فشارک – اصفهان – اصفهان
سایتها و وبلاگهای روستای فشارک
شهرستان اصفهان – استان اصفهان
http://rostayefesharak.blogfa.com/
فشارک نام روستایی است در استان اصفهان فشارک در حدود ۷۰ کیلومتری شرق شهر اصفهان قرار دارد در نزدیکی این روستا، معروفترین کوه از کو های جنوبی سلسله جبال کرکس به نام کوه فشارک یا کوه مارشنان یا کوه مس قرار دارد
فشارک . [ ف ِ رَ ] (اِخ ) دهی است از بخش کوهپایه ٔ شهرستان اصفهان ، دارای ۹۳۰ تن سکنه . آب آن از قنات و محصول عمده اش غله و حبوبات است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج ۱۰).
موقعیت طبیعی و جغرافیایی فشارک
فشارک با طول و عرض جغرافیایی ۱۹-۵۲/ ۴۷-۲۲ و پلاک[۱] ۴۳۸ از بخش ۱۹ اصفهان پاره ای از بهشت برین است با آب و هوایی بسیار مطبوع و دل انگیز و دره هایی عمیق و کوههایی رفیع در آنجا به چشمه سارهای جوشانی برمی خوریم که متصل است به سلسله جبال سر به فلک کشیده کرکس.آنجا منطقه ای است وسیع با بوته زارها و بیابانهای[۲] بکر و جذاب در آنجا اراضی مزروعی و اشجار از آب سرد و گوارای قنوات گبری که کاریزهای آن شن زارهای کوههای[۳] گرانیتی است سیراب می گردد.آب و هوای بهاری و معتدل فشارک و خاک مستعد و حاصلخیزش موجب گردیده تا کشاورزان بانشاطی وصف ناپذیر در باغستانهای آن بصورت سنتی، گندم، جو، ذرت، زعفران، شاهدانه، سیب زمینی، شلغم، کدو، چغندر، خیار، نخود، لوبیا، ماش، عدس گارس، بلال، زردک، سبزیجات و اشجاری مانند گردو، بادام، گلابی، آلبالو، زردآلو، زرشک، هلو، ارمو، گُنجینی، سنجد، سیب، کاج، انگور، توت، انار، خیار، کبود، گل محمدی، بید، بیدمشک، انجیر و اخیراً پسته و زیتون کشت نمایند. همچنین دشت وسیع و دره های پیچ در پیچش موجب شده تا انواع و اقسام گیاهان و حیوانات وحشی مانند آهو، تیهو، گربه، گراز، مرغ، بز، خرگوش، لاک پشت، خروس، الاغ، چوچووه (دارکوب) شانه به سر (هدهد) گنجشک، قناری، آلّو (باز شکاری)، شاهنگ (شاهین)، بلبل، گنجشک چله (دم جذ بانک)، چکاوک، مار، عقرب، رتیل، عنکبوت، افعی، سگ، تیغ داره (جوجه تیغی) موش، مارمولک، سار، محی، پژمژه، کبوتر چاهی، کلاغ ژاره (زاغ)، کبک، قورقوری، فاخته، جغد، سینه سرخ، بره آهو، روباه، شغال، گرگ، چلچله و گیاهان دارویی و غیر دارویی نظیر شکرگولی (شکر تاقار) آویش، اشم، گلهای وحشی، داسی، گون، رَواز (ریواس)، شنگ، کلاسور، تنیره، تیغ، سزه، سیر کوهی، بادام کوهی، قارچ کوهی، پیاز کوهی، سبزی کوهی، کپی، سچّوری، بوته بوری، سبیل موش، کشکاله، فلق، پیازچه، شور، اردولوک، گز، اسفند، روازی، مژو، نعنا، پونه کوهی، هندوانه ابوجهل، تلخه، بوجود آید.
[۱]. پلاک ۴۳۸ اصلی ابنیه و املاک فشارک بخش ۱۹ اصفهان و پلاک ۴۳۹ اصل قنات فشارک.
[۲]. دارای دو بیابان بنامهای ۱- لردکاشتریا از مزرعه هشوه تا حجۀ آباد و مزرعه حاجی حسن ۲- لردپائین از مزرعه دُر گرتاورتان.
[۳]. آب بعضی از مزارع فشارک از کوههای آهکی سرچشمه می گیرد که کیفیت آب آن مزارع نسبت به مزارعی که از کوههای گرانیتی سرچشمه می گیرند پائین تر است.
«نیم نگاهی به تاریخ فشارک بعد از ویرانی»
دیر زمانی می گذشت و فشارک و مزارع آن متروک و مخروب به دور از انظار جستجوگران سازندگی در آرزوی آبادانی بسر می برد هر چند که آبهای سرگردان از قنوات قدیمی و خراب و چشمه سارهای جوشان، آنرا به مرغزاری سرسبز و باصفا مبدّل کرده بود و پیوسته مراتع و آبشخورهای آن مورد بهره برداری رهگذران و چوبداران دور و نزدیک مانند مزرعه شور قرار می گرفته، لکن کسی در اندیشۀ عمران و آبادانی آن نبوده است تا اینکه همزمان با اقتدار دولت صفویه و بسط امنیت و ثبات در سراسر کشور این انتظار تلخ بسر می آید و مورد توجه دو یکّه سوار بنام اسماعیل[۱] و ستارخان شهر آبی که بارهای بار مسیر شهراب به وِیر را زیر سُم ستورانشان سپرده بودند و همسرانشان متعلق به شهر خفته در کنار کویر یعنی قهپایه می باشد قرار می گیرد و آب شیرین و علفزار سرسبز آن، آنها را از حرکت بطرف وِیر بازمی دارد اسماعیل که همّت والا و عزم بالائی دارد در کنار زمزم پوشیده از گل و لای کویر اطراق می کند و مشغول احیاء و توسعه آن می شود و پس از آبادانی نام آنرا قلعه[۲] می گذارد و کمی پائین تر جوشش آبی زلال که فشار اندکی دارد ستار را فریفته خویش می گرداند و رؤیای آبادانی را در روح و اندیشه او می گستراند و پس از آبادانی نام آنرا فشارک[۳] می گذارد و چون از زوجه اش دختر غلامحسین کوهپائی صاحب فرزند نمی شود آنرا وقف مسجد جامع عباسی (امام) اصفهان می کند البته نباید تلاش بی وقفه این دو بزرگ مرد و فرزندان آنها را در کوهپایه فراموش نمود چرا که هنوز هم سالمندان و بزرگان کوهپایه از دروازه ملاکریم فرزند اسماعیل خان به عظمت یاد می کنند بعدها فرزندان بزرگ مردی به نام میرمحمد رفیع طباطبائی زواره ای به جمع بانشاط و پرتلاش ستار و اسماعیل می پیوندد لکن علت این تعلق[۴] بر ما پوشیده است فقط یک چیز مسلم و مبین است که فرزندان میرمحمد مورد احترام ستار و اسماعیل و همچنین ملاجعفر[۵] و غلامحسین کوپائی بوده است چرا که بهترین منازل که از نظر وسعت و صفا بی نظیر بوده است را در اختیار آنها قرار داده اند منازلی که جوی آب شب از آنجا عبور می کند برای مثال می توان به منزل میرعلی نقی اول که شامل خانه های مرحوم حاج میرمحمد علی، حجۀ الاسلام سید مرتضی، سید ابوالقاسم، حجۀ الاسلام حاج سید مصطفی، خلیل ا… و حاجیه مریم بیگم ا
ست و از امنیت و زیبایی خاصی برخوردار می باشد، اشاره کرد. به هر حال فرزندان میرمحمد تحولی نو، عمیق و پایدار در کوهپایه و فشارک ایجاد می نمایند و آنرا تبدیل به حوزه باعظمت علم و تحقیق می کنند.
[۱]. داستان اسماعیل و ستار را اینجانب فقط از سرور ارجمندم جناب آقای محمدعلی محمدی شنیده ام و دیگر سالمندان فشارک اظهار بی اطلاعی می نمایند. همچنین سنگ مقبره و دست نوشته ای تاکنون از آنها نیافته ام.
[۲]. فعلاً نام آن قلعه کهنه می باشد.
[۳]. فعلاً نام آن فشارک کهنه می باشد.
[۴]. به احتمال قوی این تعلق سببی بوده است چون از زمانهای گذشته بین این دو طایفه ازدواج های زیادی صورت گرفته است.
[۵]. پدر همسر اسماعیل خان.
نیم نگاهی به تاریخچه روستای فشارک قبل از ویرانی
مدتها است که فکر تحقیقی عمیق و بدور از شائبه در زمینه تاریخ فشارک ذهنم را بخود مشغول نموده و مرغ دل هر روز در اوج آسمان آبی فشارک به پرواز درمی آید و از بلندای کوه مارشینان متفکرانه ردپای سبز گذشتگان را می نگرد و از افسون آنهمه زیبائی که بجای گذارده اند تا پاسی از شب در معابر و مقابر بدنبال اسرار ناگشوده روان است اما افسوس که با گشایش هر گره هزاران هزار مجهول دیگر بر سر راهم قرار می گیرد. امروز ۲۵/۱۲/۷۰ اندیشه ی حیرانم مرا به کُنجی فرا می خواند تا از گنج گفتار گذشتگان دیناری زنگار گرفته به من ایثار کند، پس از کلنجاری کوتاه سرانجام قلم مبهم و کم رنگ خویش را بر سینه ورق لرزان برقص وامیدارم و حاصل آن سطوری است ناتمام بنام نیم نگاهی به تاریخ فشارک اما چه سود نیم نگاهی است از پشت چشمان تاریکی که فقط عشق دیدن دارد و این کار نرگسان تیزبینی را می طلبد که به اندک غمزه ای غوغائی در دل شیفتگان تاریخ گذشته قوم ما بیفکند و به اشارت اندیشه زلال آنها تشنگان بی قرارِ غرق در سراب تردیدها را منوّر و سیراب گرداند لذا بدینوسیله دست طلب به سوی سروران عزیزم از تمام اقوام و طوائف دراز می کنم و با بستن پل خضوع آن عزیزان را اغنیائی سخی می پندارم که اطلاعات ناقص و ناقض مرا در زمینۀ موقعیت طبیعی و جغرافیایی فشارک، محصولات، مزارع، کوهها، گیاهان، قنوات، صنایع، معادن، حیوانات، جمعیت، نژاد، زبان، مقابر، آداب، سنن، خاطرات و آثار گذشتگان کامل نمایند تا انشاءالله به کمک و مساعدت یکدیگر تاریخ پرباری را به رشته تحریر درآوریم اما بعد، سیری کوتاه در تاریخ فشارک قبل از ویرانی: از آثار به جای مانده از گذشتگان و قبور کشف شده اینگونه استنباط می گردد که ساکنین اولیه این دشت دل انگیز گبرنشین و اهل تمدن بوده اند هر چند که با ظهور دین مبین اسلام و نشر آن در ایران به اسلام متمایل می شوند بگونه ای که قبرستان آباء و اجدادی خویش که در دامنۀ کوه شِدِه واقع شده است را رها می نمایند و گورستانی نو به سبک گورستان مسلمانان در دامنۀ کوه لافَرَخِه ایجاد می کنند، سنگ قبر هفتصد سالۀ بدست آمده نشانگر آنست که سالیان طولانی ندای اذان مؤذن در این دشت طنین افکن بوده است همچنین ویرانه های بجای مانده از کارگاههای ذوب سنگ آهن در اطراف پاوازا و کارگاههای شیره کشی واقع در تپه های مورزه آباد و مخروبه های جالب و دیدنی کوره های آجرپزی و آسیابهای خراب کالیوز و ماه آباد[۱] حکایت از تمدنی کهن با مردمی سخت کوش دارد که سالیان سال زمستانهای سرد و طولانی را پشت سر نهاده اند و با آغاز فصل بهار و وزش نسیم بهاری از دل کوه سر به فلک کشیده مارشینان، با شقایقهای روئیده بر بستر صحرا همنشین شده اند و در شُوری شورانگیز زندگی مرفّه و پرجاذبه ای را پی ریزی می نموده اند. تا اینکه در یک روز غم انگیز سیلی ویرانگر طومار زندگی آنها را درهم می پیچد بطوریکه در بعضی از جاهای پست، گل و لای به جای مانده از این سیل عظیم به بیش از پانزده متر میرسد و پس از حفر پانزده متر به آثار حیات برمی خوریم البته اماکن بلند و مرتفع مانند دامنۀ کوهِ شِدِه تا حدودی از این ویرانی در امان مانده است.
[۱]. ماه آباد: مزرعه ای نزدیک امام زاده احمد بن موسی الکاظم (ع) فشارک معروف به مَباد.
نیم نگاهی به جمعیت کنونی فشارک
قرنها از عمر فشارک می گذرد و هر روز بر جمعیت این شهر زیبا افزوده می شود بگونه ای که جوانان و کودکان طوایف، همدیگر را نمی شناسند و نسبت به یکدیگر غریبه شده اند. جمعیت کنونی فشارک به دو دسته بزرگ تقسیم می شوند[۱].
الف: طایفه فارسی گو که عبارتند از: ۱- فرزندان اسماعیل خان شهر آبی ۲- ساداتی که از نسل امیر مشرف الدین طباطبائی زواره ای می باشند ۳- سادات حسینی که از کهنگ و کوهپایه آمده اند و از نسل سید قربان حسینی کهنگی هستند.
ب: طایفه ولاتی گو: که از شهرهای مختلف آمده اند و جمعیت متحد و یک شکلی را تشکیل داده اند و عبارتند از:
۱- طایفه علیشاه و صنع الهی ها که جد آنها اسماعیل از لاسیب جهت راه اندازی آسیاب به فشارک می آید و پس از راه اندازی آسیاب در فشارک ماندگار می شود ایشان اولین گروه از طایفه ولاتی گو می باشد که به فشارک مهاجرت نموده اند.
۲- اولاد مطلب و اولاد قدیر که از سسنا و گشگان به فشارک آمده اند.
۳- اولاد مهدی باقر و اولاد سبزه که از کردآباد به فشارک آمده اند.
۴- اولاد حاج علی اکبر و محمد (حمامی ها) و حاج عبدالوهاب که از حبیب آباد به فشارک مهاجرت کرده اند.
۵- اولاد عبدالله بندی و علی بندی و حسین علی باقر که از گشگان به فشارک آمده اند و اولادبندی افراد متمولی بوده اند.
۶- اولاد عقدائی و رحیم که پس از قحطه سالی به همراه اسماعیل خان قهی به فشارک می آیند اسماعیل خان قهی از ایل قشقائی و اهل شیراز بوده است ایشان بهنگام قحطه سالی بعضی از املاک فشارک را خریداری می کند و گوسفندانش را جهت چرا به فشارک می آورد.
۷- کرم: وی مالیات بگیر میرزا آقا بوده و از کوهپایه به فشارک می آید و در فشارک مسکن می گزیند.
۸- علی فرزند یعقوب ایشان اهل کوهپایه بوده و سپس به فشارک می آید.
۹- عباس کوپائی پدر بزرگ حاج سلمان و حاج اباذر که به درخواست میرزارضا فرزند میرزا حسین بعنوان قصاب و مجری مراسم سوگواری ائمه (ع) راهی فشارک می گردد.
۱۰- اولاد عزیز که از سبزوار به فشارک می آیند و جد آنها حسن محمد رضا است.
[۱]. بعضی طوایف مانند اولاد حاج علی عسگر که از تودشک چو به کیریچی و از کریچی به فشارک آمده اند مستقل می باشند.
آیتالله سید محمد بن قاسم فشارکی اصفهانی؛ درسال ۱۲۵۳ قمری ۱۲۱۷ شمسی در فشارک به دنیا آمد. جد بزرگ او امیر شریف سالها قبل از آن از زواره به فشارک آمده بودند و برادر امیر شریف بنام امیر مشرف به روستای ویر در همان حوالی میرود.
در سن 11 سالگی به عراق رفت. و کفالت او را برادر بزرگش ابراهیم ملقب به ((کبیر)) بر عهده گرفت. و برخی دروس را نزد برادر و مابقی را مانند فقه و اصول را نزد علمای دیگر مانند آیتالله فاضل اردکانی و حاجی آقا حسن بن سید مجاهد گذراند.
در سال ۱۲۸۶ قمری به نجف رفت و در محضر آیتالله حاج میرزا محمد حسن شیرازی تلمذ کرد و در سال ۱۲۹۱ به همراه آیتالله شیرازی به سامرا رفت.
پس از وفات آیتالله شیرازی مجدداً در سال ۱۳۱۲ هجری قمری به نجف بازگشت.
آنطور که آقا بزرگ تهرانی در کتاب خود میفرماید، در مسجد هندی در نجف کرسی تدریس داشت که حدود ۳۰۰ شاگرد در کلاسش حاضر میشدند. شیخ عباس قمی در فواید الرضویه میفرماید: زمانی که آیتالله شیرازی در شعبان ۱۳۱۲ وفات کرد بزرگان به او رجوع کردند زیرا اعتقاد داشتند که او اعلم پس از میرزاست و از او خواستند که تصدی امور شرع و مرجعیت را بر عهده بگیرد ولی ایشان میفرماید: من خود میدانم که شایسته این کار نیستم زیرا ریاست امور شرعی نیاز به امور دیگری غیر از علم دارد و من در این امور وسواس خاصی دارم و من به غیر از تدریس به کاری نباید مشغول شوم. به ایشان اشاره کرد که به سراغ مرحوم میرزا محمدتقی شیرازی بروند. که این یکی از دلایل بلندی همت و پاکی نفس و اخلاص قلب این بزرگوار بوده است.
حاج میرزا محمد حسن نایینی، حاج شیخ عبدالکریم حائری یزدی و آقا شیخ محمد رضا نجفی و حاج شیخ محمد حسین طبسی و آقا میرزا سید علی مدرس یزدی از شاگردان وی بودند. او در نجف درگذشت و در همانجا به خاک سپرده شد. از آثار وی اصاله البرائه، الاغسال، الفروع المحمدیه، مجموعه رسالاتی در فقه و غیره، شرح اوائل رساله البرائه شیخ انصاری، رسالهای در خلل نماز میباشد.
وفات وی را در ۱۳۱۶ قمری ۱۲۷۷ شمسی دانستهاند. محل دفن وی یکی از حجرات صحن مقدس علویست
مرحوم سید محمد فشارکی، از بزرگترین شاگردان میرزای شیرازی و استاد حاج شیخ عبدالکریم حائری است. مرحوم حائری میگوید:
من از استاد خود، آیهالله فشارکی شنیدم که فرمود: آن هنگامی که میرزای شیرازی اوّل درگذشتند، رفتم منزل، دیدم مثل این که در دلام یک نشاطی هست، هر چه اندیشیدم جای نشاطی نبود، میرزای شیرازی در گذشته، استاد و مربی من بوده… مدتی اندیشیدم ببینم کجا خراب شده، این نشاط مالِ چیست؟ بالأخره به این نتیجه رسیدم که شاید نشاط از این است که همین روزها من مرجع تقلید میشوم. بلند شدم رفتم حرم و از حضرت خواستم که این خطر را از من رفع کند؛ گویا حس میکنم که تمایل به ریاست دارم.
ایشان تا صبح در حرم به سر میبرد و صبح وقتی برای تشییع جنازه میآید، او را با چشمانی پر التهاب میبینند و معلوم بوده که همهی شب را مشغول گریه بوده است و بالأخره تلاش کرد و زیربار ریاست نرفت.(یادنامهی شهید قدوسی، ص ۲۰۳)
مشاوره در اعلمیّت
مرحوم آیهالله سید احمد زنجانی قدسسره مینویسد:
فرزند مرحوم سید محمد فشارکی رحمهمالله فرموده است: بعد از وفات میرزای شیرازی بزرگ، پدرم توسط من به مرحوم آقا میرزا محمد تقی شیرازی پیغام داد که "اگر شما خود را اعلم از من میدانید بفرمایید تا من زن و بچهام را، در امرِ تقلید، به شما ارجاع دهم و اگر مرا اعلم میدانید شما خانوادهی خود را در مسئلهی تقلید، به من ارجاع دهید".
هنگامی که این پیام را به میرزا رساندم، تأمّلی کرده و فرمود: "خدمت آقا عرض کنید که آقا خودشان، چهگونه میدانند؟". من این سؤال را، که به منزلهی جواب بود، خدمت پدرم عرض کردم. پدرم فرمود: "برو عرض کن که: شما در اعلمیّت، چه چیز را میزان و معیار میدانید؟ اگر دقّت نظر، میزان باشد، شما اعلماید، و اگر فهمِ عرفی معیار باشد، من اعلمام".
من، دو باره این پیام را به میرزا رساندم. ایشان باز تأمّلی کرده و فرمودند: "خودشان کدام یک از این دو را میزان قرار میدهند؟".
من بازگشتم و این جواب را که سؤال بود، ابلاغ کردم. آقا تأمّلی کرد و فرمود: "بعید نیست که دقّت نظر، میزان و ملاک اعلمیّت باشد. آنگاه فرمود که همگی از میرزای شیرازی تقلید کنیم".(الکلام یجرّ الکلام، ج ۱، صص۲۶۲ ـ ۲۶۳)
لوازم مرجعیّت
هنگامی که برای قبول مرجعیت، به آیهالله سید محمد فشارکی قدسسره مراجعه کردند، فرمود: «من، شایستهی مرجعیّت نیستم؛ زیرا، ریاست شرعی، به جز علم فقه و شناختِ احکام، امور دیگری از قبیلِ آگاهی از مسایل سیاسی و شناختن موقعیّت امور جاری و موضعگیریهای درست در هر کار را نیز لازم دارد و اگر من در این کار دخالت کنم، به تباهی کشیده میشود. برای من، غیر از تدریس، کار دیگری جایز نیست». و بدینگونه این عالمِ نَفْس کُشته، مردم را به میرزا محمد تقی شیرازی ارجاع میدهد. (بیدارگران اقالیم قبله، صص ۱۲۶ ـ ۱۲۷ ؛ فوائد الرضویه، ص ۵۹)
دفع بیماری وبا
مرجع تقلید زمان خود مرحوم آیتالله العظمی حاج شیخ عبدالکریم حائری مؤ سس حوزه علمیه قم نقل کرد: مدتی در شهر سامراء نزد مرحوم آیتالله العظمی میرزای شیرازی (متوفی ۱۳۱۲ قمری) درس میخواندیم ، روزی در وسط درس استاد بزرگ ما آیتالله سید محمد فشارکی(متوفی ۱۳۱۵ قمری) وارد شد، در حالی که بسیار مضطرب و نگران بود، علت نگرانیش این بود که بیماری مسری وبا در عراق شیوع یافته بود و بسیاری از مردم را کشته بود، آقا سید محمد فشارکی فرمود: آیا شما مرا مجتهد می دانید؟ گفتیم آری ، فرمود: آیا مرا عادل میدانید؟ گفتیم آری (منظور او این بود که پس از تایید، حکمی صادر کند) آنگاه گفت : من به تمام شیعیان سامره از زن و مرد حکم میکنم که هر یک از آنها یک بار زیارت عاشورا را به نیابت از مادر امام زمان(علیه السلام) بخوانند، و آن مادر بزرگوار را در نزد فرزند بزرگوارش شفیع قرار دهند که امام زمان(علیه السلام) پیش خدای بزرگ از ما شفاعت نماید تا خداوند شیعیان سامراء را از بیماری وبا حفظ گرداند. مرحوم آیتالله حائری گوید: وقتی که این حکم از مرحوم آیتالله سید محمد فشارکی صادر شد، چون خطر مرگ در میان بود، همه شیعیان اطاعت نمودند و در نتیجه، یک نفر شیعه در سامراه تلف نگردید، و خداوند متعال شیعیان را از این بلای عمومی نجات بخشید.
شاگردان وی:
۱- مرحوم میرزای نائینی (آیت الله العظمی میرزا محمدحسین غروی نائینی)
۲- مرحوم آیت الله العظمی شیخ محمدرضا نجفی مسجد شاهی که دارای تالیفات متعددیست و در کتاب وقایه الذهان خود نیز شرح حال مرحوم فشارکی را آورده است
۳- مرحوم آیت الله العظمی حاج شیخ عبد الکریم حائری یزدی مؤسس حوزه علمیه قم . ضمنا کتاب تقریرات ایشان تحریر بیانات مرحوم فشارکیست
سید علی حائری شاه باغ
میر سید علیخان در سال ۱۳۰۴ هـ.ق در شهر کربلا دیده به جهان گشود، پدر بزرگوارش آیت الله حاج سید ابراهیم طباطبائی فشارکی معروف به سید ابراهیم صغیر از سلسلۀ سادات طباطبائی فشارک بوده است که در عصر قاجار به کربلا مهاجرت می نماید و در کنار حرم حسینی رحل اقامت می افکند.
آیت الله حائری علاقه وافری به میر شهاب الدین علی طباطبائی فشارکی معروف به میرعلی شاه باغ داشته است به همین جهت پس از تغییر نام خانوادگی اش از طباطبائی به حائری پسوند شاه باغ را نیز به آن اضافه می کند.
. ایشان تحصیلات خود را در علوم اسلامی نزد بزرگان چون آیت الله العظمی حاج شیخ عبدالکریم حائری و عموی مادرشان آیت الله العظمی سید محمد فشارکی و دیگر علماء وقت در فقه و اصول در کربلا و نجف به پایان می رساند و در سن ۲۸ سالگی به درجه اجتهاد نائل می گردد ایشان پس از چند سال اقامت در کربلا و نجف به ایران مراجعت می کند و در سلک یکی از مشروطه خواهان در فعالیتهای سیاسی و اجتماعی آن زمان حضور فعال پیدا می نماید سپس با تأسیس وزارت عدلیه و با توصیه ناصرالملک نایب السطنه احمد شاه قاجار در آن وزارت خانه به سمت معاونت محاکم جنائی اختصاصی مشغول می شود و در اثر لیاقت و جدیّت مراحل ترقی را به سرعت طی و به عضویت استیناف ریاست کل محاکم ابتدائی مدعی العموم (دادستان شهرستانها) مدعی العموم (دادستان) دیوان کیفر، ریاست شعبه سوم استیناف، ریاست استیناف اصفهان، ریاست کل استیناف تهران، معاونت دادستان کل کشور، رئیس شعبه ششم دیوان عالی کشور، رئیس شعبه دوم دیوان عالی کشور منصوب می گردد و سپس بنا به پیشنهاد آیت الله العظمی بروجردی به سمت دادستان کل کشور انتخاب می شود. آخرین سمت ایشان در وزارت دادگستری ریاست دادگاه عالی انتظامی قضات بوده است یکی از کتب ایشان کتاب شرح قانون مدنی است که نتیجه تلاش ۴۷ ساله این مجتهد جامع الشرایط می باشد.
ضمناً استاد سید حسین حائری فشارکی مدرس حوزه علمیه مشهد برادر ایشان می باشد که پس از مهاجرت از عراق ساکن کرمانشاه می شود.
طاقس یا جفت
شرح بازی : این بازی معمولا ۲ نفره برگزار می شد ۲ طرف در بازی تعدادی معین بادام(پسته-گردو) همراه خود می آوردند یکی از بازیکنان به صورت مخفی ۱ یا ۲ بادام را در مشت خود قرار می داد وسپس مشت بسته خود را به طرف بازیکن دیگر می گرفت و از وی سوال می کرد طاقس یا جفت و وی یک پاسخ را انتخاب می کرد طاق به معنی یکی و جفت به معنی ۲ تا بودن حال اگر فرد گزینه درست را انتخاب می کرد بادام های داخل مشت بازیکن اول از آن او می شد و در غیر این صورت می بایست یکی از بادام هایی که با خود آورده را به بازیکن مقابل دهد این بازی تا تمام شدن بادام های یک طرف ادامه پیدا می کرد
زبان مردم فشارک
زبان رسمی مردم فشارک فارسی است اما کشاورزان علاوه بر زبان فارسی به زبان محلی که زبان پهلوی قدیم است و مشهور به زبان ولاتی میباشد با لهجه ای شبیه لهجه ی مردم یزد و نائین صحبت می نمایند .
اماکن دیدنی فشارک
۱- کوه شده
از کوه های رشته کوه مارشنان در شمال شرق روستای فشارک ، روستا در دامنه آن واقع شده است.
کوه دارای صخره ها وپرتگاههای خطرناکی است که اگر آشنایی به کوهنوردی نداشته باشید بالا رفتن از کوه توصیه نمیشود قدیمی ها میگفتند در زیر کوه دریایی از آب وجود دارد وقنات فشارک آب خود را از زیر این کوه می گیرد.
در قله کوه شده حفره ای به دهانه تقریبی ۳۰ سانتیمتر از درون صخره ای بیرون زده که بعضاً در طول سال بخار گرم از داخل آن خارج میشود بعضی ها اعتقاد دارند این حفره تا پایین کوه ادامه دارد و دهانه آتشفشانی است.
کوه ستبر که نمای ورودی روستا به آن میباشد و ناگفته های زیادی در دل دارد و با دیدن آن احساس غرور می کنی.
۲- چک چکه
در شمال شرقی مزرعه حنا دره ای است به نام لاسیلی که انتهای آن در دل کوه مارشنان به دره لامژو می رسد. وقتی مسیر لاسیلی تا لامژو را طی میکنی ، به چشم اندارها و صخره های بدیع وبکری می رسی که بسیارجالب ودیدنی است.
یکی از این مناظر که در در اواسط راه قرار گرفته ، صخرهای است بلند که از بالای آن چشمه ای بیرون زده ، و قطرات آب چک چک به پایین می چکد. وبه همین دلیل این محل به چک چکه معروف شده است.
در تابستان استراحت در کنار این چشمه با آب وهوای بهاری همراه با صدای چک چک قطرات آب مفرح و دلنشین است.
دوتا از دره های بسیار زیبای مارشنان هستند وقتی از مار شنان در صدمتری قله کوه مس به طرف لابیدستان بخواهیم برویم اگر کسی به منطقه آشنا باشد راههای زیادی هست ولی تنها راه مال رو راهی پر وپیچ وخم وترسناک است که در قدیم برای چرای گوسفندان در دامنه قله و آوردن هیزم بوسیله الاغ و قاطر استفاده میشده است اهمیت این راه به این میباشد که در میان دره ها و پرنگاهها وسنگلاخ بودن کوه راهی درست کرده اند تا افراد به راحتی جهت حمل بار تا قله بتوانند از حیوان استفاده کنند
۴- وژه فشارک