روستای ایراج / خور و بیابانک / اصفهان

سایتها و وبلاگهای روستای ایراج

شهرستان خور و بیابانک – استان اصفهان

http://menk-iraj.com/

http://sarveiraj.persianblog.ir

iraj20.persianblog.ir/

http://dehyari-iraj.persianblog.ir/

 

 

 

آدرس: اصفهان-نایین- خوروبیابانک -روستای ایراج

روستای ایراج یک روستای زیبا با ۳۳ چشمه در دل کویر با جاذبه های توریستی است این روستا یک روستای منحصر به فرد از نظر جذب و حمایت از سرمایه گذاران است

فاصله تا اصفهان ۳۶۰ کیلومتر

فاصله تا نایین ۲۲۰ کیلومتر

فاصله تا خوروبیابانک ۵۴ کیلومتر

 

کویر مرکزی ایران که به دشت کویر موسوم است ‏‌در بخش شمال فلات ایران قرار دارد . این چاله زمین شناسی از خشک ترین نواحی ایران است بزرگترین بیابان بسته محصور در خشکی کره زمین به شمار می رود .اگر زمین کویر سوزان است ‏آسمان نیلگون وپرستاره ای دارد‏‏،که سرا پرده ملکوت خداست .

نگریستن به آسمان،ناظرین را به اندیشیدن وسیر آفاقی وا می دارد که پختگی فکری‏، رشدعقلی وشکوفایی اندیشه ها واستعدادها،ارمغان آن است.مهتاب کویرمهربان است وآرامش بخش، افق گسترده کویرکه نه فرازی دارد ونه نشیبی، ‏‌انسانهایی گشاده رو ،مهربان ومهمان نوازی را بار آ ورده است.

ازایراج در متون جغرافیایی قرن پنجم با نام ارا یاد شده است و گویش قدیمی و محلی ارا نام دارد. این روستا در ۳۰ کیلومتری جنوب خور در ۵۴درجه و۴۷دقیقه طول شرقی و۳۳درجه و۲۷ دقیقه عرضی شمالی قرار دارد . منبع آب روستا از ۳۳ چشمه تامین می شود .

حال با توجه با اینکه قدمت این منطقه به زمان هخامنشینیان برمی گردد ،می توان از غاری  کوچک  در ایراج نام برد به نام (چونمادو) که در گویش محلی (چون) به معنی سوراخ و غار ،و برای کلمه (مادو) در گویش محلی معنی خاصی نمی توان پیدا کرد، و چون در این گویش به تمامی اسم ها (و) اضافه می کنند وجود این غار باید از زمان مادها که قبل ازهخامنشینیان بود ه اند باشد . در ادوار مختلف مردم روستا از این غار به عنوان پناهگا ه استفاده می نمودند.

همچنین نامی قدیمی در گویش محلی وجود داردکه به ارا معروف است. این نام باید یک نام زرتشتی باشد .وجود گورستانهای گبری که تاچندی قبل وجود داشت وبه مزارگبرها معروف بود حکایت از زرتشتی بودن اهالی داشته است. و همین آثار وگویش ها حاکی از قدمت این روستا می باشد، و به عهد ساسانیان برمی گرددکه دین رسمی ایرانیان زرتشتی بوده است.

یاد آن روزها  بخیر

در روستای  ایراج  آسیابی  بود  معروف  به آسیاب جمشید.. کشاورزان  زحمت کش 

وسخت  کوش  پس از  برداشت  محصول گندم  به قد ر نیاز ماهیانه خویش با هر مشقتی

که  بود  گندمها را به محل  موتورخانه  آسیاب حمل میکردند .کمتر  کسی بود که  برای

تهیه آرد ونان خویش  به  شهر  سفر  کند.

مسئول آسیاب مردی  زحمت  کش  و  وظیفه  شناس و شوخ  طبع بنام  کربلا  محمد

(خدایش  رحمت  کند روحش  شاد ) با آغوشی باز کیسه های گندم 

 را از  مردم  ده تحویل  و  در نوبت  قرار  میداد .

اوسا مشهدی: خدا  قوت کبلایی.

صدای موتورآسیاب جمشید را می شنوی؟

 کبلایی با تما م وجود ها مگه کرم……..

