روستای آقمشهد / ساری / مازندران
سایتها و وبلاگهای روستای آقمشهد
شهرستان ساری – استان مازندران
dehkadeh-aghmashhad.blogfa.com/
روستای آقمشهد شهرستان ساری با طبیعتی بسیار زیبا وچشم اندازهایی متنوع با وسعتی بالغ بر ۵۰۰۰۰ هکتار یکی از دیدنی ترین روستاهای بهشت ایران(مازندران) می باشد.
این روستا از دو بخش کلیج خیل و کمرخیل تشکیل شده که نقطه اتصال این دو بخش آبگیری ۵ هکتاریست.
وجود دو امامزاده به نام های امامزاده حارث در جنوب وامامزاده علی اکبر درشمال زیبایی خاصی را به این روستا بخشیده است.
روستای آقمشهد دارای جمعیتی حدود۱۵۰۰نفر درفصل بهار و تابستان,وحدود۶۰۰نفر د ر فصل پائیز و زمستان می باشد که در۲۵۰خانه با بافت قدیمی وجدید زندگی می کنند.
جاده اصلی این روستا آسفالت وجاده های فرعی روستا خاکی هستند.
این روستا دارای آب آشامیدنی سالم، خانه بهداشت، برق، تلفن وشورای محل ودهیاری می باشد.
مراسم ها و جشن های روستا
مرده پلا (بیست وشش عَید ماه– تقویم طبری (
گاهشمار طبری نوعی از گاهشمار ناقص ساسانی است که سال برابر ۳۶۵ روز و شامل دوازده ماه ۳۰ روزه بودهاست. مبداء آن مرگ یزدگرد سوم در سال ۳۱ هجری بوده و به وسیله اسپهبد «گیل ژاماسپی» از اسپهبدان طبرستان رواج یافتهاست. امروزه نیز در برخی مناطق مازندران کاربرد دارد. از آنجا که دوازده ماه سی روزه برابر سیصد و شصت روز خواهد شد، پنج روز اضافه محاسبه نمیشود. پنج روز اضافه هر سال پتک نامیده شده و به آخر سال اضافه میشود. اهالی سعی میکنند که این پنج روز را در دامان طبیعت به استراحت بگذرانند. به شش روز اضافه سالهای کبیسه ششک گفته میشود. سال طبری با اونما (آبان ماه) آغاز و با میرما (مهرماه) پایان میپذیرد.
بیست و ششم عَید ماه
این مراسم با حضور گسترده مردم درکنار امامزاده ها، قبرستانها و درکنار مزار رفتگان برگزار می شود. جشن بیست وشش عید ماه یکی از جشن ها و آیین های باستانی و اسطوره ای و فصلی است که از زمانهای کهن وجود داشته و پیدایش آن با افسانه هایی همراه بوده است. بیست و شش عید ماه به جشن اموات یا جشن مردگان نیز معروف است.
بنا به باور رایج، در روزگار باستان فریدون، شاه پیشدادی به انتقام خونخواهی جمشید، ضحاک را شکست داد و در کوههای دماوند زندانی کرد. باور بر این است که بیست و ششم نوروزما(۲۸ تیر ماه شمسی) روز پیروزی است و یا روزی است که فریدون شانزده ساله، برای شکست ضحاک به طرف قلمرو حکومت او که امروزه واقع در کوهی رو به روی امامزاده هاشم در جاده هراز است، حرکت کرد. داستان از این قرار است که مادر فریدون، «فرانک» پس از کشته شدن همسرش «آبتین» به دست جلادان ضحاک، فریدون را که نوزادی بیش نبوده است، به مرتعی در دامنه امیدوارکوه (واقع در «لفور»سوادکوه) می برد و به دست گالشی (چوپانی) می سپرد. دژ امیدوارکوه در طول تاریخ محل مناسبی برای اختفا و محل امنی برای شاهان شکست خورده بوده است،زیرا از هر سو در محاصره کوه های مرتفع بوده است. سه سال از اختفای «فریدون» در پناه یک چوپان لفوری می گذرد که ضحاک مکان اختفای او را کشف می کند.
به همین دلیل، «فرانک» که هر لحظه نگران و مراقب فریدون بود، او را به سرعت به محل اختفای جدیدی می برد که آنجا البرز کوه است. در آنجا «فریدون» تا شانزده سالگی در نزد مردی پاک سرشت و فرزانه می ماند و بزرگ می شود. بدین ترتیب فریدون تا شانزده سالگی در نزد مرد فرزانه می ماند و سپس به طور پنهان به نزد مادرش می آید و راز زندگی اش را از او جویا می شود. فریدون شانزده ساله به محض آگاهی از راز خانوادگی اش و قتل پدرش به دستور ضحاک، لشگری بزرگ گرد می آورد و به محل حکومت ضحاک برای جنگ با او می رود. فریدون بر ضحاک پیروز می شود و او را به زنجیر می کشد هر چند که از رزمندگان و سربازان سوادکوهی طرفدار فریدون نیز شهیدان بسیاری بر خاک می افتند.
مردم معتقدند که روز پیروزی فریدون بر ضحاک، روزی است که طبیعت نیز به خاطر این پیروزی، جان تازه ای در کالبدش دمیده می شود و شکوفا می شود و مردم بدین مناسبت جشن و پایکوبی برپا می کنند. این جشن همچنان هر ساله درآخرین جمعه ی تیر ماه در روستای آقمشهد برگزار می شود.
بیست و شش عَید ماه در آقمشهد
دراین روزخانواده ها برای اموات خودغذا درست می کنند.مردها برای خوردن ناهار درحسینیه های این روستا جمع شده وناهار می خورند(زنها در خانه ناهار می خورند)بعد از ناهار با خانواده خود به امامزاده می روند.مردم برای استقبال از یکدیگر ، غذاهای مفصل، شیرینی و میوه تهیه می کنند و درامامزاده حارث گرد هم جمع شده و به جشن و ادامه مراسم مشغول می شوند.بعد از پذیرایی از مهمانان و یکدیگربه مراسم اصلی ، کشتی لوچومی پردازند. (کشتی محلی مازندرانی) جمعیت روستا در این روزبیش از۳۰۰۰نفرمی باشد که نیمی ازآن اهل این روستا نیستند.
مراسم تحویل سال نو ( عید نوروز(
در این روز مردم با جمع شدن در امامزاده های این روستا سال نو را تحویل می کنند.
جاهای دیدنی
۱- تپه های تاریخی با نامهای کیجا قلعه،قلعه اردشیر،قلعه شاه نشین، کافر کتی ، شیر شیرتک، جن کلی
۲- امامزاده حارث وامامزاده علی اکبر
۳- جنگل انبوه
۴- رود خانه ی لاجیم رود
۵- آب بندان وآبگیر مرکز روستا
۶- چشمه ها وآبشارهای متعدد
مفاخر بزرگ این روستا
۱- ملا محمد کاظم کاظمی که از روحانیون بزرگ و از مدرسین حوزه علمیه نجف اشرف به شمار می آمد که اکنون در نجف اشرف دفن شده اند.
۲- دکتر فخرالدین اصغری و دکترعباس قلی پور از اساتید دانشگاه ازدیگر مفاخر این روستا هستند.
افتخار آفرینان از روستای زیبای آقمشهد
وحید کاظمی
نوجوانی که با هوش و استعداد بالای خود رتبه سوم کشوری را در مسابقات رباتیک کشوری که اردیبهشت ماه سال ۱۳۸۹ در دانشگاه صنعتی اصفهان برگزار شد کسب کرد.
محسن کاظمی
عضو تیم ملی کشتی جوانان ایران
رضا یوسفی
نایب قهرمان جهان در رشته کاراته
آرمان کاظمی
عضو تیم ملی آمادگی جسمانی در مسابقات جهانی فرانسه
فیض اا… نفجم
قهرمان جهان و رئیس هیأت تکواندو استان مازندران
اسماعیل کاظمی
رئیس هیأت کاراته شهرساری
روستای آقمشهد و جنگل سفید اساطیری
نام این روستا را لابد در اصل از نام ترکی آن آق مئشه (بیشه سفید) گرفته اند. نظر به نام اساطیری جنگل سفید شاهنامه این نام بسیار قابل توجه می گردد؛ یعنی همان جنگلی اساطیری که ویلیام جکسن مستشرق امریکایی جایش را در سوی خراسان سراغ گرفته است.
حتی دو بخش تشکیل دهنده این روستا یعنی کلیج خیل و کمر خیل نیز نام های مرکب فارسی-ترکی می باشند و به ترتیب به معنی مردم دارنده احشام بزرگ و مردم دارنده احشام کوچک است که این معانی با معنی لفظی شهر آمل یعنی محل نگهداری احشام، قرین و مطابق می شود.
وجود جانوری به نام گراز در این مناطق مؤید این معنی است که نام خود منطقه گرگان بزرگ (مازندران و گرگان) در اساس نه به معنی سرزمین گرگها بلکه به معنی سرزمین گرازان (وراژان) است که علی القاعده می توانست به صور گراگان و گرگان تلفظ شود.
در کّل در عهد باستان تقسیم بندی جنگلهای مازندران با دو اصطلاح تم-بیشه (جنگل سیاه و تاریک) و جنگل سفید به جای می آورده اند که به هر دو نام در شاهنامه اشاره شده است.
از اینجا مسلم به نظر می رسد که نام اساطیری شاهنامه ای دیو سفید در اساس دیو جنگل سفید بوده است و منظور از آن شانابوشو (مخلوق ایزد نابو) دارای مقام رئیس رئیسان (سپهسالار=ائوروساره) سردار آشوربانیپال که در آغاز حکومت وی- که خود در راه سفر جنگی اش به مصر بود- از سوی او در رأس گروهی از سپاهیان آشوری برای مذاکره و تسلیم خشثریته (=شهریار نیرومند، کیکاوس اوستا و شاهنامه) به مازندران، به مقصد شهر آمل مازندران فرستاده شده بود.
این سپاه در زیر حصار شهر آمل توسط آماردان (تپوریان، مازن ها) توسط آماردان به فرماندهی آترادات (مخلوق آتش) پیشوای آماردان قتل عام شدند و ایرانیان نخستین دولت مقتدر و ملی خود را در تاریخ تجربه کردند.
محبوبیت این سردار به قدری بوده است که تحت القاب گرشاسپ و رستم (هر دو به معنی در هم شکننده ستمگران و راهزنان) تبدیل به قهرمان قهرمانان تاریخ ایران گردیده است.
از اینجاست که پارسیان عهد هخامنشی کورش سوم (فریدون) را پسر واقعی همین آترادات پیشوای مردان میشمردند و مادها فرمانروای محبوب خویش فرائورت (سیاوش)- چنانکه در شاهنامه بر جای مانده است– پرورش دهنده وی به شمار می آوردند.
در شاهنامه این حماسه حماسه های ایرانیان تحت عنوان هفتخوان رستم در مازندران و در اوستا سوای فتوحات گرشاسپ در کنار دریای فراخکرت (در اینجا منظور دریای مازندران) در مطلب زیر قید گردیده است ولی این فتح در این قسمت اوستا نه به نام او بلکه به نام فرمانروای مخدوم وی یعنی خشثریته (در حقیقت نام معادلش خشثرو، خسرو) ثبت شده است.
چون خشثریته (شهریار نیرومند) و نواده اش هووخشثره (شهریار نیک) در عنوان خشثره (شهریار نیرومند) اشتراک داشته اند و هر دو در روایات ملی مطابق واقعیتهای تاریخی به درستی شکست دهنده دیوان (آشوریان) معرفی شده اند. لذا پیروزی قطعی مادها به رهبری هووخشثره (کی آخسرو، کیخسرو) بر آشوریان تحت رهبری ساراک در خاک آشور با این حماسه در آمیخته است؛ نگارنده قبلاً بر اساس همین پیروزی قطعی مادها بر آشور جایگاه جنگل سفید را همان جنگلهای زاگروس می پنداشت، گرچه می دانستم نبرد پیروزی قطعی ایرانیان بر آشور در این نواحی صورت نگرفته است. نبرد جنگل سفید در اصل همان نبرد دیو جنگل سفید هفتخوان رستم در مازندران، در اطراف شهر آمل بوده است.
دراوستا یشت ۱۵ (رام یشت)، بندهای ۳۱-۳۳ چنین آمده است:
"اَوروَسارَی (یعنی سرور بزرگ، در اصل یعنی شانابوشو، ملقب به رئیس رئیسان) بزرگ در جنگل سپید، در برابر جنگل سپید، در میان جنگل سپید، بر تخت زرّین، بر بالش زرّین، بر فرش زرّین، در برابر بَرسَمِ گسترده با دستان سرشار او را بستود… و از وی خواستار شد: ای اندروایِ زبردست! مرا این کامیابی ارزانی دار که پهلوانِ سرزمین های ایرانی استوار دارنده کشور –{کی}خسرو– ما را نکشد؛ که خویشتن را از چنگ کیخسرو بتوانم رهاند. کیخسرو او را برافکند در همه جنگل ایرانیان. اندروای زبردست، این کامیابی را بدو ارزانی داشت و کیخسرو کامروا شد."
فردوسی در شاهنامه می آورد:
ز آمل گذر سوی تمیشه کرد نشست اندران نامور بیشه کرد
کجا در جهان کوس خوانی همی جز این نیز نامش ندانی همی
از این دوبیت معلوم می شود آمل در منطقه جنگل درختان تنک (جنگل سفید) قرار داشته و جوارش را جنگلهای پرپشت و تاریک (=ورنه اوستا) پوشانده بوده است. نام کوسی (یعنی سرزمین گراز) بیت دوم نیز مختص مازندران و گرگان (ورازکان یعنی سرزمین گرازان) بوده است. بنابراین نام کاسپی به معنی خورندگان گوشت گراز بوده است.از آنجایی که دریای مازندران در عهد باستان اساساً به نامهای دریای کاسپی و گرگان خوانده میشده است لذا این سؤال پیش می آید که نام متأخر دوره اسلامی این دریا یعنی خزر در اصل از کلمه خنزیر یعنی خوک و گراز مشتق نبوده است؟ جواد مفرد کهلان-اسطوره شناس و پژوهشگر ایران باستان-سوئد
باعرض سلام و ادب خدمت مدیریت سایت
درصورت امکان آدرس اینترنتی سایت روستای پلسک از توابع شهرستان ساری را نیز در بخش مربوط به سایت های روستایی خود قرار دهید
pelesk.ir/
یاحق
لطفا عکسهای ورزشی وفرهنگی وعزاداری ودیگر مراسمات اهم از کارهای عمرانی را لحاظ نمائید .سید حسین قاسمی شورای اسلامی روستای شکتا با تشکر