تپه مولا – بروجرد – لرستان

سایتها و وبلاگهای روستای تپه مولا
شهرستان بروجرد – استان لرستان
tapehmola.blogfa.com/

بروجرد – خبرگزاری مهر: برای دیدن دستاوردهای انقلاب در دورافتاده ترین نقاط لرستان تا روستای "تپه مولا" آخرین نقطه شهرستان بروجرد و جایی که خاک لرستان به خاک استان مرکزی پیوند می خورد، می رویم، جایی که تجلیگاه باورهای انقلاب محرومان است.

به گزارش خبرنگار مهر، برای رسیدن به اهالی روستای "تپه مولا" و شرکت در جشنهای انقلاب در این روستا به راه می افتیم و کوههای سفید پوش بروجرد را در سرمای زمستان پشت سر می گذاریم.

پس از گذر از این مسیر پیچ در پیچ، روستا از دور برایمان دست تکان می دهد. اینجا در مرز دو استان ایران اسلامی روستایی قرار دارد که به یمن و برکت انقلاب از محرومیت به آبادانی رسیده است.

"تپه مولا"، آخرین روستای بخش مرکزی بروجرد

برخی از بزرگان روستا کنار دیوار مدرسه از آفتاب زمستانی لذت می برند و چشم به جاده دوخته اند، در نگاه آنها می توان خرسندی و رضایت را دید و از حرف هایشان احساس خوشایند باورهای انقلاب محرومان را لمس کرد.

به جمع آنها می پیوندیم، به رسم اهالی بروجرد خونگرمند و مهمان نواز. از قبل با دهیار روستا هماهنگ کرده ایم که قرار است برای بازدید از روستا بیاییم و از مسائل مختلف آن گزارش بگیریم.

اهالی روستای "تپه مولا" تا قبل از پیروزی انقلاب اسلامی به دلیل دورافتاده بودن از مرکز شهرستان بروجرد با مشکلات زیادی دست در گریبان بوده اند که امروز به برکت انقلاب تعداد زیادی از مشکلات این روستا حل شده است.

امروز اهالی روستا هم از نعمت آب آشامیدنی سالم برخوردارند و هم امکانات و خدماتی چون برق و تلفن و راه آسفالته روستایی برای آنها فراهم شده است.


دانش آموزانی که خواب معلم شدن می بینند….

این روستای کوچک قدیمی که هنوز ساختار سنتی خود را حفظ کرده است در حال حاضر ۱۰۰خانوار با ۴۰۰ نفر جمعیت دارد و به عکس روزهای قبل از انقلاب که رفتن به شهر برای اهالی روستا همیشه یکی از دغدغه ها بود امروز به همت اداره راه و ترابری برای رفتن به شهر مشکلی ندارد.

روستای تپه مولا دارای مدرسه ابتدایی و راهنمایی مناسب است تا دانش آموزان این روستا به راحتی ادامه تحصیل دهند و آرزوهای دور و دراز را سرشان بپرورانند.

نهضت مدرسه سازی یکی از دستاوردهای عظیم انقلاب است. در قبل از انقلاب نمی توانستیم روستایی را بیابیم که در آن کلاس درس باشد و معلم "آب و بابا" را هجی کند. اما امروز با وجود همه کاستیها اینجا در دورترین نقطه بروجرد روستایی وجود دارد که دانش آموزانش شبها خواب معلم شدن می بینند و خود را روزی معلم کلاس دیگری می پندارند.

قبل ترها وقتی که مریض می شدیم…

روستای "تپه مولا" خانه بهداشت هم دارد، یکی از پیرزنان روستایی می گوید: قبل ترها، یعنی قبل از پیروزی انقلاب، راه و جاده نداشتیم و هر وقت یکی از اهالی روستا مریض می شد مجبور بودیم مسافت زیادی را از بیراهه طی کنیم تا شاید به شهر برسیم و شاید هم نرسیم…

پیرزن روستایی که انگار همه آن روزها را به یاد دارد و می توان در چشمانش همه این سختی ها را مرور کرد، ادامه می دهد: گاهی مجبور بودیم فردی که مریض شده بود را در سرمای زمستان و با گذاشتن روی دوش مردان روستا راهی جاده ها کنیم و اگر به شب بر می خوردیم باید شب را در راه می ماندیم تا صبح شود و بتوان به راه ادامه داد.

می گوید همیشه خطر در کمین بود، خطر حیوانات وحشی که اگر در شب های زمستان در راه می ماندی معلوم نبود چه بلایی سرت می آمد.

اینها جوانند و نمی دانند…

با لبخندی می گوید که شما نمی دانید من از چه حرف می زنم، شما این روزهای پرنعمت را می بینید و ما تک تک روزهای این راه ۳۰ ساله را به یاد می آوریم که از کجا به اینجا رسیده ایم.

به اینجای حرفهای پیرزن که می رسد، شوهرش حرفهایش را پی می گیرد و با همان نگاه گرم و دستان پینه زده اش می گوید اینها جوانند و نمی دانند روزهای سختی چگونه سپری شده و به این آرامش رسیده است.

از روشنایی برقی که به روستا آمده می گوید و از فانوس هایی که سالها تنها روشن کننده شبهای روستا بوده است.

پیرمرد روستایی ادامه می دهد: در قبل از انقلاب نه تنها روستای ما بلکه تمامی روستاهای اطراف از نعمت برق محروم بودند و ما برای روشن کردن خانه های خود در شب از فانوس استفاده می کردیم.

از کجا به کجا آمده ایم

کمی فکر می کند و می گوید: تازه آن زمان چون قیمت فانوس گران بود همه مردم نمی توانستند فانوس بخرند و از چراغهای کوچکی برای روشنایی در شب استفاده می کردند.

از پیرمرد می خواهیم که برای گزارشمان خودش را معرفی کند، پسر نوجوان روستایی که می بیند پیرمرد کمی گوشهایش سنگین است و باید حرف هایمان را برایش چند بار تکرار کنیم، وسط حرفهایمان ما می پرد و می گوید که نامش عمو سیف الله است!

به هر حال ما هم همان "عمو سیف الله" صدایش می کنیم و از او می خواهیم بازهم از روزهای سخت قبل از انقلاب بگوید. او هم با آب و تاپ از روزهای ۳ دهه پیش روستا می گوید، روزهایی که خبری از هیچ کدام از امکانات امروز روستا نبود.

با پیروزی انقلاب اسلامی روستاها جان گرفتند

به دهیاری روستا می رویم تا با احمدرضا توشمالی دهیار روستای تپه مولا صحبت کنیم. وی می گوید: مردم روستا در گذشته زندگی سختی را گذرانده اند اما به لطف الهی با پیروزی انقلاب اسلامی ایران روستاها جان گرفتند و زندگی در آنها رونق یافت.

وی ادامه می دهد: امروز برخلاف گذشته بیشتر مردم روستا از نعمت سواد برخوردارند و با وجود برق و آب آشامیدنی سالم و دیگر خدمات زندگی در روستاها راحت تر شده است.

توشمالی به مزایای نگاه ویژه نظام به روستاها اشاره می کند و می گوید: با برخوردارشدن روستاها از امکانات رفاهی مهاجرت کمتر صورت می گیرد و این از برکات انقلاب اسلامی ایران است.

سفرمان به روستای"تپه مولا" تمام می شود. در آخرین دقایق حضورمان چرخی در مدرسه روستا می زنیم. آذین بندی کلاسهای درس و شعف مردمان روستا یادآور رسالت سنگینی است. اینجا کودکان روستایی مشق عشق می کنند و آرزوهای بزرگ را دفترچه انشایشان می نویسند.

روستای "تپه مولا" علی رغم رفع بسیاری از مشکلات هنوز هم کاستی هایی دارد که باید برای رفع آنها تلاش و همت متولیان امر مضاعف شود تا دین مسئولان به صاحبان اصلی انقلاب بیش از گذشته ادا شود.

مطالب مرتبط

۲ دیدگاه‌

  1. ناشناس گفت:

    فدای خاک مادر زادیم دره مراد

  2. ناشناس گفت:

    پاینده باد تپه مولا

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *