این ده، چون پیچ و خم داشت، به زحمت عبور کرد.از اینجا گذشته به ده رباط رسیدیم و بعد به چوگان. این سه ده ردیف هم و نزدیک به یکدیگر واقعند که هر سه تیول محمد هادی میرزا پسر خاقان مغفور فتحعلیشاه است…