خردونکلا – بابل – مازندران
شهرستان بابل یکی از کهن ترین آبادی های طبرستان میباشد . روستای خُردونکلا در بخش لاله آباد ( دهستان جلال ازرک { کاری پی } ) شهرستان بابل در ضلع جنوب غربی آن واقع شده است . بابل از طریق دو جاده به آمل متصل شده و بسیاری از مسافران غرب استان بلکه مرکز کشور از طریق جاده هراز و یا عبور از یکی از دو جاده جدید یا قدیم به بابل و سپس به شهرهای شرق استان و شمال شرق کشور سفر میکنند . جاده قدیم آمل – بابل علی رغم قدمت بیشتر ، کمتر توسعه یافته ولی جاده جدید که تاریخ توسعه آن حدوداً از سال چهل و دو شمسی است ، به آزاد راه توسعه یافته است و لذا بیشترین تردّد خودروها را به خود اختصاص داده است .
روستای خُردونکلا در مسیر جاده جدید آمل نزدیکترین روستا به شهر بابل می باشد به طوری که تابلوی ورود به شهر بابل حدود پنجاه متری این روستا نصب شده است و فاصله مرکز این روستا تا مرکز شهر ( میدان طالقانی ) کمتر از چهار کیلومتر است . قدمت شکل گیری این روستا بر اساس تاریخ شهادت و افق امامزاده ی بزرگواری که در آن واقع است ، بسیار طولانی میباشد . از آثار موجود هم به نظر می آید که این روستا باید بیش از هزار سال قدمت داشته باشد چرا که نوادگان پیامبر ( صلّی الله علیه و آله ) غالباً در عهد ولایت عهدی اجباری امام رضا ( علیه السّلام ) به این خطّه آمده و پس از شهادت آن حضرت ، اینان نیز توسّط آن ستمگران و ظالمین شهید شدند .
پراکندگی جمعیت اهالی محلّ هم موجب شکل گیری دو بخش مجزّا و جدا از هم در این محل گردیده است . البته دلیل این تجزیه ، منطقی و به این دلیل است که :
یک : ابتدا بیشترین جمعیّت در بالای محل اقامت داشتند چرا که ایّاب و ذهاب به شهر از طریق جاده قدیم و پل محمد حسن خان که تا شهر سه کیلومتر فاصله داشت ، بسیار راحت تر بود . دو : با احداث جاده جدید و از طرفی انس و علقه ای که مردم نسبت به امامزاده داشتند ، ترکیب جمعیتی عوض شده و اکثر خانه ها در حول و اطراف این امامزاده در محله پایین سکونت گزیدند .
امّا در خصوص نام این روستا اقوال مختلفی وجود دارد . از جمله اینکه بعد از به شهادت امامزاده ، حاکم وقت آن زمان این محل را به خون تاوان کُلا { ( محله ای که خون تابیدن داشت ) ( کُلا = کَلات : بخش ، محلّه ) } نامید که در گذر زمان و به تدریج به خُردون کلا تغییر نام داد . قول دیگر اینست که این روستا بدواً محلّه کوچکی بوده و که به همین دلیل از واژه خُرد ( یعنی کوچک ) که جمع آن خُردون میباشد استفاده کرده و به همراه ، کلا ، آمده و تبدیل به این نام شد . قول دیگر هم اینست که در این محل افراد خردمندی بودند و روی این جهت به آنان لقب خوددان و به محلّشان خوددان کلا نام نهادند و این واژه اخیراً در محاورات به خُردونکلا منتهی گردیده است . به هر حال آنچه به دست ما رسیده بیشتر از این نبوده است .
آب بندان :
تاریخچه آب بندان به دوره حسن خان ( حاکم وقت آن زمان بابل که پل محمّد حسن خان هم به اسم ایشان است ) بر میگردد که این مجمع آب را برای جمع آوری آب ( باران و آب سر راهی {سراب} ) و راهی کردن آن به سوی سه رودخانه ای که در آن زمان وجود داشت ، به وجود آورده و دستور ساخت آنرا صادر کرده است . ( ناقل : حسن دایی شریف پور )
درباره روش بهره برداری هم باید گفت که الآن حدود دوازده سال میباشد که از این آب بندان کسب درآمد میشود که مبلغ اجاره ی سالانه آن از دو ، سه میلیون شروع و تا سال هشتاد و نه ، به قیمت سالی شانزده میلیون رسید . اهالی محلّ هر سال این آب بندان را به صورت مزایده ای به اجاره می گذاشتند تا اینکه در مزایده ی امسال ، شخصی از یکی از روستاهای همسایه با پیشنهاد مبلغ هنگفتی به صورت سالانه ، برنده این دوره تا سه سال آینده شد .
