سفر به شمخال – قوچان
این روزها دلم هوای رفتن دارد ..
دوست دارم چشم ببندم بر این پایتخت دود گرفته …
و صبح را در کوهستانی دور از خواب بیدار شوم ..
همان که در آخرین سفرم به گردش در بهشتی از خیال می مانست ..
مشهد را به سمت گلبهار باید طی کنی و بعد چناران و سید آباد و ۱۲۵ کیلومتر جاده تا شهر قوچان …
و جاده ای فرعی که تو را به باجگیران می برد ..
کوهستانی و همراهانت تریلی های باربر …
دو راهی کبکان – امام قلی یک جاده انحرافی دارد …
مسیری که چشمهای خسته ات را می شوید به زیبائیهای طبیعتش …
تا برسی به روستائی که ۶۵ کیلومتر دورتر از قوچان در آغوش کوه آسلمه و رودخانه ای زیبا خفته است …
روستای شمخال …
پردیسی با آب و هوای معتدل تابستانه و سرمای فرحبخش زمستانی …
خاک مرغوب و آب فراوان و باغهای گردو ، انگور ، انجیر ، زردآلو ، زالزالک ( گژی ) ، زرشک و آلبالو ….
و درختان چنار، بید ، سپیدار ، تمشک ، موسیر ، آنوخ ( کاکوتی) ، چربش ، هفشان ،گون و ریخوک…
و روستائیانی سلامت و شاداب …
وجه تسمیه نام این روستا به تفنگی قدیمی باز می گردد با ته قنداقی خمیده …
که روی سه پایه ای سوارش می کردند و دو خدمه داشت یکی برای هدف گیری و دیگری فتیله ای نوک تیز و شعله ور را دم منفذ لوله تفنگ می گرفت و نامش شمخال بود ..
جنگ افزاری مربوط به نیمه دوم قرن پانزدهم که تا قرن نوزدهم مورد استفاده بود ..
مردم شمخال به زبان کردی کرمانچی صحبت می کنند و ضرب المثلی دارند به این مضمون که
Mege Gulla şemxalê li te ketîye
مه گه گللا شمخال له ته که تی یه
" مگر تیر شمخال به تو خورده "
که کنایه از آدمهایی است که برای هر چیز نه چندان مهم آه و ناله سر می دهند ….
در سال ۱۳۷۵ ، ۱۳۵ نفر در این روستا زندگی می کردند که در سال ۱۳۸۵ به ۵۰۰ نفر افزایش پیدا کردند …
و در آمدشان از زراعت است و باغداری و دامداری و برخی هم مشغول به صنایع دستی …
در شمال شرق ایران در دو منطقه لاین (کلات نادری) و درونگر (درگز) برنج کاشت می شود که هر دو محصولی مرغوب دارند …
شهرتش به دره ای است زیبا و کم نظیر به نام شمخال که با شیبی ملایم از روستا شروع می شود …
ارتفاعش ار سطح دریا ۱۵۲۸ متر است ..
و طولش از روستا تا درونگر ۱۸ کیلومتر و ارتفاع دیواره هایش در بلندترین نقاط تا ۲۰۰ متر بر آورد شده ..
ابتدای دره ، دیواره های صخره ای عمودی است و عرضش حدود ۱۰ متر ….
و هرچه جلوتر می روی باریکتر می شود …
آبشارهای زیبا همچون " ناودان بهشت " و درختان سر به فلک کشیده و دالانها و حمامها و غار گونه های بسیار در مسیر ..
نوای آب روحت را نوازش می دهد و نسیم دلت را خنک می کند و چشم ها خیره بر اعجاز طبیعت و خلقت باریتعالی ..
از درون پارک ملی تندرو می گذری و بعد از ۱۲ کیلومتر به نقطه ای می رسی که آب سرد شمخال و گرم دره دُر بادام و رودخانه شارک قرچه و چشمه های متعدد به هم اضافه می شوند و حجم آبی سنگین و خروشان به راه می افتد …
و رود " درونگر " جاری می گردد …
و می رود سمت روستای محمد تقی بیگ و شهرستان درگز …
و تن خسته ات در انتهای این مسیر طولانی می نشیند کنار باغهای میوه و یونجه زارهای سبز سبز ..
و شالیزارهای برنج همه زمرد ..
و مردمی سخت کوش که با لبانی خندان نظاره ات می کنند ..
گشاده دست و مهربان ..
تو را روی جاجیم هاو قالی های کردی با طرح و رنگهای منحصر به فرد می نشانند …
و برایت انواع آبگوشت و اشکنه و آش گوارا طبخ می کنند …
و نان " فطیر مسکله " که با خمیر ورقه ای درستش می کنند و با شکر و کره محلی برایت می گذارند ..
که همه خستگی ها این راه بلند با لقمه های لذیذ در دهانت آب شود ..
و فقط عطر پونه های وحشی بماند …
و نسیم …
و صدای آب که می رود …
منابع :