نشاط  درجهره کبلایی  نقش  بسته  بود انگارکه جانی دو باره گرفته بود  که  حاصل

 دسترنجش در  لابلای دنده های موتور آسیاب در  حال  آرد  شدن  وفردا  قرص  نان

سفره اش میگشت .. با  بیلش  خاکهای  زمین  را آرایش میداد و خدای را  شاکر  بود .

کبلایی  رو به  اوستا مشهدی  تنورما را کی  درست می کنی؟

 -اوستا مشهدی مردی سخت کوش و اوستاه  ده بود همه  اورا دوست می داشتند و برایش

 احترام خاصی قایل  بودند.

و هنوز هم هنر بنایش  در ده  زبانزد خاص وعام  میباشد .

 خدایش رحمت  کند روحش شاد .

فردا  بوناب  داریم به  راهش  ادامه  میدهد.

آن  روز  ایراج  حال و هوای  دیگری  داشت از میدون تو ده بوی  آرد گندم  مشام

هر  رهگذری  را به سوی  آسیاب می کشاند

صدای  موتور آسیاب با  گوش  کربلامحمد عجین  شده  بود.

خدا  قوت.

گندم  ما را آرد  کردی ؟

.پسین بیا ببر.

کدبانوی خانه پیش از طلوع آفتاب با عشق  و علاقه آرد را  با خمیرمایه بومی .خمیر و

پس ا ز ساعتها خمیر ور  می آمد و برای  طبخ  آماده  می گشت در  مطبخ خانه  تنوری

و هیزمی  بود.

آرد و تنور و هیزم همه  حاصل زحمات مرد و زن  خانه بود.

یادش  بخیر بوی  نان و بوی  هیزم و  دود کش  تنور.

آن  نان خوردن  داشت.

وایسا ایراج  من می خوام  پیاده شم ——–یاد آن روزها بخیر- ادامه دارد……

 

مطالب مرتبط

۳ دیدگاه‌

  1. ناشناس گفت:

    روستای روشن ( ایراج – نایین )
    ایراج روستای روشنی که بر کران کویر نمک به ناز آرمیده و کوه های سرکش و مغروری آن را در دستهای خود احاطه کرده است ، روستایی که سالها است آغوشی باز دارد و بر سینه ی پر مهر خود می فشارد میهمان را .
    در سکوت شب هایش می توان آرام ماه را در کف گرفت و دامن را از ستاره های بی شمار آسمان لبریز کرد ؛ سکوتی ظریف که گاهی با افتادن سیبی کال در آب می شکند .
    در کوچه باغهای پیر و فروریخته اش آواز بلبلان مست ، عقل می دزدد و برگ گل از وجود مونسی دلربا در آینه ی آب می رقصد.
    در کوچه های کهنه و کاهگلی اش نغمه ی عشقی بی زوال همیشه در خروش است و زنده نگه می دارد یاد شاعران شبگرد عاشقی را که در گوشه ی تنهایی خود نشسته و روح بی قرار خود را با عطر خاک دیارشان در آمیخته بودند و قطعه هایی را برای سرفرازی وطن می سرودند .
    ایراج روستای روشنی که آن مرد نیکو اولین خشتش را با گفتار نیک ، کردار نیک و پندار نیک در آمیخت و با یاد و یاری ایزد بنا نهاد و اکنون که سالها می گذرد ، آن بنیان الهی همچنان بر آستان شرافت و قداست روستا جای دارد و بازتاب آن ، روح بلند و بی پروایی است که در مردمانش جاری است و در محیطی آرام دست در دست هم برای سرافرازی وطن خویش در تلاشند ؛ نیکو سرشتانی که از درونشان انسانهای واقع بینی پدید آمدند که حافظ میراث این روستای متمدن و با فرهنگ هستند و در واقع \” هیچگاه چیزی را تنها برای خودشان آرزو نمی کنند بلکه آرمان نهایی آنها سربلندی سرزمین مادریشان است .\”
    علی اکبر نجفی

  2. ناشناس گفت:

    با سلام وعرض ادب خدمت دوستان عزیز و بزرگوار
    نظر به اینکه نشانی لاتین وبلاگ اینجانب طبیعت ایراج حروفی
    مشابه داشت به آدرس زیر تغییر یافت لطفا با عرض پوزش در
    لینک دوستان اصلاح نمایید با تشکر داود معتمدی
    http://iraj20.persianblog.ir/

  3. ناشناس گفت:

    سلام
    نام قدیمی ایراج ارا بوده است وارابه نام روستای اردیب است لطفا اصلاح نمایید.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *