شهید احمد شاکری- عبدل آباد – مه ولات
در سال ۱۳۴۸ در خانوادهای مذهبی در روستای عبدلآباد متولد گردید. پدر شهید و اجداد وی همگی از روحانیون بودند پدر شهید شیخ عبدالعلی شاکری از روحانیون روستا بود که همراه با فرزندان خود علاقهی خاصی به انقلاب داشتند و قبل از پیروزی انقلاب اسلامی در راهپیماییهایی که در شهرستان تربتحیدریه برگزار میشد، شرکت فعالی داشتند و همواره در دورهی خفقان پهلوی به روشنگری میپرداختند و اهالی روستا را نسبت به ظلم و ستمی که رژیم ستمشاهی بر مردم روا میداشت آگاه مینمودند و نسبت به اقدامات روحانیون مبارز در مشهد و قم که در مقابل رژیم انجام میدادند به مردم اطلاعات میدادند. پدر شهید از سال ۴۲ به بعد عکس امام خمینی (ره) را در خانه نگهداری میکردند و به فرزندان خویش نیز عشق و علاقه به امام را منتقل مینمودند. احمد پنجمین فرزند خانواده بود که در سال ۵۴ در کلاس اول ابتدایی به تحصیل مشغول شد. بعد از اینکه دورهی دبستان را به اتمام رسانید وارد مدرسه راهنمایی نواب صفوی گردید. وی در کلاس سوم ابتدایی تحصیل میکرد که انقلاب اسلامی به رهبری حضرت امام خمینی (ره) به پیروزی رسید. با پیروزی انقلاب اسلامی شور و شوق خاصی بر تمامی مردم شهرها و روستاهای کشور حاکم گردید .
خانواده شهید شاکری نیز خوشحال از پیروزی انقلاب اسلامی تلاش زیادی را برای تثبیت وضعیت اولیه بعد از انقلاب انجام میدادند . شهید شاکری نیز در کنار سایر برادران و پدر بزرگوارشان در مراسم مختلف و راهپیماییهای بعد از پیروزی انقلاب شرکت میکردند. شهید شاکری در دورهی راهنمایی برای تأمین بخشی از مخارج خود در روزهای تعطیل و تابستان به همراه صمیمیترین دوست خود شهید علیرضا رنجبر به کار کردن میپرداخت. وی با شهید رنجبر در تمامی دورههای زندگی رفت و آمد داشتند و با هم بودند و جالب اینجاست که با همدیگر نیز به جبهه رفتند و با فاصلهی ۴ روز از یکدیگر شهید شدند و در یک روز با هم در زادگاهشان روستای عبدلآباد تشییع و تدفین شدند. پدر شهید نیز بعد از شهادت فرزندش دو مرتبه برای تبلیغ به جبهه رفت و بعد از برگشتن از جبهه درمرتبه دوم در سال ۶۶ فوت نمودند. برادران شهید نیز همگی بسیجی بودند و به دفعات برای دفاع از میهن اسلامی به جبهه شتافتند.
بخشی از وصیتنامه شهید: اکنون با کولهباری از گناه به جبهه آمدهام و آرزوی شهادت دارم. اینک با خون خود وضو میگیرم تا انتقام خون برادرانم را از دشمن بگیرم. از همه شما حلالیت میطلبم و شما را به خدا میسپارم. آنان که رفتند کاری حسینی کردند و آنان که ماندند باید کاری زینبی بکنند وگرنه یزیدینند.
منبع:
http://abdmahvelat.blogfa.com