باز هم بهاری دیگر با عطر شهدای گنجان
این دم عیدی یاد آنهایی که رفتند و جان دادند تا آبی ترین آسمان دنیا مال ما مردم گنجان باشد، بخیر !!!
شبها وقتی منورها دل آسمان را می شکست فکر می کردند که بر آنها در ساعات و روزها و ماه های گذشته، چه گذشته است. حساب اعمالشان را می کردند قبل از اینکه، ناظر شاهد بر اعمالشان رسیدگی کند .
شبهای عید بهترین زمان برای محاسبه بود. مثل من و تو می نشستند پای سفره هفت سینی که سیب و سماق و سکه ای هم در کار نبود و برایشان اهمیتی نداشت. مهم سفره دلشان بود که ستاره هایش را وقتی یا محول الحول و الاحوال می خواندند، می تکاندند …
نوروز در جبهه همیشه در میان گلوله ها با گل و بوسه توام می شد. دو رکعت نماز روی آن سجاده پاک می خواندند و آن قدر هم رزمان با هم رفیق بودند که یک دستمال سفید پیدا شود، برای پاک کردن آن بلورهای محرمانه !
حالا نیستند و سفره های هفت سین ما پر از سرکه های فراموشی شده …
منبع: