گوراب – ملایر – همدان
این منطقه را به این خاطر گوراب نام گذاری کرده اند که در گذشته تمامی آب ها و سیل آبهای مناطق
اطراف پس از باران به آن جا روانه
میشد و پس از مدت کمی در زمین فرو میرفت به همین خاطر گوراب گفتند یعنی جایی که آبها در زمین فرو می
رود.
منظومه ویس و رامین
فزون بر ماجرای بهرام گور، سندی که اهمیت دژ گوراب ملایر را دو چندان می کند این است که، فخرالدین اسعد گرگانی شاعر معروف قرن پنجم هجری ، همروزگار با طغرل بیک سلجوقی و سرایندهٔ شهیر منظومهٔ ویس و رامین از دژ گوراب در اثر خود یاد کرده است . همین عامل باعث شده است که عدهای نام او را فخرالدین اسعد کـَرکانی بدانند. کـرکان نام دهات شهرستان ملایر و در ۱۰ کیلومتری گوراب است . عدهای بر این باورند که چون کرکان ،روستای کوچک و نامشهوری بوده است، بعدها به جای اینکه فخرالدین اسعد را " کـَرکانی " بدانند، به اشتباه گُرگانی نامیده اند. در بخشی از منظومه ، رامین که از عشق ویس ( ویس بر وزن گیس ) دلخسته و آزرده است به قلعهٔ گوراب میآید و با زنی به نام گُل ازدواج میکند . ویس باخبر میشود و دایه اش را نزد رامین می فرستد :
چو اندر مرز گوراب آمد از راه | به صحرا پیشش آمد بی وفا شاه |
رامین با دایه بدرفتاری میکند و او را باز می گرداند . ویس یکی از همنشین هایش را به نام مشکین می خواند و میگوید:
قلم بردار مشکینا به مشک آب | یکی نامه نویس از من به گوراب | |
تو خود دانی سخن در هم سرشتن | به نامه هرچه به باشد نوشتن | |
اگر باز آوری او را به گفتار | بُوَم تا زنده ام پیشت پرستار |
نامهٔ ویس به رامین میرسد . رامین مدتی با گل زندگی میکند اما دوباره هوای عشق ویس به سرش میزند . از گل جدا میشود ، گوراب را ترک میکند و به جانب خراسان و ویس میرود .