اما قبل اینکه از این آب بندان کسب درآمد شود ، به صورت عمومی از آن استفاده میشد یعنی هر کس ( حتی از محلّه های اطراف ) برای تفریح و شکار با خود قلّاب و تفنگی آورده و مشغول به صید و شکار میشد . ( ناقل : حاج خلیل حسن پور )
قدیمی ترین خانه محل :
بعد گذشت این همه سال و پیشرفت علم ، کمتر خانه ای را میتوان یافت که هنوز بر ساختار قدیمی باقی مانده و به شکل خانه سازی امروز در نیامده باشد . اما در این محل کما کان تعداد انگشت شماری از آنها باقی مانده است که طبق پرس و جوی به عمل آمده با ریش سفید های محل ، خانه ی : مرحوم اصغر اصغرپور ( متولی سابق امامزاده ) ، مرحوم شریف پور ( پدر حسن دایی شریف پور ) و چند تن دیگر ، از گروه خانه سراهای قدیمی باقی مانده از دوران قدیم می باشند . ( ناقلین : حاج خلیل حسن پور و حسن دایی شریف پور )
عروسی :
عروسی در محلّه ما به این صورت بود که مردم را برای صرف شام ، ناهار و یا چای و شیرینی دعوت نموده ( البته هرکه میخواست میتوانست در عروسی شرکت کند ) و برای شاد و سرگرم کردن اهل مجلس شخصی را معروف به درویش ، به مجلس خود دعوت کرده و باعث شاد کردن مجلس میشدند . البته این رسمِ محل ما بوده ولی محله های اطراف به همراه مجلس عروسی خود مسابقه سنتی کشتی لوچو هم برگزار کرده و به برندگان جایزه اهداء می کردند . ( ناقلین : حاج خلیل حسن پور و حسن دایی شریف پور )
محرّم :
طبق گفته بعضی از قدیمی های محل ، در این ماه بهترین مراسمها را در حدّ توان انجام می دادند . در آن زمان هم مانند الآن بعد از جمع آوری پول و یا برنج از مردم ( قبل از ایام محرم ) ، مردم برای برپایی عزاداری و صرف شام به مسجد ، تکیه و یا حسینیه سابق ( که الآن تخریب شده و تکیه ی نوپایی ساخته شده ) روی می آوردند . البته بنده شنیده بودم که رسم آنها بر این بود که غذا را درون سینی بزرگ ( همان مجمِع محلی ) ریخته و هرکس برای خوردن ، دست خود را به سوی آن می برد و از آن میل میکرد ، امّا وقتی این موضوع را سوال کردم گفتند : این سنّت مربوط به دوره پدر ایشان میباشد یعنی حدود صد و پنجاه سال پیش . ( ناقل : حسن دایی شریف پور )
اما جای جالب عزاداری در آن زمان ، طبق تحقیق انجام شده اینست که برای عزاداری سیدالشهداء ، کولاک میکردند تا جایی که حتی به سینه زنی به صورت بدن نیمه عریان و کرب زدن ( کرب دو قطعه چوب به شکل و شمایل سنج امروزی میباشد که البته صدا و اندازه اش خیلی خیلی کوچک و کمتر تر از سنج است )می پرداختند که هر کس آنرا انجام نمی داد و عده ای نیز دست به قمه زنی می زدند . طبق گفته ی ناقل ، زخم سر آنهایی که قمه میزدند در طول دو هفته خوب میشد که از برکات ابی عبدالله علیه السلام بود . عزاداری در شب های محرّم که برق برای این محل وجود نداشته بود ، به اینصورت بوده که یک مشعل بزرگی را تهیه کرده و با انداختن پارچه های زیادی در آن و آغشته کردن آنها به مواد مشتعل کننده ، محیط آنجا را نورانی کرده و شروع به سینه زدن میکردند . ( ناقل : حاج خلیل حسن پور )
لز حمله مدّاحان آن دوره ، افراد مقابل بودند : ملّا محّمد پیرزاد ( ملّا عمو ) و ملّا اصغر و قبل از اینها ملّا یعقوب پورمهدی . اشخاص دیگری به صورت دوره ای و کوتاه مدّت به مدّاحی می پرداختند و پس از مدّتی این حرفه را ترک می کردند . حرف آخر اینکه درآمد و هدیه ای که به مداح و چاووشی خوان آن دوره میدادند خیلی زیاد بوده که قابل مقایسه با درآمد مداحان روستایی و شهری ( غیر کشوری ) این دوره نمیباشد هرچند که آنها برای دریافت پول و کسب درآمد به مدح ائمّه اطهار ، مخصوصا سیّدالشّهداء نمی پرداختند . ( ناقلین : حاج خلیل حسن پور و حسن دایی شریف پور )
حیوانات اهلی و خانگی :
در تمام منطقه مازندران اگر جست و جو کنید به طور معمول حیواناتی غیر از : مرغ ، خروس ، گوسفند ، گاو ، اردک و غاز پیدا نمی کنید که استفاده ی لبنی ( شیر ، پنیر ، کره ، روغن و …) ، گوشتی و پوستی از این حیوانات می کنند . البتّه کمتر خانه ای در روستای ما وجود دارد که در آن گاو یا گوسفند باشد و بیشتر آنهایی که حیوانات خانگی دارند ، شامل همین مرغ و خروس و غاز و اُردک میباشد .
زیبا ترین چشم اندازهای محل :
اوّلین چیزهایی که در این روستا توجّه هر تازه واردی را به خود جلب می کند ابتدا ، آستان مقدّس امامزاده محمّد صادق علیه الّسلام است که سبب افتخار اهالی این روستاست و بعد از آن آب بندان محلّ است که با وسعت نسبتاً قابل توجّهی که دارد و درختان سر به فلک کشیده ی اطرافش ، منظره واقعا جذّاب و زیبایی را رقم زده است و این منظره ی زیبا در هنگام طلوع آفتاب مخصوصاً در فضل زمستان و نیز دقیقه های پایانی غروب آفتاب هنگام انعکاس نور خورشید در آب ، واقعا دیدنی است .
در پایان از همه ی عزیزانی که مرا در به انجام رساندن این تحقیق یاری کرده اند کمال تشکر را دارم .
محقِّق و تدوینگر : ابوالفضل پورمَهدی