روستای خلیفه محله / رودسر / گیلان

سایتها و وبلاگهای روستای خلیفه محله

شهرستان رودسر – استان گیلان

khalifehmahalleh.blogfa.com

khalifemahalle.blogfa.com/

ساختمان قدیمی بقعه آقاسیدجلال خلیفه محله

خلیفه محله در جنوب شهر شلمان قرار دارد و از توابع بخش مرکزی رودسر می باشد و مذهب مردم شیعه است ، همچنین این روستا در مجاورت شرق شلمانرود قرار دارد،شغل اصلی مردم این روستا کشاورزی خصوصا کشت برنج می باشد.نام دیگر خلیفه محله ،گلستان محله می باشد. زمانی که رضا شاه سفری به گیلان داشت و اسامی املاک ها را بررسی میکرد نام خلیفه محله بر مزاج آن خوش نیامد و دستور تغییر نام آن را داد که خلیفه محله به گلستان محله تغییر یافت چون مردم محل و حومه اسقبالی ازین نام نکردند که شاید این هم نوعی مبارزه با شاه بود و همچنان نام خلیفه محله باقی ماند.خلیفه یکی از بزرگان گبری بود که در محل زندگی میکرد.

خلیفه محله یکی از آبادیهای بزرگ و پر رونق بود که جز حاکم تخت محسوب میشد.این روستا در شرق شلمانرود قرار دارد. وسعت این روستای بزرگ از شمال به اراضی شلمان و از جنوب به کنده سر (چماقستان) و رودخانه شلمانرود و از مشرق به شالیزاریهای چماقستان و علی آباد و از مغرب سراسر به شلمانرود متصل میشد. از شمال توسط یک نهر بزرگ و باتلاقهای مشرف به شالیزار از شلمان جدا میگشت.خلیفه محله جز شاهراه اصلی شلمان به املش محسوب میشد و افراد منطقه و کشاورزان گلسفید،دریا کنار ،خالجیر ، شلمان محصولات خود را از روستای خلیفه محله به  بازار املش عرضه می داشتند. در دوران گبری این روستا رونق خاصی داشت و بعضی از بناها خشتی همراه با کاشیکاریهای مدرن در آن زمان وجود داشت که با کاوش و کنده کاری بعمل آمده این آثار به وضوح مشخص گردیده است .خلیفه نام بزر گ  یا رئیس  مردم ان  زمان بود و بهمین دلیل این روستا را خلیفه محله نامیدند . پس از فوت خلیفه او را با احترام دفن کردندوبر مرزار او دو نگهبان گماشتند تا از اموالیکه بااو دفن کردندمحافظت نمایند.بعدهااین مردم به اسلام گرویدند و پس از مذهب زید نیز شیعه گشتند. با عقب نشینی دریا،شلمانرود طغیانهای وحشتناکی نمود وهر بارقسمت زیادی از روستای خلیفه محله را تخریب کرد و این روستا کوچک و کوچکتر شد،در یکی از این طغیان ها یکی از امامزاده های بالا دست نخریب گردید و ضریح آن که چوبی بود پس از فرو کش کردن سیلاب در قسمت ساحلی خلیفه محله به گل نشست و همان جا زیارتگاه مردم محل شد با توجه به این که قبلا در این منطقه مسجد و قبرستان قرار داشت و ضریح این امامزاده از احترام خاصی در بین مردمان خلیفه محله و حومه قرار گرفت.در مراسمهای مذهبی و عاشورا  اهالی اطراف خلیفه محله همراه با مردم این محل بصورت گسترده شرکت می نمودند بطوریکه مجمعه های طعام و نذورات خود را در این مکان می آوردند. مردم این محل شیفته اهل بیت بودند  و در این رابطه از شهرت خاصی برخوردار بودند.دو نفر از امامزاده ها که به این محل مهاجرت کرده بودند در اینجا فوت نموده گرچه از چگونگی هجرت و مرگ آنها اطلاعاتی در دسترس نیست اما آرامگاه این دو تن یکی در پایین خلیفه محله و دیگری در بالای خلیفه محله قرار دارد.امامزاده پایین محله این روستا را امامزاده غفور  و امامزاده بالا محله را امامزاده ابراهیم می نامند.این روستا در اوج شهرت و آبادانی بر اثر زلزله شدید با خاک یکسان شد و هیچ اثری ازین محل و بازماندگان آن باقی نماند.گفته شده فقط دو خواهر بنام خاک سلیمه وباد لیلا اخرین بازماندگان این حادثه بودندکه پس از این حادثه به جنوبی ترین حاشیه محل پناه بردند. و پس از زلزله و وجود بیماری واگیردار باعث شد که هیچ کس هیچ اثری از مردمان آن محل پیدا نکرد و خلیفه محله خالی از سکنه و ویران ماند . روح همه آنها شاد باد.    

                     چگونه خلیفه محله ی بدون سکنه پراز ازدهام شد
جد مردمان خلیفه محله کنونی  در روستایی بنام پشتاراه  در قسمت غربی شلمانرود مشرف به شهر کنونی کومله زندگی می کردند .خانه های انها با فاصله از هم قرار داشت.شغل انها کشاورزی بود.اکنون ازاین  روستا هیچ اثری پیدا نیست .اکثرمردم این محل با سواد بودند.برای یادگیری سواد اول سواد قران را فرا میگرفتند.بعضی از افراد روستای پشتاراه مردم خلیفه محله را میشنا ختندوبا انها رفت و امد داشتندوعده ای هم در این محل دارای املاک کشاورزی بودند .پس از انکه خلیفه محله ویران گشت و خالی از سکنه شد این محل برای چند سالی بحال خود رها شد .تا اینکه بیماری وبا به روستای پشتاراه رسید.عده ای زیادی را به کام مرگ فرستاد.افرادباز مانده میدانستند افراد فوت شده الوده به وبا می باشند.به همین دلیل تصمیم گرفتند روستا را ترک کرده وبه خلیفه محله کوچ کنند.این کوچ میبا یست از غرب شلمانرود بطرف شرق شلمانرودصورت میگرفت پس باید از  عرض و بستر شلمانرود عبور میکردند.دراین هنگام شلمانرود در حال طغیان بودعده ای از کوچ کنندگان که بعضی از انها خرد سال بودند غرق گشتندومصیبت دیگری به مصیبت انها افزوده شد.در این هنگام شا خه ای از رود خانه از وسط روستا عبور می کرد و خلیفه محله را به سه قسمت تقسیم کرده بود این سه قسمت ، بالا محله ، پاین محله ، سیم چور نام گرفت .سیم چور جزء پایین محله محسوب میشد.تعداد حدودا دوازده خانوار توانستند از رود عبور کنند .شش خانوار که با هم نسبت فا میلی داشتند در با لا محله مستقر می شوند.شش خانوار دیگر که با هم نسبت فامیلی داشتند در پایین محله مستقر می شوند.  بدین ترتیب شکل جد ید زندگی در این روستا اغاز گردید.اربابان انها را به رعیت خویش دراوردند.
اربابان زمینها را بین رعایا تقسیم کردند.خانوادهایی که از جمعیت بیشتری برخوردار بودند زمینهای بیشتری اجاره کردند.انها  پر تلاش ظاهر شدند خیلی زودمحل را اباد نمودند.و به کمک اربابان و با بکار گیری از مردم روستاهای دیگر به روش بیگاری استخر بزرگ را ساختند.
در طول سالیان و به همان روش بیگاری دو استخردیگری بنامهای تازه سل وکوچک سل احداث کردند.این امر باعث شد خلیفه محله ای ها در نظر بغضی از افراد روستا های دیگر منفور گردند.برای پر اب کردن این استخرها نهر بزرگی از خلیفه محله تا خرشتم حفر نمودند تا اب را از شلمانرود به این محل انتقال دهند.بعدها بدلیل تغیر مسیرشلمانرود این نهر از خرشتم به  پرابرود تغییر مسیر داده شد.این امر به پیشنهاد محمدکاظم صمد پور که در ان زمان کدخدای محل بود صورت گرفت .انها بکمک گاو همراه وسیله ای بنام گاجمه همان گاواهن که بپشت گاو بسته می شد شالیزارهای خود را شخم میزدند.

انها فرهنگ سواد اموزی را دراین محل جدید ادامه دادند .در منزل جد ملا محمد باقر کلاس درس تشکیل شد.این کلاس بیشتر به تعلیم قران تعلق داشت .اخرین ملایی که تدریس میکرد ملا علیرضا نام داشت.البته باید از ملا صفروملا محمد رضا سرپرست هم یاد کرد.از ملا خانه ملا علیرضا درویش محمد رضا نوروزی پدیده گشت.او هیچگاه کلاس درسی تشکیل نداد.او با مطالعه ای کتابها وبیان انها در مجالس عروسی وشب نشینیهاومناسبتهای مختلف مردم را با اشعار  و داستانهای شیرین اشنا می کرد .جا دارد از پهلوان قدیم خلیفه محله بنام میر زوبا یاد شود .او دارای پسری بود بنام رضا احمد خواه که یکی از غواصهای بنام خلیفه محله بود واز این راه ماهیگیری میکردودر این راه هم غرق شد او تنها پسر خانواده بود.
         مطالبی چند از هم خانوادهای خلیفه محله
           بعضی از دوستان اسامیهایی را در وبلاگ خود قدیمی خواندند در حالیکه فقط نظر شخصی خودشان بود قسمتی از واقعیت بدین شرح میباشد
 خانوادهای عسگری مرادی خانی  شعبانی  علیزاده عا قبتی اخگری  افرادی هستند که سه نسل ما قبل از نسل حاضر به خلیفه محله مهاجرت کرده اند واسماعیل زاده وحسن پور از دو نسل ماقبل به این محل  مهاجرت نمو ده اندبجز مرحوم زنده یاد سید علی عسگری بقیه زنانشان خلیفه محله ای بودند. مرادی و عسگری از سیکارود    علیزاده از باز ماندگان مبارزین ستار خان  اسماعل زاده از کومله خانی وعاقبتی از اطراف گواه سرا وحسن پور از کورنده چاف  شعبانی از اطراف املش  واخگری از گلسفید به خلیفه محله مها جرت نموده اند.همه این افراد بسیار محترم وبا شخصیت بودند.روحشان شادباد.
           تحقیقات در مورد تاریخچه خلیفه محله و روستاییکه قبلا دران زندگی میکردندادامه دارد .
              نوه نجف از خلیفه محله

                           
  
                   خلیفه داری چه شخصیتی بود

خلیفه مردی قوی هیکل ورزیده درشت اندام و پر زور بود وی موی سر و ریش و ناخن های بسیار بلندی داشت که قیافه او را ترسناک جلوه میداد.خلیفه فردی مردمی بود واز شهرت خاصی برخوردار بود .همه روستاییان  اطراف این روستا وحتی دورتر از این روستا خلیفه را میشناختند وبه همین دلیل این روستا را خلیفه محله میخواندند.خلیفه از ایین زرتشت پیروی میکرد .وقتی اسلام به گیلان امد یک شخص مبلغ دین اسلام از مذهب زید وارد خلیفه محله میشود وبا خلیفه قرار مجالست میگذارد .این جلسات چندین دور تکرار گشت وسرانجام خلیفه به دین اسلام گروید .قرار شد مسلمان شدن خلیفه طی یک مراسم عمومی اجرا شود .در ان روز فرد مبلغ که اورا پیامبر مینامیدند وخلیفه بهمراه اهالی روستا در یک منطقه سرسبز در مجاورت رودخانه که ان منطقه را صحرا مینامیدند تجمع کردند خلیفه در میان جمعیتی که بدور او حلقه زده بودند مینشیند فرد مبلغ ایینه ای میاورد واز خلیفه میخواهد خود را در ایینه ببیند خلیفه تا انزمان خود را در ایینه ندیده بود وقتی که خود را در ایینه میبیند از قیافه خود وحشت میکند وسر خودرا بر میگرداند .مبلغ از او میخواهد خودرا دوباره با دقت خودرا در ایینه ببیند .خلیفه این کار را انجام میدهد بادقت فراوان قیافه خود را در ایینه وارسی میکند وانگاه برای تغییر قیافه خود  از مبلغ راه حل می خواهد .مبلغ که به حرفه سلمانی تبهر داشته سر و صورت خلیفه را اصلاح کرده وناخنهای او را کوتاه میکند ودر رودخانه به او غسل میدهد ولباس تمیز میپوشاند وانگاه از او میخواهد که خلیفه خود را دوباره در ایینه ببیند وقتی خلیفه خود را در ایینه دید از قیافه جدیدش خوشش امد و عشق او به اسلام بیشتر شد .در انروز بقیه افراد محل به طبعیت از خلیفه به دین اسلام گرویدند.این مطلب بصورت سینه بسینه نقل گشته واکنون ان را بتحریر در اورده ام از هرنوع غلط املایی جمله بندی از خوانندگان پوزش میطلبم زیرا هیچ تبهری در نویسندگی ندارم . باتشکر   نوه نجف خلیفه محله ای

مطالب مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *