خراشاد – بیرجند – خراسان جنوبی

سایتها و وبلاگهای روستای خراشاد

شهرستان بیرجند – استان خراسان جنوبی 

http://zananekhorashad.com/1/ 

http://khorashad.com

خُراشاد روستایی است واقع در ۲۴ کیلومتری جنوب شرقی بیرجند و واقع در ‏استان خراسان جنوبی. این روستا به سبب نخبه پرور و عالم خیز بودن, صنایع دستی و نیز زیبایی طبیعی آن شهرت دارد.

در لغت‌نامه دهخدا در سال ۱۳۴۵ در مورد خراشاد چنین نوشته شده‌است:



قریه‌ای است از بخش حومه شهرستان بیرجند ، واقع در سی هزار گزی جنوب بیرجند. این ناحیه کوهستانی با آب و هوای معتدل و ۹۲۸ تن سکنه فارسی زبان است. آب آن از قنات و محصولاتش غلات ، زعفران و سردرختی است. اهالی به کشاورزی و قالی بافی گذران می‌کنند و راه آن اتومبیل رو است. مزرعه گنج آباد و میرزاملک و علی آباد و سالم آباد جزء آن است. در آنجا دفتر ازدواج و طلاق و دبستان وجود دارد.



در درهٔ خراشاد روستاهای گنج‌آباد، سالم آباد، علی آباد و میرزاملک، نصرآباد، ملک آباد، کفکی و برزج واقع شده‌اند.

جمعیت

جمعیت آن در سال ۱۳۴۵ برابر با ۹۲۸ نفر بوده‌است. تعداد سکنه آن طبق آمار سرشماری سال ۱۳۸۵ مرکز آمار ایران برابر با ۲۳۲ خانوار و معادل ۷۵۷ نفر بوده که به همراه گنج آباد, علی آباد, سالم آباد و میرزا ملک , بالغ بر ۸۰۰ نفر می‌گردد که از این تعداد قریب ۷۸ درصد (۶۲۰ نفر) باسواد می‌باشند.



این روستا از روستاهای مهاجرپذیر استان خراسان جنوبی است که هرساله خانوارهایی از مرکز استان به این روستا مهاجرت و در آن ساکن میگردند.

آب و هوا

این روستا به دلیل قرارگرفتن در رشته کوه باقران ، دارای آب و هوایی معتدل و کوهستانی است که به همراه سرسبزی و زیبایی و نیز ‏وجود کوههای سبز رنگ افیولیتی, روستا, چهره‌ای ییلاقی و تفرجگاهی به خود گرفته‌است ‏به طوری که به نام طرقبه بیرجند شناخته می‌شود. در سالهای اخیر, ساخت و ساز ویلاهای ‏تفریحی و اقامتگاهی رشد فزاینده‌ای گرفته‌است. این ویلاها که توسط اشخاص و برخی از ‏سازمانها ساخته شده‌اند , نقش تفرجگاهی خراشاد را پررنگ تر نموده‌اند.

در اینجا خانه‌های روستایی در دل کوه و بر اوج بلندی پله به پله تا پست ترین نقطه هموار بنا، شده‌اند. از بالا که می نگری بام‌ها طبقه به طبقه بر دیوارها سوار شده‌اند. گرچه بالا و پایین رفتن از کوچه‌ها و در حقیقت صخره‌های خراشاد قدری سخت است اما اهالی روستا به راحتی این کار را انجام می دهند. جوی آبی از میان باغ ها می گذرد.  در همسایگی خانه‌های گلی و روستایی از لابلای شاخه‌های خشکیده درختان، خانه‌هایی ویلایی ساخته شده که طبق اصول شهرسازی میان باغ ها جلب توجه می کند. این ساخت و سازهای جدید و شیک فقط
به دامنه ارتفاعات محدود نشده و به صورت پراکنده حتی به بلندی صخره‌ها نیز گسترش یافته است.
دیدن نماهای سنگی، شیشه‌های رفلکس و آخرین امکانات معماری در روستاها و در کنار ساخت و سازهای قدیمی گذر شتابان قافله تمدن را به یاد می آورد. برخی از ساکنان خراشاد خانه‌های ویلایی ساخته و در فصول گرم سال و گاهی ب
رای فعالیت‌های کشاورزی به روستا باز می گردند, یعنی خانه‌هایی در شهر و زندگی ییلاق – قشلاق دارند

نام خراشاد

نام خُراشاد, نامی یگانه بوده و بنا به گفته مرحوم دکتر محمد اسماعیل رضوانی ( پدر علم تاریخ ‏معاصر ایران که خود زاده این روستا بود) برگرفته از زبان پهلوی و به معنی محل طلوع خورشید بوده و علت آن نیز واقع ‏شدن این روستا در میان دره‌ای است که این دره به طرف شرق باز گشته و به دشت ‏خراشاد متصل می‌گردد. در نتیجه با توجه به واقع شدن این روستا در ابتدای دره, از نظر مردم ‏محلی, اولین روستای از مجموعه روستاهای واقع در دره خراشاد می‌بوده که خورشید بدان ‏می تابیده‌است. ‏

دکتر رضوانی در مصاحبه اش در سال ۱۳۶۷ با کیهان فرهنگی می‌گوید : خراشاد گویش دیگری است از کلمه خورشید, که من آن را در الاتنبیه و الاشراف پیدا کردم. در جایی که اقالیم سبعه را تقسیم می‌کنند به سیارات سبعه می‌گویند : (( الاقلیم رابع للشمس و هو بالفارسیه خرشاد))… (مردم محلی به این روستا خُرَشاد می‌گویند)

تاریخچه خراشاد

تاریخچه روستای خراشاد, به پیش از اسلام بازمی‌گردد. وجه تسمیه این روستا, خود نشان از تاریخ چند هزار ساله این روستا دارد. همچنین وجود آثاری مانند قبرستان زرتشتی‌ها ‏‏(گبرها) در نزدیکی کاریز خراشاد, قلعه و تونلهای زیر زمینی ( که برای مقابله با یورش ترکمنها ‏ساخته شده‌اند)†, واقع شدن در ۴ کیلومتری روستای کوچ و نگاره‌های لاخ مزار و … نیاز به اکتشافات و پی جویی‌های باستان شناسی را بیش از پیش ‏نشان میدهد.

مردم شناسی

مردم خراشاد, از نژاد پارس و به زبان فارسی تکلم می‌کنند. ویژگی رفتاری و شخصیتی مردم خراشاد, آنان را مردمی آرام صلح جوی, بافرهنگ و علم دوست معرفی نموده‌است. به ‏طوری که اولین دبستان در منطقه, به نام دبستان دقیقی در سال ۱۳۲۲ به همت دکتر محمد اسماعیل رضوانی در این روستا ساخته ‏شد. از ویژگیهای جالب توجه خراشاد, پرورش افراد و شخصیت‌های موفق و ‏نخبه بسیاری در زمینه‌های علمی, فرهنگی و اقتصادی است که بسیار بیشتر از ظرفیت یک ‏روستا ۱۰۰۰ نفری می‌باشد. بطوری که این منطقه را به مانند منطقه فراهان در استان ‏مرکزی به عنوان یک روستای نخبه پرور در سطح ایران معرفی نموده است.

اشتغال

مردم منطقه بیشتر به کشاورزی، دامداری، قالی بافی، گلیم بافی و توبافی (پارچه بافی سنتی) اشتغال داشته و از زعفران, زرشک, عناب, توت, ‏گردو و زردآلو , می‌توان به عنوان محصولات عمده کشاورزی خراشاد نام برد. شیخ محمد ‏ابراهیم قدسی در وصف توت خراشاد می‌گوید:….‏

نُقلی که خدا نموده ایجاد….‏

بی آنکه رسد به ‏دست قناد….‏

سیبی است که هست در سمرقند….‏

توتی است که هست در خراشاد….

‏علاوه بر اشتغال در بخش کشاورزی و دامداری, در سالیان اخیر با رشد بخش صنعتی در ‏خراشاد و احداث واحدهای صنعتی مانند کشتارگاه صنعتی, مرغداری, بسته بندی چای, مصالح ساختمانی و … , ‏در این بخش هم اشتغال زایی صورت گرفته‌است. به طوریکه صنعت مرغداری در جنوب ‏خراسان, نخستین بار توسط برخی از نخبگان اقتصادی این منطقه با تاسیس نخستین ‏مرغداری در خراشاد, گسترش یافته و در حال حاضر ۱۲ مرغداری فعال در سطح روستا ‏مشغول تولید هستند.

همچنین بانوان خراشاد با تاسیس شرکت تعاونی روستایی زنان ‏خراشاد و ارائه خدمات در زمینه تهیه موارد مورد نیاز معیشتی و حرفه‌ای اعضا, تامین ‏اعتبارات و وامهای مورد نیاز و ارائه خدمات به منظور بهبود امور حرفه‌ای , نقش قابل توجهی ‏در گسترش اشتغال زایی در منطقه ایفا می‌کنند. بطوری که به عنوان یکی از فعالترین تعاونی ‏های روستایی در سطح استان شناخته شده‌است.

صنایع دستی

خراشاد به عنوان نخستین روستای هدف صنایع دستی کشور از سوی سازمان میراث فرهنگی و گردشگری معرفی شده‌است.

پارچه بافی سنتی خراشاد یا توبافی به زبان محلی، یکی از مهمترین صنایع دستی استان خراسان جنوبی است به طوریکه به عنوان تنها صنایع دستی این استان، نامزد دریافت مهر اصالت از سازمان میراث فرهنگی و گردشگری کشور شده‌است.

در خراشاد تقریبا تمامی بانوان ‏به شغل بافندگی مشغول هستند. حتی بانوان ‏دانشجو یا شاغل که موقتا در بیرجند ‏اقامت دارند در ایام تعطیلات که به خراشاد ‏بازگشته و به هنر بافندگی می‌پردازند.‏شرکت تعاونی روستایی زنان ‏خراشاد کلیه محصولات را از ‏هنرمندان خریداری و به اقصا نقاط کشور ‏ارسال می‌نماید.

مدرسه:

خراشاد دارای مدرسه در سه مقطع ابتدایی, راهنمایی و دبیرستان می‌باشد. دبستان دقیقی خراشاد با بیش از شصت سال سابقه قدیمی ترین مدرسه منطقه بشمار می‌رود و نقش به سزایی در پرورش نخبگان این منطقه داشته‌است. محوریت روستا سبب شده‌است که دانش آموزان پسر مقاطع راهنمایی و متوسطه سایر روستاها به خراشاد مراجعه می کنند و در خوابگاه دانش آموزی مستقر شوند. این خوابگاه ویژه دانش آموزان راهنمایی است اما پسران دبیرستانی نیز در محل حضور دارند

امکانات:

خراشاد دارای بیمارستان روستایی , مخابرات , خانه بهداشت , تعاونی‌های روستایی, شورای حل اختلاف, حسینیه, بانک, دفاتر پست, بیمه, تاکسی تلفنی، کانونهای فرهنگی, تربیتی و ورزشی, دبستان, راهنمایی, دبیرستان, خوابگاه دانش آموزی و … می‌باشد.

حسینیه خراشاد

با وجود اینکه خراشاد به عنوان روستایی ثروتمند و بی نیاز مشهور شده با این حال برخی مردم روستا همچنان در محرومیت به سر می برند و روستا با مشکلاتی چون عدم اجرای طرح هادی, شبکه فاضلاب, عدم مشارکت سازمانهای مربوطه مانند محیط زیست در ایجاد محلی برای دفن زباله روبرو می‌باشد.

 

مطالب مرتبط

۵ دیدگاه‌

  1. mha3131 گفت:

    فکر نکنم شما این شعر رو به طور کامل جایی دیده باشید .
    عصر یک جمعه ی دلگیر
    دلم گفت بگویم بنویسم که چرا عشق به انسان نرسیده است؟
    چرا آب به گلدان نرسیده است؟
    چرا لحظه ی باران نرسیده است؟
    وهر کس که در این خشکی دوران به لبش جان نرسیده است
    به ایمان نرسیده است
    و غم عشق به پایان نرسیده است.
    بگو حافظ دلخسته زشیراز بیاید،
    بنویسد که هنوزم که هنوز است چرا یوسف گمگشته به کنعان نرسیده است ؟
    چرا کلبه احزان به گلستان نرسیده است؟
    دل عشق ترک خورد،
    گل زخم نمک خورد،
    زمین مرد،
    زمان بر سر دوشش غم و اندوه به انبوه فقط برد،فقط برد،
    زمین مرد، زمین مرد ،
    خداوند گواه است،دلم چشم به راه است،
    و در حسرت یک پلک نگاه است،
    ولی حیف نصیبم فقط آه است و همین آه خدایا برسد کاش به جایی،
    برسد کاش صدایم به صدایی…
    ***
    …عصر این جمعه ی دلگیر
    وجود تو کنار دل هر بیدل آشفته شود حس،
    تو کجایی گل نرگس؟
    به خدا آه نفس های غریب تو که آغشته به حزنی ست زجنس غم و ماتم،
    زده آتش به دل عالم و آدم
    مگر این روز و شب رنگ شفق یافته، در سوگ کدامین غم عظمی به تنت رخت عزا کرده ای؟ ای عشق مجسم!
    که به جای نم شبنم
    بچکد خون جگر دم به دم از عمق نگاهت.
    نکند باز شده ماه محرم که چنین می زند آتش به دل فاطمه آهت
    به فدای نخ آن شال سیاهت
    به فدای رخت ای ماه!
    بیا
    صاحب این بیرق و این پرچم و این مجلس و این روضه و این بزم توئی ،
    آجرک الله!
    عزیز دو جهان یوسف در چاه ،
    دلم سوخته از آه نفس های غریبت
    دل من بال کبوتر شده
    خاکستر پرپرشده،
    همراه نسیم سحری
    روی پر فطرس معراج نفس گشته هوایی
    و سپس رفته به اقلیم رهایی،
    به همان صحن و سرایی که شما زائر آنی
    و خلاصه شود آیا که مرا نیز به همراه خودت
    زیر رکابت
    ببری تا بشوم کرب و بلایی؟
    به خدا در هوس دیدن شش گوشه دلم تاب ندارد ،
    نگهم خواب ندارد،
    قلمم گوشه دفتر غزل ناب ندارد،
    شب من روزن مهتاب ندارد،
    همه گویند به انگشت اشاره
    مگر این عاشق بیچاره ی دلداده ی دلسوخته ارباب ندارد…
    تو کجایی؟
    تو کجایی؟
    شده ام باز هوایی،شده ام باز هوایی…
    ***
    گریه کن
    گریه وخون گریه کن، آری
    که هر آن مرثیه را خلق شنیده است
    شما دیده ای آن را
    و اگر طاقتتان هست،
    کنون من نفسی روضه ز مقتل بنویسم،
    و خودت نیز مدد کن که قلم در کف من
    هم چو عصا در ید موسی بشود چون تپش موج مصیبات بلند است،
    به گستردگی ساحل نیل است،
    و این بحر طویل است
    وببخشید که این مخمل خون، بر تن تبدار حروف است
    که این روضه ی مکشوف لهوف است،
    عطش بر لب عطشان لغات است
    و صدای تپش سطر به سطرش همگی موج مزن آب فرات است،
    و ارباب همه سینه زنان، کشتی آرام نجات است ،
    ولی حیف که ارباب «قتبل العبرات» است،
    ولی حیف که ارباب«اسیر الکربات» است،
    ولی حیف هنوزم که هنوز است
    حسین ابن علی تشنه ی یار است
    و زنی محو تماشاست زبالای بلندی،
    الف قامت او دال و همه هستی او در کف گودال و سپس آه که «الشّمرُ …»
    خدایا چه بگویم «که شکستند سبو را و بریدند …»
    دلت تاب ندارد
    به خدا با خبرم
    می گذرم از تپش روضه که خود غرق عزایی،
    تو خودت کرب و بلایی،
    قسمت می دهم آقا به همین روضه که در مجلس ما نیز بیایی،
    تو کجایی … تو کجایی… .
    شاعر :
    سید حمیدرضا برقعی

  2. mha3131 گفت:

    کشته شد شیر خدا، ُآه و واویلا ابن عم مصطفی ، آه وواویلا
    آه وواویلا عزیزان کشته شد حیدر، ساقی کوثر والی ملک ولایت ، حجت داور ، شاه بحر وبر
    مهر افلاک شجاعت ،شاه ازدر در ،فاتح خیبر خسرو دارین ، سرور کونین ،والد سبطین
    شد قتیل اشقیا ، آه وواویلا——آه و واویلا که مشتق فرق حیدر شد ،شور محشرشد
    غرق بحر خون ولی الله اکبر شد ،دل پراخگر شد لاله سان محراب ونیلی پوش منبر شد ، تیره اختر شد
    شد فلک لرزان ، شد ملک گریان ، انس وجان نالان شد بپا شورعزا ، آه وواویلا—-
    آه و واویلا که بن عم شه خاتم ، سرور عالم شد قتیل ازتیغ ظلم زاده ی ملجم ، شدبپا ماتم
    زین مصیبت شد عیان در خلق شور غم ،با الم همدم عرشیان مغموم ، فرشیان مهموم ،
    زینب وکلثوم شد بخون سر شنا ، آه وواویلا —
    آه وواویلا که زینب بی پدر گردید،خونجگر گردید خون روان از چشم شبیر وشبر گردید ،
    دیده تر گردید نوحه گر ازاین عزا جن وبشر گردید سربسر گردید
    اشکها جاری ، ناله هاناری ، با غم وزاری شد جمیع ماسوا ، آه وواویلا —-
    آه وواویلا که سبطین را بحال زار ، دیده شد خونبار شد عیان گرد یتیمی بر گل رخسار، با دل افکار
    زینب وکلثوم را برجسم وجان زد نار ، این غم بسیار عندلب آسا توده یطاها در غم بابا
    می کشند ازدل نوا ، آه وواویلا—-
    آه وواویلاکه شداز این غم عظما ، غرقه خون دلها از ثری شد تا ثریا شورش وغوغا ، بانگ واویلا
    در نوای وا علیا طارم اعلا،ساکنین یکجا زین عزا یکسر ، دست غم بر سر می زند آذر
    باخروش وناله ها ، آه وواویلا —-به نقل ازدیوان آذر خراسانی -جلد سوم -صص ۳۸-۳۹ -انتشارات طوس مشهد-اثر طبع مرحوم سید غلامرضا آذر خراسانی ———
    بمناسبت شهادت علی ابن ابیطالب (ع) -قسمت دوم:از نادعلی کربلایی:
    لرزه در عرش علا افتاده غرقه خون شیر خدا افتاده میرسد ناله ای از عرش برین کشته شد شیر خدا رهبر دین
    آنکه در خانه ی حق گشت پدید شد به معراج خداوند ، شهید آنکه غمخوار یتیمان می بود غرقه خون گشت براه معبود
    راد مردی که صلونی می گفت فرق بشکافته در بستر خفت
    آنکه تکمیل شده دین از او لاله رنگ است زخونش سر ورو
    آنکه در خانه ی حق بت بشکست در شب قدر به ایزد پیوست
    کشته شد آنکه بدی یاور ویار به یتیم وبه اسیر وبیمار
    آه آه از ستم قوم دغا کشته شد حجت حق ، شیر خدا
    از ستم کاری ابن ملجم غوطه ور (کرببلایی) در غم
    نقل :از صص ۵۷-۵۸ ارمغان کربلا -اثر نادعلی کربلایی -انتشارات خزر -تهران —

  3. mha3131 گفت:

    محرم-ماه خون وقیام -ماه شهاىت -ماه شکست دشمن
    ماه قیام ،ماه حسین ، ماه انقلاب
    ماه خروج پیشرومومنان بود
    ماه شکست دشمن قرآن وفتح حق
    ماه ظهور عدل به اهل جهان بود
    مردی قیام کرده به صحرای کربلا
    کز خاندان خاتم پیغمبران بود
    مردی قیام کرده که باانقلاب خون
    بر هم زن رِِژیم ستم گستران بود
    مردی قیام کرده که تا روز رستحیز
    نام گرامیش همه جا جاودان بود
    فرزند با کفایت نستوه بوتراب
    کز خون او زمین بلا گلستان بود
    با خون نوشته است بتاریخ روزگار
    هرکس که بار ظلم کشد ناتوانبود
    بهر قیام نسل جوان برعلیه ظلم
    اول شهیدش اکبر زیبا جوان بود
    تکمیل تاشود سند سرخ انقلاب
    امضاءزخون اصغر شیرین زبان بود
    سیراب تا شوند همهتشنگان عدل
    در خون طپیده ساقی لب تشگان بود
    هفتاد وچند یاور وانصار ولشکرش
    هریکچو آیت است که در خون طپان بود
    عباس وعون وجعفروعبدالهش چوگل
    سیراب زاشک دمبدم باغبان بود
    قرآن ورق ورق پی تحکیم امر حق
    تا نهضت مقدس دین جاودان بود
    با این قیام کاخ ستم واژگون نمود
    تابر قرار مکتب خون جامگان بود
    بر انتقال خون شهیدان بی کفن
    گاه قیام (زین اب )قهرمان بود
    هر ارض(کربلایی) وهر یوم عاشری
    تا انقلاب مهدی صاحب زمان بود
    نقل از شکوفه های غم -صص۱۳۵-۱۳۶-نادعلی کربلایی -موسسه مطبوعاتی خزر -تهران—-

    – سرسلسله ی مردم آزاد حسین است
    آنکس که دراین ره سر وجان داد حسین است
    مردی که چوکوهی ببر تیشه ی بیداد
    دامن بکمر برزد واستاد حسین است
    درسی به بشر داد بدستور الهی
    درسش عملی بود نه کتبی ،نه شفاهی
    آیین یزیدی که بری بود زانصاف
    ننمود بتهدید وبه تطمیع گواهی
    در معرکه دشمن چوبه او خط امان داد
    رد کرد وخروشان شد ودر معرکه جان داد
    ننهاد بزنجیر ستم گردن تسلیم
    حنجر بدم خنجر بیداد گران داد
    مردانه دراین معرکه بنهاد قدم را
    بر ضدستمکار بر افراشت علم را
    با نیروی یزدانی وبا دست خدایی
    بشکست بهم قدرت ارکان ستم را
    اعلامیه از قتلگه کرب وبلا داد
    با زینب وسجاد سوی شام فرستاد
    این جمله زخون بود در آن نشریه مسطور
    باید بشر از قید اسارت شود آزاد
    او کرد بنوع بشر این قاعده تعلیم
    کاندر ره آزادگی از جان نبود بیم
    دیگر نهراسد زستمکار ستمکش
    مظلوم بظالم نکند کرنش وتعظیم
    هر وحشی ناکس نزند کوس تمدن
    هر کافر ناحق نزند لاف تدین
    اشرار باحرار نگیرند سر راه
    ناکس نفروشد بکسان ناز وتفر عن
    شمشیر نباشد بکف زنگی بد مست خائن نشود عالی وعالی نشود پست باشد که ببالند وننازند ونتازند
    از باب زر وسیم باشخاص تهیدست
    برچیده شود قاعده ورسم توحش
    از مسند حق دور شود قاضی حق کش
    ازبین رود منکرومعروف بیاید جاهل رهد از جهل چو عالم بزید خوش
    مردم همه با کافر وظالم بستیزند
    پویند ره حق وزناحق بگریزند
    کوبند همی سنگ الم بر سر بدخواه
    بر فرق تبهکار همی خاک بریزند
    این حکم صریح است وبدیه است ومحقق
    چیره نشود حق کش وکشته نشود حق
    بیداد گری را اثری نیست بعالم
    زنده است حسین ابن علی آن حق مطلق-
    (ازبصیر اصفهانی-به نقل از شاهکارهای ادب فارسی(اشک شفق)صص۲۰۰-۲۰۱ آراسته ی رضا معصومی -نشریه ماه نوع -ناشر : رشیدی -دیماه ۱۳۶۲ شمسی)——————-
    جلوه گاه حق از احمد مهران-همان ماخذ-ص ۲۰۲:–
    تاابد جلوه گه حق وحقیقت سر توست
    معنی مکتب تفویض علی اکبر توست
    ای حسینی که تویی مظهر آیات خدای
    این صفت از پدر وجد تو در جوهر توست
    درس مردانگی عباس بعالم آموخت
    زانکه شد مست از آن باده که در ساغر توست
    طفل شش ماهه تبسم نکند پس چه کند ؟
    آنکه بر مرگ زند خنده علی اصغر توست
    ای که در کرببلا بیکس ویاور گشتی چشم بگشا وببین خلق جهان یاور توست
    خواهر غمزده ات دید سرت بر نی وگفت:
    آنکه باید به اسیری برود خواهر توست
    (بابی انت وامی)که توای مکتب عشق
    عشق را مظهر و آثار علی اصغر توست
    ای حسینی که بهر کوی عزای تو بپاست
    عاشقان رانظری دردم جان پرور توست
    خواست (مهران )بزند بوسه سراپای تورا
    —-
    مهر تو مرا رکن نماز است حسین جان عشق تو مرا کعبه ی راز است حسین جان
    روزی که شود بسته برویم در امید
    بابکرم لطف توبازاست حسین جان
    یک ذره غبار حرمت ای حرم دین در رتبه به از ملک حجازاست حسین جان
    هرروزدهم بوسه بخاک حرم تو چون تربت تو مهر نماز است حسین جان
    در کرببلا زان همه گلهای نکویت اصغر گل نشکفته ی ناز است حسین جان
    ازداغ تودر گوشه ی ویرانه رقیه شمعیست که در سوز وگدازاست حسین جا
    گر قلب من از سینه بر آرند ببینند باذکر تو در راز ونیاز است حسین جان
    می خواستم از وصف وجلال تو بگویم دل گفت که اینقصه درازاست حسین جان -ای خون خدا خسرو محمود خصائل بر درگه تو خضر ایاز است حسین جان
    در روز جزا کرببلایی زشفاعت بر سوی تو اش دست نیاز است حسین جان -به نقل ز
    شکوفه های غم اثر طبع ناد علی کربلایی-صص۱۶۹-۱۷۰
    —–
    cنقل از شکوفه های غم -صص۱۳۵-۱۳۶-نادعلی کربلایی -موسسه—-
    محرم-ماه خون وقیام -ماه شهاىت -ماه شکست دشمن
    ماه قیام ،ماه حسین ، ماه انقلاب
    ماه خروج پیشرومومنان بود
    ماه شکست دشمن قرآن وفتح حق
    ماه ظهور عدل به اهل جهان بود
    مردی قیام کرده به صحرای کربلا
    کز خاندان خاتم پیغمبران بود
    مردی قیام کرده که باانقلاب خون
    بر هم زن رِِژیم ستم گستران بود
    مردی قیام کرده که تا روز رستحیز
    نام گرامیش همه جا جاودان بود
    فرزند با کفایت نستوه بوتراب
    کز خون او زمین بلا گلستان بود
    با خون نوشته است بتاریخ روزگار
    هرکس که بار ظلم کشد ناتوانبود
    بهر قیام نسل جوان برعلیه ظلم
    اول شهیدش اکبر زیبا جوان بود
    تکمیل تاشود سند سرخ انقلاب
    امضاءزخون اصغر شیرین زبان بود
    سیراب تا شوند همهتشنگان عدل
    در خون طپیده ساقی لب تشگان بود
    هفتاد وچند یاور وانصار ولشکرش
    هریکچو آیت است که در خون طپان بود
    عباس وعون وجعفروعبدالهش چوگل
    سیراب زاشک دمبدم باغبان بود
    قرآن ورق ورق پی تحکیم امر حق
    تا نهضت مقدس دین جاودان بود
    با این قیام کاخ ستم واژگون نمود
    تابر قرار مکتب خون جامگان بود
    بر انتقال خون شهیدان بی کفن
    گاه قیام (زین اب )قهرمان بود
    هر ارض(کربلایی) وهر یوم عاشری
    تا انقلاب مهدی صاحب زمان بود
    نقل از شکوفه های غم -صص۱۳۵-۱۳۶-نادعلی کربلایی -موسسه مطبوعاتی خزر -تهران—-

  4. ناشناس گفت:

    محرم-ماه خون وقیام -ماه شهاىت -ماه شکست دشمن
    ماه قیام ،ماه حسین ، ماه انقلاب
    ماه خروج پیشرومومنان بود
    ماه شکست دشمن قرآن وفتح حق
    ماه ظهور عدل به اهل جهان بود
    مردی قیام کرده به صحرای کربلا
    کز خاندان خاتم پیغمبران بود
    مردی قیام کرده که باانقلاب خون
    بر هم زن رِِژیم ستم گستران بود
    مردی قیام کرده که تا روز رستحیز
    نام گرامیش همه جا جاودان بود
    فرزند با کفایت نستوه بوتراب
    کز خون او زمین بلا گلستان بود
    با خون نوشته است بتاریخ روزگار
    هرکس که بار ظلم کشد ناتوانبود
    بهر قیام نسل جوان برعلیه ظلم
    اول شهیدش اکبر زیبا جوان بود
    تکمیل تاشود سند سرخ انقلاب
    امضاءزخون اصغر شیرین زبان بود
    سیراب تا شوند همهتشنگان عدل
    در خون طپیده ساقی لب تشگان بود
    هفتاد وچند یاور وانصار ولشکرش
    هریکچو آیت است که در خون طپان بود
    عباس وعون وجعفروعبدالهش چوگل
    سیراب زاشک دمبدم باغبان بود
    قرآن ورق ورق پی تحکیم امر حق
    تا نهضت مقدس دین جاودان بود
    با این قیام کاخ ستم واژگون نمود
    تابر قرار مکتب خون جامگان بود
    بر انتقال خون شهیدان بی کفن
    گاه قیام (زین اب )قهرمان بود
    هر ارض(کربلایی) وهر یوم عاشری
    تا انقلاب مهدی صاحب زمان بود
    نقل از شکوفه های غم -صص۱۳۵-۱۳۶-نادعلی کربلایی -موسسه مطبوعاتی خزر -تهران—-

    – سرسلسله ی مردم آزاد حسین است
    آنکس که دراین ره سر وجان داد حسین است
    مردی که چوکوهی ببر تیشه ی بیداد
    دامن بکمر برزد واستاد حسین است
    درسی به بشر داد بدستور الهی
    درسش عملی بود نه کتبی ،نه شفاهی
    آیین یزیدی که بری بود زانصاف
    ننمود بتهدید وبه تطمیع گواهی
    در معرکه دشمن چوبه او خط امان داد
    رد کرد وخروشان شد ودر معرکه جان داد
    ننهاد بزنجیر ستم گردن تسلیم
    حنجر بدم خنجر بیداد گران داد
    مردانه دراین معرکه بنهاد قدم را
    بر ضدستمکار بر افراشت علم را
    با نیروی یزدانی وبا دست خدایی
    بشکست بهم قدرت ارکان ستم را
    اعلامیه از قتلگه کرب وبلا داد
    با زینب وسجاد سوی شام فرستاد
    این جمله زخون بود در آن نشریه مسطور
    باید بشر از قید اسارت شود آزاد
    او کرد بنوع بشر این قاعده تعلیم
    کاندر ره آزادگی از جان نبود بیم
    دیگر نهراسد زستمکار ستمکش
    مظلوم بظالم نکند کرنش وتعظیم
    هر وحشی ناکس نزند کوس تمدن
    هر کافر ناحق نزند لاف تدین
    اشرار باحرار نگیرند سر راه
    ناکس نفروشد بکسان ناز وتفر عن
    شمشیر نباشد بکف زنگی بد مست خائن نشود عالی وعالی نشود پست باشد که ببالند وننازند ونتازند
    از باب زر وسیم باشخاص تهیدست
    برچیده شود قاعده ورسم توحش
    از مسند حق دور شود قاضی حق کش
    ازبین رود منکرومعروف بیاید جاهل رهد از جهل چو عالم بزید خوش
    مردم همه با کافر وظالم بستیزند
    پویند ره حق وزناحق بگریزند
    کوبند همی سنگ الم بر سر بدخواه
    بر فرق تبهکار همی خاک بریزند
    این حکم صریح است وبدیه است ومحقق
    چیره نشود حق کش وکشته نشود حق
    بیداد گری را اثری نیست بعالم
    زنده است حسین ابن علی آن حق مطلق-
    (ازبصیر اصفهانی-به نقل از شاهکارهای ادب فارسی(اشک شفق)صص۲۰۰-۲۰۱ آراسته ی رضا معصومی -نشریه ماه نوع -ناشر : رشیدی -دیماه ۱۳۶۲ شمسی)——————-
    جلوه گاه حق از احمد مهران-همان ماخذ-ص ۲۰۲:–
    تاابد جلوه گه حق وحقیقت سر توست
    معنی مکتب تفویض علی اکبر توست
    ای حسینی که تویی مظهر آیات خدای
    این صفت از پدر وجد تو در جوهر توست
    درس مردانگی عباس بعالم آموخت
    زانکه شد مست از آن باده که در ساغر توست
    طفل شش ماهه تبسم نکند پس چه کند ؟
    آنکه بر مرگ زند خنده علی اصغر توست
    ای که در کرببلا بیکس ویاور گشتی چشم بگشا وببین خلق جهان یاور توست
    خواهر غمزده ات دید سرت بر نی وگفت:
    آنکه باید به اسیری برود خواهر توست
    (بابی انت وامی)که توای مکتب عشق
    عشق را مظهر و آثار علی اصغر توست
    ای حسینی که بهر کوی عزای تو بپاست
    عاشقان رانظری دردم جان پرور توست
    خواست (مهران )بزند بوسه سراپای تورا
    —-
    مهر تو مرا رکن نماز است حسین جان عشق تو مرا کعبه ی راز است حسین جان
    روزی که شود بسته برویم در امید
    بابکرم لطف توبازاست حسین جان
    یک ذره غبار حرمت ای حرم دین در رتبه به از ملک حجازاست حسین جان
    هرروزدهم بوسه بخاک حرم تو چون تربت تو مهر نماز است حسین جان
    در کرببلا زان همه گلهای نکویت اصغر گل نشکفته ی ناز است حسین جان
    ازداغ تودر گوشه ی ویرانه رقیه شمعیست که در سوز وگدازاست حسین جا
    گر قلب من از سینه بر آرند ببینند باذکر تو در راز ونیاز است حسین جان
    می خواستم از وصف وجلال تو بگویم دل گفت که اینقصه درازاست حسین جان -ای خون خدا خسرو محمود خصائل بر درگه تو خضر ایاز است حسین جان
    در روز جزا کرببلایی زشفاعت بر سوی تو اش دست نیاز است حسین جان -به نقل ز
    شکوفه های غم اثر طبع ناد علی کربلایی-صص۱۶۹-۱۷۰
    —–
    cنقل از شکوفه های غم -صص۱۳۵-۱۳۶-نادعلی کربلایی -موسسه—-
    محرم-ماه خون وقیام -ماه شهاىت -ماه شکست دشمن
    ماه قیام ،ماه حسین ، ماه انقلاب
    ماه خروج پیشرومومنان بود
    ماه شکست دشمن قرآن وفتح حق
    ماه ظهور عدل به اهل جهان بود
    مردی قیام کرده به صحرای کربلا
    کز خاندان خاتم پیغمبران بود
    مردی قیام کرده که باانقلاب خون
    بر هم زن رِِژیم ستم گستران بود
    مردی قیام کرده که تا روز رستحیز
    نام گرامیش همه جا جاودان بود
    فرزند با کفایت نستوه بوتراب
    کز خون او زمین بلا گلستان بود
    با خون نوشته است بتاریخ روزگار
    هرکس که بار ظلم کشد ناتوانبود
    بهر قیام نسل جوان برعلیه ظلم
    اول شهیدش اکبر زیبا جوان بود
    تکمیل تاشود سند سرخ انقلاب
    امضاءزخون اصغر شیرین زبان بود
    سیراب تا شوند همهتشنگان عدل
    در خون طپیده ساقی لب تشگان بود
    هفتاد وچند یاور وانصار ولشکرش
    هریکچو آیت است که در خون طپان بود
    عباس وعون وجعفروعبدالهش چوگل
    سیراب زاشک دمبدم باغبان بود
    قرآن ورق ورق پی تحکیم امر حق
    تا نهضت مقدس دین جاودان بود
    با این قیام کاخ ستم واژگون نمود
    تابر قرار مکتب خون جامگان بود
    بر انتقال خون شهیدان بی کفن
    گاه قیام (زین اب )قهرمان بود
    هر ارض(کربلایی) وهر یوم عاشری
    تا انقلاب مهدی صاحب زمان بود
    نقل از شکوفه های غم -صص۱۳۵-۱۳۶-نادعلی کربلایی -موسسه مطبوعاتی خزر -تهران—-

  5. ناشناس گفت:

    فلک دانی چه ظلمی از تو برزهرای اطهر شد چه بیدادی زتو بر فاطمه بعد از پیمبر شد
    مگر آن گفته های شاه خاتم رفته از گوشت که بعد ازرحلت او فاطمه از غم مکدر شد
    بگفت احمد مکرر فاطمه بضعه منی چرانسبت به او پس ظلمها زامت مکررشد
    همان زهرا که احمد زاحترامش گفت با امت دریده نامه ی ارثش زخصم شوم کافر شد
    نخشکیده هنوز از آب غسل شاه خاتم کفن که نار ظلم در باب سرایش شعله آور شد
    دل بشکسته اش اورا نبود بس در غم بابش که پهلویش شکسته آن چنان از ضربت در شد
    نبود بس سینه اش را ناله های جانگداز غم که آزرده زمیخ در زاعدای ستمگر شد
    نبود بس تیرگی روز در چشمش زهجر باب که نیلی آنچنان از سیلی آن رخسار انور شد
    زضرب تازیانه دشمن دین بازویش راخست مصیبت دیده ای را تسلیت آنسان مقرر شد
    چرا حبل جفا بر گردن حبل المتین بستند چرزا مغلوب دست روبه دون ،شیر داور شد
    قضا بر بست دست شیر حق را ورنه در آندم کجاروبه ، رها از دست ضرغام غضنفر شد
    ز لطف مرتضی و آل پاک اوست کاندر طوس بدوران مرثیه خوانی ، مدامی شغل (آذر) شد .
    اثر طبع آذر خراسانی -به نقل از جلد اول دیوان آذر -صص-۵۵-۵۶ -چا پ سوم -۱۳۴۸ شمسی انتشارات طوس—-

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *