خلیفه ای – دشتستان – بوشهر
بهرس که بعدها به نام شیخ بهرس معروف شد و فرزندانش نیز این القاب را یدک کشیدند به حکم خانقاه داری پس از خود یکی از مریدانش بنام میرانبر ( به فتح ب به بزرگ) را جانشین خود کرد. هر چند عده ای برآنند تا این نکته را ثابت کنند که قبل از ورود خاندان ما به این مکان گروه های دیگری نیز حضور داشته اند انا باید یگویم که این افراد بیشتر مهاجرانی بودند که برای عرض ارادت خود به نزد جناب بهرس می آمدند تا به مراد خود برسند. میرانبر پس از آنکه جانشین پیر خود شد لقب خلیفه یافت تا پس از وی نیز هر کس که جانشین پیر طریقت می گردید لقب خلیفه داشته باشد. این امر به گونه ای بود که نام محل تجمع شبانکاره ها چندی بعد به خلیفه تغییر نام یافت و. هر کس که می خواست با زیارت پیر بهرس برود می گفت به خلیفه می روم. البته روایت دیگری هم در این مورد وجود دارد که من به هیچ عنوان با آن موافق نیستم. راوی روایت اول دایی بنده است و راوی روایت دوم مرحوم کلبعلی علامی آخرین کدخدای روستا. در پست های بعدی به این دو روایت هم اشاره می کنم.
اما در ادامه موضوع نام روستا باید بگویم تاثیر نام خلیفه آنچنان بود که بعدها کدخدایان روستا را هم بنام خلیفه یاد می کردند. مانند خلیفه عبدالله ، خلیفه معنوی ، خلیفه ابراهیم و……
ترکیب جمعیتی
مردم خلیفه را طیفهای متعددی تشکیل میدهند که به دلیل ازدواجهای صورت گرفته بیشتر آنها امروز با هم فامیل هستند. تعدای از این خانوادهها در ۱۵۰سال اخیر به روستا آمدهاند که دلیل آن نیز به نظر میرسد امنیت قابل توجه و موقعیت مناسب آن بوده است. امروزه نمیتوان در مورد نژاد این خانوادهها سخن راند و هر کدام از آنهابه گونهای تاریخچهای را برای خود دارند و بر این باورند که آن را از پدران خود به ارث بردهاند. مهمترین نکته امروزه آن است که خلیفه امروز متعلق به ساکنان آن است و همه در آن حق آب و گل دارند و کسی نمیتواند در مورد منشاء خانوادگی آنها تفاوتی قایل شود. موج مهاجرت از روستا و بر عکس آن در طول قرنهای گذشته همواره رایج بوده و امروزه برخی از خانوادهها عملاٌ از روستا مهاجرت کرده و در شهرهای مختلف استان و دیگر مناطق کشور بر حسب موقعیت شغلی و اجتماعی ساکن شدهاند که این خود بزرگترین آفت برای روستا بوده است.
زبان
زبان مردم خلیفه یکی از گویشهای زبان فارسی است که ریشه در فارسی دری داشته و در دو قرن گذشته به دلیل هجوم اقوام لر و شول به منطقه تا اندازهای تحت تاثیر آنها قرار گرفته است. این گویش با روستاهای اطراف خود متفاوت بوده و این خود ویژگی خاص آن را میرساند. به نظر میرسد برخی از کلمات و واژههایی که در این گویش به کار برده میشود مربوط به استان فارس باشد که در قسمتهای بعدی راجع به آن توضیح کافی داده خواهدشد. مردم به اندازهای به لهجه خود پایبند هستد که مهاجران به روستا را نیز تحت تاثیر قرار داده و آنها با گذشت یک نسل عملا با این گویش صحبت میکنند. ریشههای فارسی باستان در برخی کلمات و نوع جملهبندی تفاوت آشکاری با روستاهای اطراف دارد و در برخی موارد کلمات با نحوهای خاص ادا میشود که در سایر مناطق کشور نیز قابل مشاهده است. این گویش هرچند دستخوش تغییراتی شده، اما به نظر میرسد هویت خود را حفظ کرده باشد و از ممیزههای مردم روستا به شمار میرود
از اقا خسرو خلبان چه خبر