روستای کلکنار / ساری / مازندران
روستای کلکنار در ۹۰ کیلومتری جنوب شهر ساری در دهستان پشتکوه چهاردانگه واقع شده است. تابستانی معتدل و زمستانی بسیار سر دارد. یکی از ویژگی های روستای کلکنار داشتن آب فراوان و چراگاه های وسیع می باشد. شغل عمده مردم این روستا دامداری بوده و فصل پاییز و زمستان را در روستا های دیگر به خصوص روستاهای اطراف ساری می گذرانند و فصل تابستان به علت آب و هوای مناسب در کلکنار ساکن می شوند. همین تغییر مکان های متوالی به علت نوع شغل باعث شد تعداد زیادی از اهالی کلکنار در روستاهای مختلف شهرستان ساری ساکن شوند و ماندن در یک جا رابه مهاجرت دائمی ترجیح دادند. به همین دلیل روستای کلکنار آن هیاهوی گذشته خود را در فصل تابستان از دست داده است. عده ای در سال های اخیر با احداث خانه های ویلایی در صدد فرار از هوای گرم و شرجی شهر به روستای کلکنار پناه می آورند.
کلکنار در فرهنگ دهخدا
کلکناردهی از دهستان پشتکوه سورتیچی که در بخش چهاردانگه شهرستان ساری واقع است و ۱۲۰۰ نفر سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیای ایران جلد سوم)
کلکنار در مرکز آمار ایران
کلکنار، روستایی است از توابع بخش شهرستان ساری در استان مازندران ایران. این روستا در دهستان پشتکوه قرار داشته و براساس آخرین سرشماری مرکز آمار ایران که در سال ۱۳۸۵ صورت گرفته، جمعیت آن ۱۱۱نفر (۲۵خانوار) بودهاست. (مرکز آمار ایران)
وجه تسمیه کلکنار
به علت چراگاه های فراوان و داشتن آب و هوای بسیار مطبوع دامداران برای چراه دام به این مکان می آمدند و کم کم در این مکان مقیم شدند و روستایی را به وجود آوردند که به آن گله کنار می گفتند . این نام به مرور زمان و سادگی تلفظ به کلکنار تغییر پیدا نمود.
شیخ سیف الله یساری در مورد کلکنار چنین می نویسد: این روستا آثار تاریخی قابل ذکری ندارد، مگر یک خندق(جَر) که به هند مازیار نامیده می شود. احتمالا این خندق مرز بین ایالت مازندران با قومس بوده است.
اقوام موجود در روستا عبارتند از :
۱. یساری ها
۲. دوستدار ها
۳. داداشی ها
۴. جلالی ها
۵. مرادی ها
۶. قربانی ها
۷. ذبیحی ها
۸. عبدیان ها و …
۹- فضلی ها
طائفه دوستدارها از منطقه شیرگاه سوادکوه به این نقطه آمدند که در واقع از مهاجرین به کلکنار میباشند.
بانی روستا هم طائفه یساری ها بودند که از نواحی قوچان ( استان خراسان ) آمدند.
بزرگان کلکنار:
از بزرگان کلکنار می توان به شیخ سیف الله یساری اشاره نمود. ایشان اولین معلم چهاردانگه در سال ۱۳۰۴ ه ش بوده و مدرسه ابتدایی دو کلاسه کیاسر را دایر نمود. او علاوه بر معلمی قضاوت و وکالت در دادگستری را نیز انجام می داد. از ایشان یک اثر ماندگار به جای مانده که آن تاریخ مازندران می باشد. ایشان تاریخ مازندران را در سه جلد به نگارش در آورده اما هنوز به زیورچاپ آراسته نشده است. شیخ سیف الله یساری در اسفند ۱۳۵۱ ه ش در گذشت. شیخ سیف الله یساری دارای طبع لطیفی بوده و اشعاری در وصف واقعه عاشورا دارد.
به نام خدا
نظر به این که چند جمله ای راجع به کلمه ی کلکنار در وبلاگ ثبت شد اهمالی صورت گرفته اولا در مورد طایفه یا اسم فامیل که در قسمت اقوام آمده از طایفه و اسم فامیل یمینی ها که در ریشه با یساری ها یکی بودند یعنی دو برادر که دو خواهر را گرفته بودند و چون این دو برادر یکی متأسفانه دست راستش مشکل داشت هنگام شناسنامه بگیری و انتخاب اسم فامیل،با توافق خود را یساری (چپی) و اسم فامیل برادر دیگر خود را یمینی (راستی) گرفت.پس میشود اصلاح کرد:
یمینی ها
جعفری ها
مختاری ها
کهنسال ها
عابدی ها(که آخرین هایی بودند که به این روستا پیوستند.)
در مورد لفظ کلکنار هم روایات دیگری آمده که در جای خود به آن میپردازیم خلاصه این که: در ساختن خانه ها از دو چوب که دو شاخه درست میکردند و در بالای دیوار به هم وصل میکردند به زبان محلی (کل به کل دادن) میگفتند موسوم شد.
و در روایت دیگر کل به معنی کوه و کنار کوه یا بغل کوه (البته همه جا کوه است) این به معنی شاید کنار قله بزرگ سفیدکوه باشد یا خود روستا در دامنه شیب بنا شده اطلاق میشود.
yamini.majid@yahoo.com
بنده تا اونجایی که مستحضرم طوایفی همانند یمینی ها ویساری ها در اوایل انقلاب ایران ترک اوطان کردند و کلکنار را رها کردند و در این هنگامه نبرد و مبارزات وحشتناکی بین قبا یل ولویه و کلکنار در گرفت و در این گیر ودار تنها اقایان داداشی ها وجلالی ها به مبارزات بی امان خودشان ادامه داداند و اکنون حفظ تمامیت ارضی روستای کلکنار مدیون و مرهون زحمات و تلاش های طایفه های مذکور است و البته بس مایه ی افتخار است که دیگر طوایف پس از سالیان متمادی و طولانی به زادگاه خویش رجعت کردند وباعث ابادانی و رونق محل گردیده اند. التماس دعا
با سلام و احترام خدمت کلکناری های بزرگوار وگرانمایه: به دور از هرگونه تعصبات قومی وقبیله ای اواخر دهه ی شصت و اوایل دهه هفتاد کلکنار به مخروبه ای تبدیل شده بود که دمدمه های غروب شما ساز ونوای جنیان را استماع می کردید و منظره ای وحشتناکی بر محل حکمفرما بود و هر روز یک الی دو ساختمان تخریب می شد و علی رغم تذکرهای فراوان مرحوم حاج محمد داداشی ( دبیر فرهیخته ) کسی گوشش به این حرف ها بدهکار نبود و همه با افتخار تمام ساختمان هایشان را تخریب می کردند وچوب وحلب خانه های تخریب شده را به مبلغ بسیار ناچیزی به اهالی روستاهای مجاور می فروختند . تا اینکه در همان اوایل دهه ی هفتاد با بینش و بیداری کاملا اگاهانه همه وهمه دست به دست هم دداند و الحمدوالله به یک سر منزل مقصود هدایتش کردند و واقعا به همه باید گفت: دست مریزاد. اکبر جلالی کلکناری دبیر زبان انگلیسی ساری
تو کلکنار وردی پور ها هم هستند
وردی پور ها هم تو کلکنار هستن؟