هادی بیگلو – گرمی – اردبیل
از جمله آیین های ویژه در روستای هادی بیگلو مراسم شبیه خوانی در ماه محرم است.
آیین رسمی عزاداری محرم با مراسم تشت گذاری درمسجد جامع روستا برگزار می شود.
در این آئین، طشت، نماد مشک سقای کربلا، و آب نماد رود فرات است که به روی حسین (ع) و یارانش بسته شد. اهالی روستا آب طشت ها را در شیشههایی برای شفا و تبرک برمیدارند.
عزاداران حسین یکسره جامه سیاه بر تن می کنند. نوحه خوانی و سوگواری از اولین شب محرم با شور خاصی با حضور مداح برگزار می شود. مداح غم انگیز میخواند و عزاداران حسینی زنجیر زنان با حسین حسین و یا ابوالفضل جوابش را میدهند. تا روز تاسوا این مراسم پر شور تر از شب قبل ادامه دارد. چند روز آخر اهالی روستا خود را برای نذری دادن و احسانات در راه امام حسین آماده می کنند. مکالمه میان شبیه خوانان پخش می شود. مکالمه شعر گونه ای به زبان ترکی است. و شبیه خوانان باید آن را با آهنگ و آوایی رسا در روز عاشورا برای مردم بخوانند.
روز عاشورا دسته های روستاهای همجوار از جمله روستای آقا حسن بیگلو و صمدلو زنجیر زنان وارد میدانی می شوند که یک روز قبل برای مراسم عزاداری آماده شده است.
در دو طرف میدان، دو محل برای شبیه خوانان (اصحاب امام) و (افراد یزید) تدارک دیده شده است. خیمه های کوچکی در اطراف چادر امام خوانها ایجادمی شود که نشان از خیمه یاران امام حسین (ع) می باشد. در وسط میدان یک راه برای ورود و خروج تعزیه خوانان جهت تغییر گریم وجود دارد
شبیه خوانان لباسهای مخصوص خود را میپوشند و آماده ورود به میدان میشوند.
ابن زیاد اولین شخصی است که وارد میدان می شود و بعد از او عمر سعد و مارد و منقز و حرمله… با معرفی خود وارد میدان میشوند.
امام حسین (ع) و یاران باوفایش که علمدارش حضرت ابوالفضل هست به همراه حضرت قاسم (ع) و علی اکبر(ع) و اسرا (در حالی که گهواره بالای سر دارند با قرائت اشعاری در ارتباط با حضرت علی اصغر(ع) فرزند شش ماهه سید و سالار شهیدان و تیر خوردن آن حضرت حزن و اندوه خاصی را در بین عزاداران ایجاد می نمایند) وارد میدان میشوند . در ابتدای ورود حر جلوی امام را می گیرد و باعث وحشت اسرا میشود. بدو ورود امام از فردی که نقش عرب را اجرا میکند نام وادی را جویا می شود، عرب بیان میکند که نام این دشت کربلاست.امام حسین (ع)فرمان صادر میکند که خیمه ها در جای پست برافراشته شود.
حر که حقیقت برایش روشن شده توبه میکند و از امام حسین می خواهد که او را ببخشد امام حسین (ع) خطاب به حر می فرماید که من بخشیدم تو را به شرطی که زینب (س) هم تو را ببخشد. امام حسین (ع) حر را به همراهی علی اکبر روانه خیمه حضرت زینب (س) می کند. حضرت زینب(س) با اصرار حضرت علی اکبر از حر می گذرد. حر وارد میدان میشود و اولین شهید کربلا لقب میگیرد.
عمرسعد با وعده دادن به امام حسین (ع) از او میخواهد که با او بیعت کند. امام قبول نمیکند و از یاران خود مبارز می طلبد(هل من ناصر ینصرنی..) حضرت علی اکبر به امام لبیک میگوید. امام و حضرت زینب و سکینه مانع ورود میشوند. مکالمه هایی رد و بدل میشود و علی اکبر با اصرار اجازه ورود میگیرد.یکی از غمناک ترین صحنه های این تعزیه خداحافظی علی اکبر از سکینه وحضرت ابوالفضل و علی اصغر میباشد. جناب علی اکبر که جمالش نشان از پیامبر و قوت بازوانش حکایت از حیدر صفدر دارد عرصه را بر یزیدیان تنگ می کند. اما منقذ لعین شمشیری بر فرق همایونش میزند و زمین گیرش می کند و هر بی رحمی از یزیدیان که از راه میرسد تیغی بر بدن آن حضرت می زنند و ایشان را به شهادت می رسانند. حضرت زینب(س) و یاران امام پیکر حضرت علی اکبر را به یکی از خیمه ها تشییع می کنند.
