لادمخ – صومعه سرا – گیلان

سایتها و وبلاگهای روستای لادمخ
شهرستان صومعه سرا – استان گیلان
mhdfir1378.persianblog.ir/

ladmakh.blogfa.com/

مقدمه ای بر ساختار جغرافیای ومعیشت مردم روستای لادمخ درگذشته  

 

ازکنار بقعه آقا سید جعفر در شهر صومعه سرا راهی به سوی جنوب غربی شهرستان باز میشود وبه بزرگراه فومن به آستارا متصل میگردد و در امتداد خود به گوراب زرمیخ میرود.روستای لادمخ در  مسیر همین راه است در این روستا رودخانه ماسوله جاری است ودر آن سوی رودخانه روستای کما واقع است که ماسوله رودخان را به دو قسمت شرقی و غربی تقسیم میکند.کمای شرقی از املاک سردار معتمد بود و کمای غربی را خرده مالکان در تصرف داشتندکه امروزه به آن روستای لادمخ می گویند.خرده مالکان لادمخ امور مربوط به روستا و رسیدگی به املاک ورعایا را به نمایندگان خود در روستا سپرده وخود در شهر رشت ساکن بودند و حساب دخل وخرج را درفصولی معین توسط نمایندگان خود بازپس میگرفتند.اشتغال عمده روستائیان کاشت برنج بود.ودر کنارآن پرورش کرم ابریشم ونوغانداری وکشت توتون وگاهی کنف و نیشکر تولید محصولات جالیزی ودام وطیور نیز اشتغال دیگر این روستا بوده است .دراین فضای بسته ودایره تنگ معیشت از حاصل دسترنج مردم عاید کمی فراهم می شد و چه بسا آنهم در سال های کم باران حواله نمی گردید و خانوار های کم درآمد مجبور بودند با حسرت و اندوه و چشمانی اشکبار و اهل وعیال زیاد به امید به دست آوردن لقمه نانی بکوچند و در مکانی دیگر سفره روزی بگسترانند. آبیاری کشتزارهای برنج با آب رودخانه ماسوله رودخان بود .این رودخانه که از رودخانه های سرکش و طغیانی به شمار میرود در فصل پائیز وبهار به هنگام باران های سیل آسا مالامال می شد و قسمتی از اراضی را با خود به یغما می برد.ودرعوض در فصل تابستان و فصل کاشت که مردم به آبش نیازمند بودند بخل می ورزید و می خشکید.این خشم طبیعت بود که بر آن محملی میتوانستند بتراشند و خود را به مشیت الهی آرام و صبور سازند .ولی ستم صاحبان زور وزر را به چه استدلالی بپذیرند که بزرگ مالکان در موقعیت سخت ودشوار و کمیابی آب راه بر آب می بستند وهمه آن را به مزارع خویش اختصاص می دادند و کسی را یارای آن نبود در مقابل این حق کشی بایستد.لادمخ مشهور به سیمبر نیز شد وسیمبر به دشت وسیعی اطلاق می شد که مردم بعضی از مراسم خود مانند بازی های دسته جمعی و گاوبازی و کشتی گیری وغیره را در آن انجام می دادند.در کرانه های این روستای زیبا علاوه بر خانه های محقر روستائیان دو دستگاه خانه اربابی یا درباری موجود بود .خانه ها متعلق به حاج محمد قلی (انتصار) و مشهدی آقا جعفر کمائی وآقا صالح کمائی بوده است. که همه آنها به مرور ویران شد و آخری آنها در اثر زلزله سال ۶۹ گیلان فرو ریخت .خانه آخری که متعلق به حاج محمد قلی انتصار بود از همه خانه ها مجلل تر وزیباتر بود. حاج عبدالله فرزند مشهدی آقا جعفر و همسرش دختر حاج محمد قلی ساکنان این خانه بودند که از خرده مالکان صاحب عنوان بودند. ساختمان آجری دو طبقه درهرطبقه دارای چهار اتاق و یک سالن نسبتا وسیع با مهتابی وتالار شاه نشین وپنجره های طبقه بالا مشبک و آینه کاری رنگین و به اصطلاح ارسی دار.یک واحد حسنیه جدا ساز که بعدا محرابی بر آن اضافه شد و به شکل مسجد در آمد که مسجد مذکور چندین بار بازسازی شده و تغییر شکل یافته است که امروزه نیز بنام مسجد علی ابن ابیطالب سیمبر لادمخ همواره پا برجا است.این مسجد در روبه رو و پشت سر دارای محوطه بازی بود که غالب مراسم تعزیه خوانی وسینه زنی و قمه زنی وروزه خوانی  در این فضا برگزار می شد .ودر قسمت غربی وشرقی آن دکان ها ومغازه هایی ساخته شده بود و محل کسب و رفع نیاز ساکنان ده وچای خانه ای برای استراحت و اجتماع اهل محل که اکنون نیز پا بر جا است.دو رشته راه مال رو از کنار خانه و مسجد می گذشت که تقاطع آنها چهار راهی را به وجود می آورد یکی از این راه ها از صومعه سرا به گوراب زرمیخ می رفت و بلگور و مرکیه را به گوراب زرمیخ اتصال میداد و راهی دیگر از کلسر و کنار مرداب انزلی و به کسما می رسید و از لادمخ عبور کرده و به لولمان و بالاخره به زیده و ماکلوان و ماسوله منتهی می گشت که هردو این راه ها با مشارکت مردم و کوشش جنگلی ها ساخته شده بود .

