حمام شیرین بلاغ (سال ۱۳۵۶ )
حمام شیرین بلاغ (سال ۱۳۵۶ )
روستای شیرین بلاغ از قدیم الایام دارای حمام عمومی بوده است. این روستا با داشتن جمعیت حدود ۱۰۰ خانوار تا پیروزی انقلاب اسلامی فاقد لوله کشی آب آشامیدنی بود. اهالی مجبور بودن با رنج و زحمت بسیار آب مورد نیاز برای آشامیدن و استحمام و بهداشت محیط را با سطل و مشک، از چشمه تا خانه حمل نمایند. در ضلع شمال شرقی روستا مسیر جاده خاکی روستای علیمردان، حمامی بنا کرده بودند که تاریخ ساخت آن با توجه به ساختمان ساده قدیمی اش حکایت از قدمت آن داشت و به سالها پیش می رسید. حمامی با دیوارهای عریض و ارتفاع کوتاه و سقفی گنبدی ، که با سنگ و خشت و ملات ساخته شده بود. پیر مردی مسئول داشت که در قبال دریافت مبلغی ناچیز به ازای هر نفر ۵ تا ۱۰ ریال ، بچه ها احتمالا ۲ ریال یا چند تخم مرغ ناقابل، سرویس خدماتی حمام را تا آنجا که مقدور بود و در توان داشت ارائه می نمود. از همه جالب تر منبع آب مورد نیاز گرمابه بود که با هوش و ذکاوت گذشتگان حمام را پایین تر از چشمه کوچکی ساخته بودن تا به محض جوشش آب از چشمه ، آب راه جویبار باریکی را در پیش گیرد و لحظاتی بعد خود را به آب انبار حمام برساند ، در آنجا تنوری گرم و شعله های گدازان به استقبالش می آمدند؛ تا هر چه زودتر حمامی با خزانه آب گرم را برای روستاییان آماده نمایند. سوخت حمام چوب و کمی نفت یا روغن سیاه و سوخت غنی شده ی حیوانی بود.
روزی همراه کدخدای ده به دیدن حمام و انجام استحمام رفتم. حمامی قدیمی و دوداندود با دیوارهای پهن ساخته شده با خشت و سنگ که فانوسی دست در دست باجه های نورگیر کوچک سقفی به زحمت اندک روشنایی اش را فراهم می کردند، تاریکی اش وصف ناپذیر بود. درب ورودی اش چوبی و بعد اتاقک حمام سرد و گرمش پیش رو بود، با کف و چاردیواری سیمانی و نمور که ظاهرا تمیز جلوه می دادند و نماد قرنها محرومیت مضاعف برف نشینان میهنم بودند. بدون اینکه آثار و نشانه ای از لوله ، دوش ، شیر آب سرد و گرم یا حوض و وان و به اندازه کف دستی کاشی و سرامیک در آن به چشم بخورد.
پیش رویمان پنجره ای به چشم می خورد که بعد از بالا رفتن از دوسه پله ما را به خزانه ای پر از آب گرم می رساند. بخاری که از سطح آب بر می خاست نشان از شروع کار حمام از ساعتها قبل می داد. در گوشه ای از مخزن آب گرم، مرد روستایی را دیدیم که تا نزدیکی سر و گردن در آب فرو رفته بود و برای عملیات غسل ارتماسی چند لحظه ای بیشتر مهلت نداشت.
انجمن ده با مشورت کدخدا برای استفاده عموم اهالی از حمام ، برنامه ریزی کرده بودند. صبح و عصر یا روزهای زوج و فرد ،درست یادم نیست ؛ ولی آنچه مهم بود ، برنامه ریزی دقیق و منطقی در زندگی روستاییان آن دیار بود.
در اولین بازدیدم از حمام روستای شیرین بلاغ ، پیشنهاد طرح لوله کشی آب گرم و سرد از خزانه ی آب گرم و چشمه تا اتاقک کوچک حمام گرم و نصب دوش برای شستشو را ارائه نمودم ، تا کسی به بهانه غسل نهایی وارد حوض آب گرم نشود؛ ولی افسوس و دریغ از داشتن امکانات و بودجه ای برای تغییر و تبدیل آن حمام قرون وسطایی و ارتقاء کیفی آن با هدف رعایت بهداشت و جلوگیری از بیماری های پوستی و واگیردار و … چون تحت هر شرایطی استفاده از حمام های قدیمی، خزینه ای که همه مردم برای شستشو به داخل منبع آب گرم آن می رفتند ، بهداشتی نبود؛ ولی گویا همه از پیر و جوان تا شیرخواره در برابر هر آنچه عنصر بیماری زا نام داشت، مصونیت پیدا کرده بودند و ظاهرا مشکلی با عوارض ناشی از آلودگی محتوم آب حمام در بین نبود!
داشتن حمام عمومی در روستایی دور افتاده و محروم در دهه پنجاه برای روستاییان نشانه ی توسعه، پیشرفت و تمدن چشمگیر بود، خیلی از روستاها آرزوی داشتن حمام و امکانات رفاهی عهد عتیق شیرین بلاغ را داشتند.
روستایی ناچار بود برای خودشویی به حمام قدیمی ده برود ، یا با گرم کردن ظرف آبی در گوشه خانه اش نظافت کند. اگر هم گذرش به شهر می افتاد، باز آنجا حمام ها عمومی مدرن بودند، که از لحاظ بهداشتی با حمام روستا چندان تفاوتی نداشتند.
همان روزها، در تهران ،قلب پایتخت ایران، شاه و شهبانوی خوش خط و خالش، حمام شیر و عسل می گرفتند. آن غریب آشنای ما ، آلت دست بیگانگان و فخر مجلس چاپلوسان زمانه بود. قرنها او و اجداد تاجدارش از حال و احوال من و ما بیخبر بودند و در سایه حکومتشان برای هیچ روستایی ،جرعه آبی گرم نمی شد.
آری اینچنین بود برادر…
سپاهی دانش روستای شیرین بلاغ بیجار ( سال ۱۳۵۶)
………………………………………………………………….
۱۳۹۱/۰۷/۲۷
http://shirinbolagh.mihanblog.com/post/423
جانا سخن از زبان ما میگویی…!!!