پشند – هشتگرد – البرز
سایتها و وبلاگهای روستای پشند
شهرستان هشتگرد – استان البرز
پَشَند یا فَشَند نام روستایی است در ۷۵ کیلومتری غرب تهران و در شمال شهر جدید هشتگرد واقع شدهاست و یکی از بزرگترین روستاهای منطقه.
"عالی چنار" یکی از چنارهای قدیمی فشند است که در جنوب باغات و در کرانه غربی رودخانه واقع شده است.
قهوه خانه های پشند:
قهوه خانه ی رستم:
موقعیت: بین پل فلزی فعلی و چو چشمه، نبش باغ نوروز
حدود پنجاه سال پیش برپا شده و تا حدود سی سال پیش برقرار بوده است. در این تاریخ بر اثر سیل تخریب شده و قهوه چی آن، رستم، در قهوه خانه ی یاور به کار ادامه می دهد.
این قهوه خانه در کنار محلی که با عنوان "سنگر" معروف بوده، قرار داشته است. منظور از سنگر پایگاه بوده است، که در واقع در این محل (سنگر)، ایستگاه مینی بوس، و محل توزیع شیر نیز قرار داشته است. کمی بالاتر، در کنار "چو چشمه" پاتوق جوانان یوده است. بنابراین این قهوه خانه دارای اهمیت استراتژیک بوده است.
قهوه خانه ی آسیاب جوی
موقعیت: کنار آسیاب جوی، رو به رودخانه
تاریخ فعالیت: حدود پنجاه سال پیش
این قهوه خانه یک قهوه خانه ی تابستانی یا ییلاقی به حساب می آمده که توسط "کدخدا"رجب اداره می شده است.
قهوه خانه ی راسته کوچه
موقعیت: در تقاطع راسته کوچه و کوچه ی طالقانی
این قهوه خانه نیز از لحاظ موقعیت زمانی در همان زمان قهوه خانه ی آسیاب جوی فعال بوده و توسط کدخدا رجب اداره می شده است، اما از آنجا که موقعیت آن داخل ده بوده، قهوه خانه ی زمستانی محسوب می شده است.
قهوه خانه ی یاور
موقعیت: روبروی مدرسه ی "انگرماله" در محل پاساژ (که تا حدود ۲ سال پیش محل پاساژ برقرار بود.)
این قهوه خانه پر رونق ترین قهوه خانه ی پشند بوده که متعلق به یاور نصرتی بودهاست، دست حسین قهوه چی (حسین درویش) بوده که بعدها و پس از تخریب قهوهخانه ی رستم، رستم ایمانقلی به عنوان قهوه چی در آنجا مشغول شد.
دیگر قهوه خانه ها:
· سنگر بالا
· بالا محل هم یک قهوه خانه بود که توسط وجی اداره می شد.
· نزدیک به مغازه ی اوستا رمضان هم یک قهوه خانه بود که توسط حسین قهوه چی اداره می شد.
فعالیت هایی که در قهوه خانه انجام می شد:
قهوه خانه محلی برای استراحت ذهنی و دیدار دوستان بوده افراد (در واقع مردان)، آنجا جمع می شدند، قلیان می کشیدند و چای می خوردند. از آنجا که پشند روستای گذری نبود و در قهوهخانه ها اغلب اهالی جمع می شدند، غذاهای مفصل داده نمی شد و غذا معمولاً محدود به یک نیم رو می شد.
در قهوه خانه ورق بازی هم می کردند. پیرمردها تریاک هم می کشیدند (که اغلب جدای از بقیه و در گوشه ای به تریاک کشیدن می پرداختند). در قهوه خانه افراد مختلف اعم از کشاورز، گله دار، مالک، رعیت، میرآب و کدخدا نیز بودند که برخی امور اجتماعی اهالی، نظیر قرعه کشی توزیع آب و اختلافات بین مردم رفع رجوع می شد.
در قهوه خانه شاهنامه خوانی بسیار رواج داشته و افرادی (مثل حسین علی) که صدایی رسا داشتند و داستان ها را حفظ بودند، با آب و تاب داستان ها را روایت می کردند. البته شایان ذکر است که شاهنامه خوانی مثل خواندن کتاب های دیگر از جمله امیر ارسلان رومی، شیرویه ی نامدار و جوهری در شب نشینی ها و شب چره ها هم مرسوم بوده است.
پژوهشگر: احمد بهمنی
چگونگی ساخت تنور در پشند
در یک آدینه ی بهاری زمانی که خانوادگی دورهم گرد آمده بودیم و از گذشته ها می گفتیم . تا اینکه رسیدیم به داستان من و مامان در مورد ساخت تنور در باغ آقا جان وننه (خداوند هر دو را بیامرزد ) احمد از من خواست که آن را بنویسم .
داستان از آنجا آغاز شد که در یک روز تابستان در باغ بودیم که ننه گفت که می خواهد یک تنور در باغ درست کند چون رفتن به ده و تهیه نان گاهی یک روز وقت می گیرد . ننه به عنوان مدیر و سایرین (من ؛ مامان ؛ دایی مسعود ؛ آرش و رضا ) به عنوان گروه اجرایی کاررا شروع کردیم . روش کار به این گونه بود که خاک رس الک شده و نرم را با آب مخلوط می کردند و در حین عمل آوردن گل، بوزومبو که همان پشم بز است را به آن اضافه می کردند و لگد می زدند تا عمل آید . بوزوم بو به عنوان الیاف مانع از ترک خوردن در هنگام خشک شدن و نیز باعث افزایش استحکام در جهت های مختلف می شود. سپس یک سطح را کاملاً مسطح کرده و گل را لوله می کردند و روی هم می چیدند.
از آنجا که گل نرم است و بر اثر سنگین شدن له شده و فرو می ریزد یک مرحله نمی توان همه را روی هم چید و این کار چندین روز طول می کشید. پس از چیده شدن چند لایهی نخست محل لوکوبر را در می آوردند (" لوکوبر" : سوراخی در زیر تنور است .
پشت تنور را پِهِن گاو تازه می مالیدند که مانع از قرار گرفتن ناگهانی گِل در مجاورت هوا و خشک شدن سریع آن و جلو گیری از ترک برداشتن آن می شود . سپس یک نفر درون تنور می رفت و با یک سنگ کاملاً صاف رویهی درونی را صیقلی می کرد و دایماً به سطح آن روغن و آب و پِندیرِکیک(همان پنیرک) می زد. این فرایند طولانی برای چند روز ادامه داشت چراکه این کار مانع از ترک برداشتن می شود و از آنجاییکه سطح بر اثر مالش زیاد مستحکم می شود در هنگام داغ شدن و چسبیدن نان در طولانی مدت به سادگی جدا نمی شود و عمر تنور بالا می رود و در عین حال جدا کردن نان پخته شده نیز آسانتر میشود .
پس از تمام شدن کار و خشک شدن تنور آن را به محل مورد نظر منتقل می کردند که معمولاً آن را تِندورستان(= تنورستان) می نامیدند . در تندورستان ابتدا یک چاله به عمقی معادل ارتفاع تنور می کندند و کانالی به اندازهی لوکوبر ایجاد می کردند که تا سطح زمین ادامه پیدا میکرد و جریان هوا را برقرار می کرد . بعد از آن تنور را داخل چاله قرار داده و دور آن را بعنوان عایق حرارتی با پهن گاو و یا الاغ پر می کردند . پس از آن دور تا دور آن را گل ریخته و سطح را با ماله صاف می کردند و سپس طی چند نوبت داخل آن آتش روشن می کردند تا مانند سفالینه ها پخته شده و آماده کار شود.