دوباره عمر سعد امام را دعوت به بیعت میکند،امام قبول نمی کند، عمرسعد اصرار دارد که از ته دل نه، فقط زبانآ بیان کن که بیعت کردم. بار دیگر امام نمی پذیرد.عمر سعد دوباره مبارز می طلبد. اینبارحضرت قاسم به عمویش لبیک میگوید. عمویش پس از تامل به او اجازه میدان می دهد. حضرت قاسم با وجود سن ١٣ سالگی مانند پدرش رشید و شجاع بود، بدون زره وارد میدان شد. قاسم که تازه داماد است و نوجوان چنان ولوله ای بر تن لشکریان می اندازد که عمر سعد به لشکریان خود دستور می دهد که مواظب باشند و حضرت قاسم را سهل نگیرند. حضرت قاسم در نبرد تن به تن ازرق شامی یکی از پهلوانان عرب را به درک واصل میکند و سرش را به امام حسین (ع) می برد، بار دوم حضرت قاسم (ع) وارد جنگ می شود اما این بار شرب شهادت را می نوشد.عمر سعد خبر شهادت حضرت قاسم را همراه با زخم دل به امام می رساند.
در این میان عمر سعد و شمر که وعده وعیدهای زیادی به حضرت ابوالفضل(ع) برادر ناتنی امام حسین داده اند، امام از ماجرا باخبر است و از حضرت ابوالفضل(ع) میخواهد که در صورت تمایل می تواند قبول کند. اما حضرت ابوالفضل شهادت را در راه حسین به شاهی یزید ترجیح میدهد. بار دیگر عمر سعد با زخم زبان از امام حسین(ع) مبارز می طلبد. حضرت ابوالفضل بی صبرانه به امام لبیک میگوید و آماده ورود به میدان می شود. اکثر عزاداران هنگام ورود حضرت ابوالفضل(ع) نذرخود را ادا میکنند وطلب اولاد وخواستار شفای تمام مریضان هستند. حضرت ابوالفضل در بدو ورود به میدان مارد یکی از سرداران یزید را شکست می دهد و پایش به فرات باز میشود.اما یاد حضرت علی اصغر و دیگر اسرا باعث میشود که حضرت لب به آب نزند و مشک خود را پر میکند و آماده حرکت به سوی خیمه ها می شود. اما دست راست حضرت توسط افرادی که به کمین نشسته بودند قطع می شود. اما با دست چپ به جنگ ادامه میدهد طولی نمی کشد که دست چپ ایشان هم قطع می شود حضرت هنوز نقش زمین نشده است. لشکریان یزید باتوجه به غضبی که از حضرت سراغ دارند وبا وجود نداشتن دستان مبارک حضرت، جرات نزدیک شدن به او را ندارند و طنابی به دور حضرت می اندازند وایشان را نقش زمین می کنند و به شهادت می رسانند.
حالا دیگر امام تنهاست داغ امام حسین(ع) دل هر جنبنده ای را نالان میکند، امام وقتی از اهل حرم وداع میکند رو به حضرت زینب می فرماید خرد سالم را به من بده تا با او خداحافظی کنم .حرمله لعین چنان تیری بر گلوی علی اصغر می زند و او را به شهادت می رساند. امام می داند که اسرا به دست نا اهلان خواهد افتاد به همین خاطر وقتی وارد کار زار میشود در کنار خیمه ها می جنگد تا حداقل اهل حرم در امان باشند اما شمر فریاد می زند که آیا می دانید با چه کسی می جنگید او فرزند علی است و شمر فرمان حمله دسته جمعی می دهد و بین امام و خیمه ها فاصله ایجاد می افتد و امام را به شهادت می رسانند و اهل حرم را به اسارت می برند و خیمه ها را به آتش کشیدند.
مراسم شبیه خوانی به اتمام می رسد و عزاداران در سوگ شهدا به سینه زنی می پردازند.
و در پایان اهالی روستا از عزاداران خواهش میکنند که برای صرف احسان ابا عبدالله الحسین (ع) میهمان اهالی باشند.
روز سوم امام همه اهالی روستا درمسجد جامع هادی بیگلودسته جمعی به پخش نذر و احسانات می پردازند.