ایزه وان – ورزقان – آذربایجان شرقی
« ایزاوان »روستایی در ۳۱ کیلومتری شمال ورزقان است که در منطقه باستانی دیزمار قره داغ ، واقع شده است . در مورد وجه تسمیه احتمالی آن ، نظراتی مطرح می کنم . به عقیده من نام این روستا ، از ترکیب سه عنصر : « ایز » + « آو /اوْو» + « ان » یا دو عنصر: « ایز » + « آوان » ، تشکیل شده است . با توجه به توضیحاتی که خواهم داد ، تاکید من بیشتر روی بخش اول خواهد بود . دانشمند محترم ، آقای اسماعیل هادی ،« ایز » را اینطوری معنی می کند : « ایز : نشان قدم و اثر پا را گویند . بارماق ایزی : اثر انگشت . آیاق ایزی : ردّ پا . ایز بوراخماماق : رد پا باقی نگذاشتن . ودر ادامه می افزاید : « دیوان ( لغات الترک ) معنی « ایز » را « خطی ممتد بر روی زمین و یا پوست بدن » معنی کرده است که طبعا به معنی اثر خیش بر زمین و یا اثر خراش ناخن بر بدن باید باشد و از این جا معلوم می گردد که « ایزماق / جیپزماق » ( خراشیدن بوده و بن این دو کلمه باید یکی بوده باشد ( لغتنامه جامع اتیمولوژیک ، دیل دنیز ص ۱۳۵ ) ۰ ودر مورد « آو / اوْو » می نویسد : « آو ( اوْو ) صید ، شکار ( دیوان) آهو ، غزال ( به لحاظ آن که اغلب مورد شکار واقع می شوند . ) ۰۰۰ شاید آو < آوو < آهو شده و وارد فارسی شده باشد.( همان منبع ، ص ۸۷ ) ۰ مرحوم بهزاد بهزادی در « فرهنگ آذربایجانی – فارسی ( ترکی ) واژه « ایز » را : اثر ، نشانه ، علامت و جای پا معنی می کند ( ص ۲۶۰ ) و معنی « آو / اوْو » را ، شکار و صید می داند ( ص ۲۴۴ ) و واژه « آوان » را لغتی قدیمی و « دشمن » معنی می کند ( همان منبع ، ص ۱۲۶ ) ۰ آقای صمد چایلی ، در مورد معانی این کلمات در کتاب ؛ واژه های اساطیری به لغتنامه مرحوم بهزادی استناد می کند و می افزاید : « اما ، در عین حال خیلی از اهالی آذربایجان ، نوعی آهو را « آو » می گویند ۰۰۰ شهر« آوان » که در ایالات ایلام بوده است در زمان تمدن ایلامی یکی از شهرهای مهم محسوب می شد ۰۰۰ این شهر به قدری مهم بوده است که به محض اسیر شدن پادشاه اور ، او را به شهر آوان می برند ۰احتمال داده می شود که شوشتر امروزی همان آوان باشد ( ص ۵۴ ) ۰«در گستره مناطق جغرافیایی متفاوت ، و نیز در طول سال های پیشین ، واژه « آن » معانی متفاوتی داشته است ۰ یکی از مفاهیم این لغت ، مکان و سرزمین است ۰ « آن » که مشخص کننده مکان ، سرزمین ، اجتماع ، تجمع می باشد در ساختن لغات مرکبی مثل « لنکران » « تورکان » 000 دیده می شود ۰ با قبول این تعریف ، کلمات مرکّب بسیاری را می توان مشاهده کرد که واژه « آن» در آنها نقش محوری داشته است۰ به عنوان مثال ، آلان ( آل + آن ) مکان آل یا خورشید و آوان ( آو + آن ) مکان آو ( آهو ) ، معنی می دهد ۰ با توجه به قانون آهنگ زبان ترکی ، لغات « آن » و « ان » یک مفهوم در دو شکل متفاوت هستند ۰» ( همان منبع ، ص ۴۳ و ۴۴ ) « در زبانهای ترکی اوغوز ، کارلوق و قبچاق سگ شکاری را ؛ « ایس (ایز ) باک » ( تعقیب کننده رد و بو ) و « ایس ( ایز ) باس » ( تعقیب کننده رد ) می خوانند » ( تاریخ دیرین ترکان ، م ۰ ت ۰ ذهتابی ، ترجمه و تلخیص ، علی احمدیان سرای ) ۰دکتر محمد معین واژه « ایز » را ترکی دانسته و آن را : نشان قدم و اثر پا معنی می کند ( فرهنگ فارسی ، جلد ۱ ، ص ۴۱۵ )۰ با توجه به تعاریفی که گذشت ، می توان معنی نام روستای « ایزاوان » را که به اشتباه « هیزه جان » نوشته می شود ، اینطور معنی کرد : ۱- « ایز » + « آو » + « آن » : « نشانگاه شکار( شکارگاه ) » یا « سرزمین رد پای شکار » 0 دراین راستا اسامی مکان های دیگری در قره داغ مانند : آوان (مکان شکار)و آوانسر/ آوان سار( شکارگاه روشنایی) ، اوْولی ( سرزمین شکار یا مکانی که شکار زیاد دارد) در دیزمار ، آوالان ( میدان شکار )در هوراند و گوراوان ( مکان تجمع شکار )در حومه اهر را معنی کرد ۰ در مورد واژه نا مانوس و گنگ «هیزه جان» که در تغییر گستردی نام شهرها و روستاهای آذربایجان ، در عصر پهلوی اول انجام گرفت ، بیان نظرات دکتر پرویز خانلری خالی از لطف نیست : « 000 یک مشت لغت ساختند و به فرمان دولت همه را به استعمال آن مجبور کردند۰ لغاتی که بعضی از آنها به شوخی و مزاح کودکان شبیه تر بود تا با کار گروهی دانشمندان ۰ ( زبان شناسی و زبان فارسی ، ص ۱۶۹ و۱۷۲ ، به نقل از کتاب « حاشیه بر زبان شناسی » ، اسماعیل هادی ) در یکی از سایت ها که نامش را فراموش کرده ام ، به مطلب جالبی در مورد ؛ « آو » برخوردم که عینا می آورم : « به کلمه ی « آوسودا »دقت کنید. در فارسی تلفظ می شود : « آسوده » – معنی : «آو» ترکی بوده و در فارسی تلفظ می شود «آهو» – معنی : «سو» که در فارسی به آن گفته می شود«آب » – معنی :« دا »یعنی «در» – آوسودا (آسوده) یعنی آهو در حال آب خوردن، که این حالت نهایت راحتی ( و عدم رعب و وحشت ) آهو را نشان می دهد که به خاطر هنری بودن زبان ترکی ( واژگان آن ) اکثرا به صورت تشبیهی می باشد. به کلمه « آوارا » دقت کنید که در زبان فارسی تلفظ می شود: « آواره» – معنی : «آو» ترکی بوده و در فارسی تلفظ می شود: « آهو » -معنی : «آرا » که در فارسی گفته می شود « میان» – « آوارا » یعنی : «آهو در میان » (بلاتکلیف است) . آوارالیق یعنی مثال آهو سرگردان بودن. »