 

 پیمان همکاری مردم لادمخ (سیمبر) با میرزا کوچک خان جنگلی

در همین روزهای زندگی مردم سخت کوش لادمخ بود که خبری منتشر شد و دهن به دهن گشت که میرزای جنگلی نماینده هیئت اتحاد اسلام پای به جنگل نهاده و در خراط محله به دیدار مردم  به طور محرمانه مشغول است .مردم با شنیدن این خبر دسته دسته و شبانه ودور از چشم اغیار خود را به خراط محله تولم شهر امروزی  می رسانیدند و با میرزا دیدارکرده و پیمان همکاری می بستند . آنها اغلب  کشاورزان تهی دست بودند.و بیشتر آنها برای خلاصی از ستم ستمکاران و گریز از پرداخت بهره مالکانه و سایر مقررات غیر معقول بریده و به میرزا روی آورده بودند . و هرکس با هر شخصیتی و هر نوع تفکر و انگیزه می توانست به راحتی به درون تشکیلات جنگل را یابد و در حقیقت هیچ ضابطه و گزینشی در ورود به تشکیلات جنگل وجود نداشت.حماسه و دلیری جنگلی ها ستودنیست .اکثر تصمیمات جنگلی ها در آغاز شبانه به مرحله اجرا در می آمد و جنگلیها در روز زندگی عادی خود را میگذراندند و به نحوی گام بر میداشتند تادر میان مردم شناخته نشوند.جنگلی بودن و تظاهر به وابستگی با آنان بی کیفر و مجازات نبوده است.اکثر روستائیان کمای شرقی و غربی یعنی لادمخ(سیمبر) محرمانه جنگلی شده بودند . خاطرات شفاهی آنها در انجام کارهای شبانه شان را در کتاب نویسنده صاحب عنوان آمده است که مردم تفنگی به چنگ می آوردند وآماده خدمت می شدند وروزها کار کشاورزی خود می کردند و شبها که خسته از کار روزانه بودند بستر گرم خویش رها کرده وبه جنگل رهسپار می شدند وبه دوستان و هم قطاران خود ملحق می شدند و سحر گاهان به خانه باز می گشتند وبا پنهان کردن اسلحه به کار روزانه خود می پرداختند .

 

ورود میرزا کوچک خان به لادمخ (سیمبر) بعنوان مرکز  تشکیلات اداری جنگل :

 

سالها از این وقایع گذشت و جنگل بر کوشش خود افزود و کسما را فتح کرده و در آن مستقر شد و به تنظیم سازمان اداری و نظامی دست زد . تفکر میرزا بر این بود که کسما ضربتی را که به نیروهای دولتی زده نمی تواند محل امنی برای قوای جنگل باشد و جنگلیان نیز میدانستند که نمی توانند در کسما بی خیال سر بر بالین آسایش بگذارند . با این اوصاف زعمای جنگل تشکیلات اداری خود را به لادمخ (سیمبر) انتقال داده و کسما را اختصاص به مرکز نظامی نمودند.دراین روستا محل مناسب برای استقرار تشکیلات اداری و نظامی و سیاسی بجز آن چند خانه یاد شده وجود نداشت و جنگلیان ساکنان خانه حاج محمد قلی و دیگر خانه های مجاور را تخلیه کرده و آنها را در محل دیگری سکنا دادند و خود در آن جای گرفتند. برپائی تشکیلات اداری رفته رفته بر نام واعتبار این روستا افزود و انجا را محل ملاقات سران و زعمای جنگل وکشور قرار داد . میرزا کوچک خود وهمسرش به این روستا آمدند ودر خانه روستایی شخصی به نام حسنجان ساکن شدند. این خانه در دل بیشه ای به فاصله ۵۰۰ متری سازمان اداری واقع بود . روزهای خوش آفتابی میرزا کمی زودتر از وقت اداری پیاده به سر کار خود در ساختمان اداری روستای لادمخ می آمد وپیش از ورود به محل کار کمی در راه های مشرف بر اداره قدم می زد وبا رهگذران با خوشرویی به سلام وعلیک واحوالپرسی می پرداخت.خانه سازمان اداری محوطه وسیعی داشت که بر گرداگرد آن دیوار کشیده شده بود و خانه های مجاور به نگهبانان و مسئولان دیگر واگذار شد. حسینیه مجاور این خانه که امروزه بنام مسجد علی ابن ابیطالب معروف است نیز به مدرسه نظامی اختصاص یافت و محل تمرین نظامیان شد. گفته شده که میرزا خواهر خود را به این روستا آورد و او را در خانه ای به نام مشهدی مسیب جای داد .مردم همیشه میرزا را تنها دیده اند او فرزندی نداشت وهیچ یک از ساکنان ده سخن از فرزند او به میان نیاورده اند . الله اعلم .

 

چگونگی انقراض تشکیلات اداری و اعتباری جنگل در لادمخ :

قرارگاه لادمخ تا آخرین روزهای مقاومت جنگلیان برپای بود وآن گاه که قشون دولتی به سرداری سردار سپه وارد رشت شد و پس از مذاکره با نمایندگان جنگل به سوی فومنات عزیمت کرد تشکیلات لادمخ تخلیه شد واسناد واوراق موجود آن پراکنده گردید.تخلیه آنچنان با شتاب و شبانه انجام شد که وقتی مردم از خواب بیدار شدند کسی را ندیدند و همه ی خیمه و دکان و ساختمان های چوبین در دود و آتش به خاکستر تبدیل شد و از آنهمه شوکت و حشمت جز دود خاکستر باقی نماند .در گرماگرم جنگ جهانی که انقلاب روسیه به پیروزی رسید در میان هواداران نهضت جنگل اختلافات ایدئولوژی پدیدار شد تبلیغات ضد اسلامی کمونیستی به مذاق مردم مسلمان گیلان و این روستا سازگار نبود و میرزا به شدت از انتشار این عقاید اظهار انزجار و دلتنگی می کرد.میرزا به ذائقه ایمان و اخلاص و دلبستگی به اسلام نمی توانست این اوضاع را تحمل کند.و خود و یارانش را از معرکه جدال بیرون کشید و برای نیل به مقاصد و نیات اسلامی به گوشه ای از جنگل پناه برد و انزوا اختیار کرد. مسئله کناره گیری میرزا به مسئولان حزب کمونیست روسیه رسید  ودولت نوبنیاد شوروی جریانات مطروحه نهضت جنگل را به ضرر صلح و امنیت جهانی تشخیص دادند و برای حل اختلافات حیدر عمو اوغلی را که مردی مبارز وآگاه به مبانی سیاسی و اجتماعی بود به گیلان فرستادند تا او با دوستی با میرزا و سایر سران انقلابی به ایم مشکل خاتمه دهد و سازش و دوستی را مجددا برقرار گرداند. جیدر نیز این ماموریت را پذیرفت و به لادمخ آمد و در خانه محمود نامی که مشرف به رودخانه بود مسکن دادند . حیدر عمو اوغلی با نفرات نظامی و ساز وبرگ جنگ وارد این روستا شد و به خدمت میرزا رسید ودر بدو ورود به ایران بدون اینکه به ستاد عملیات  -حزب و ارتش سرخ – در رشت برود مستقیما به لادمخ (سیمبر) و مدرسه نظامی میرزا کوچک رفت و با او باب مذاکره را آغاز کرد . کوشش و تدبیر حیدر عمو اوغلو نتوانست اختلافات ایدئولوژی درون نهضت جنگل را به طور قطع از بین ببردو و پس از کشته شدن حیدر عمو اغلو در واقعه ملاسرا که به دستگیری و پایان عمر حیدر انجامید . پس از واقعه کشته شدن وی دیگر کسما جای امنی برای جنگلی ها نبود و اینجا بود که روستای لادمخ را مرکز امور اداری و آموزش خود درست کردند. چون حاج احمد کسمایی از جنگلی ها جدا شده بود و با حکومتی ها نزدیکتر شده بود.اسناد بجای مانده در کنگره و جلسات با حضور نمایندگان اقشار مختلف در روستای لادمخ نشان از ایدئولوژی اسلامی و تفکر زعمای جنگل در مد نظر قرار دادن احکام اسلامی است . بطوری که جنگلی ها در باره ایدئولوژی خود چنین بیان می کنند‌: ما قبل از هر چیز طرفدار استقلال مملکت هستیم .استقلالی به تمام معنی کلمه و بدون مداخله ی هیچ دولت اجنبی ما طرفدار یگانگی مسلمانانیم . این کنگره منعقده در روستای لادمخ به سال ۱۲۹۹ شمسی روش اجتماعیون را انتخاب و مشی آینده جنگل روی مقررات مدونی بنا نهاده شد.به پایان سرنوشت جنگل اندکی مانده بود که روز شمار تقدیر با شتابی خیره کننده ارقام شکست را در سیمای خسته و فرسوده یکایک جنگلیان منعکس ساخت . آتش جنگل خاموش شد و میرزای امیدوار و نستوه در کوهستان یخ زده خلخال به درجه شهادت نائل شد و لادمخ (سیمبر) از اعتبار افتاد

 

منابع :

برگرفته از فصلنامه سیاسی – فرهنگی گیلان ما به قلم آقای حاج تراب کمایی

کتاب سردار جنگل نویسنده ابراهیم فخرایی

گذر از طوفانها از رئیس نیا

چکیده انقلاب از رحیم رضا زاده

                                                       نویسنده وبلاگ ابوطالب حسن زاده

مطالب مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *