آس باد بر شانه های باد (روستای رومه نهبندان)
آس باد بر شانه های باد (روستای رومه نهبندان)
سالیان سال بود که صبور و مقاوم از بالاترین نقطه ها نظاره گر مردمان مهربان و سخت کوش رومه و شریک روزهای شادی و غم آنان بودم با آنان انتظار وزش باد را می کشیدم تا با رقص پره ها پیرمرد آسیابان گندم در دول ریزد و با چرخش سنگ زیرین آرد ناب تحویل گیرد پیرمرد امین مردم منطقه بود کیسه های گندم را به محض خرمن پاک کنی تحویل می گرفت تا در موقع نیاز آرد کند و اجرت خود را که تقز می گفتند از آن کم کند. می گویند خشت بنایم در عهد قاجار گذاشته شده ده دوازده مرد قلدر ؛ سنگ زیرین سیصد منی را از کوه شیشه در پانزده کیلومتری ده آوردند چندین روز با کلنگ تراشیدند تا مهیا گردید و در سال ۷۹ به ثبت آثار ملی درآمدم اما کم کم از بی مهری ها و بی توجهی ها دلم به تنگ آمد فقط سالی یکی و دو مامور را می دیدم که از دور برگه های بازدید پر می کنن و قول و قرارهایی برای مرمت که…!! حالا هر وقت که باد می وزد دیگر به جای حرکت پره ها ، لرزه بر اندامم می افتد تا این که دیشب حدود ساعت ۳۰/۲۳ بادی وزیدن گرفت و بلای جانم گردید یکی از سه ستون اسکلتم نقش بر زمین گردید ؛ همسایه ها پنداشتند زلزله رخ داده ،صبح که شد از شنیدن غرغر مردم خیس عرق شدم انگار من تنها مقصرم ! خوب شد در ساعات تردد روز نبود و گرنه معلوم نبود چه می شد ، هر چند دیگر هم سن و سالهای من هم از قلعه روستا گرفته تا آب انبارها حال و روز بهتری ندارن . http://roomeh2.blogfa.com