شهید محمدرضا مشایخی / وانشان / گلپایگان

شهید محمدرضا مشایخی / وانشان / گلپایگان

 

ارسالی توسط  حاج مصطفی مشایخی  (برادر شهید)

بسم الله الرحمن الرحیم

تاریخچه‌ی زندگانی شهید محمدرضا مشایخی فرزند حاج محمدمهدی

شهید محمدرضا مشایخی در سال ۱۳۴۱ هجری شمسی در روستای وانشان دیده به جهان گشود.

پس از طی دوره ی تحصیلات راهنمایی در سن ۱۷ سالگی روانه ی شهر مذهبی قم شد و در کارخانه ی

ریسندگی و بافندگی" ایرا ن مرینوس" مشغول کار شد. ورود او به شهرمقدس قم همزمان بود با انقلاب

مردم ایران علیه رژیم پهلوی.او نیز همراه مردم انقلابی قم در مبارزه علیه رژیم شاه شرکت فعال داشت

و علاوه بر شرکت در راهپیمایی‌ها، در چاپ و توزیع اعلامیه‌هاونوارهای سخنرانی امام خمینی نقش قابل

توجهی داشت و سرانجام در یک درگیری توسط کماندوهای رژیم شاه دستگیر شده و پس از آنکه بشدت

مورد ضرب و جرح قرار گرفت ، در زندان شهربانی قم( واقع در خیابان باجک) زندانی شد.

مدتها در سخت‌ترین شرایط همراه سایر زندانیان سیاسی مقاومت کرد و سرانجام در زمان دولت بختیار با

سروصورتی مجروح و مصدوم از زندان آزاد شد. یکی از افتخارات شهید محمد رضا مشایخی این است که

شب ۲۲ بهمن ۱۳۵۷ در تهران حضور داشت و همراه انقلابیون به کمک افسران نیروی هوایی که مورد

هجوم ارتش شاه واقع شده بودند شتافت و در سرنگونی رژیم شاه شرکت داشت. پس از پیروزی انقلاب

با جدیت تمام، علیه پس مانده‌های رژیم شاه و منافقین مبارزه می‌کرد.

پس از شروع جنگ تحمیلی عراق علیه ایران ، درحالی که بیش از یک سال به خدمت سربازی‌اش مانده

بود، داوطلبانه عازم خدمت مقدس سربازی شدو به عنوان سرباز نیروی هوایی درپایگاه پنجم شکاری

امیدیه اهواز خدمت می کرد و وظیفه اش نگهبانی از پایگاه بود وموظف به حضور در جبهه ی جنگ نبود.

اما با بحرانی شدن جنگ ، ایشان داوطلبانه مأموریت سه ماهه‌ای جهت شرکت در جنگ دریافت نمود و

همراه نیروهای نامنظم شهید چمران در تاریخ ۲۰/۷/۱۳۶۰ به عنوان نیروی داوطلب( بسیجی) به جبهه

اعزام ‌شد.در این مأموریت در عملیات طریق‌القدس درفتح بستان شرکت نموده و به عنوان" آرپی جی

زن" چند تانک عراقی را منهدم نموده و عده ای ازمزدوران بعثی را به هلاکت رساند.

بخاطر همین رشادتها در پایان مأموریتش چند تقدیرنامه از ستاد نیروهای نامنظم شهید چمران دریافت

کرد.پس از پایان مأموریت ، وارد پایگاه پنجم شکاری گردید و مجدداً درخواست مأموریت به جبهه نموده و

با اصرار زیاد موافقت فرماندهان پایگاه را برای اعزام به جبهه دریافت کرد و همراه سپاه پاسداران امیدیه

اهواز راهی جبهه شدو در عملیات رمضان شرکت نموده و سرانجام در منطقه ی عملیاتی کوشک در

شب ۲۲ ماه رمضان (۲۳/۴/۱۳۶۱) به درجه ی رفیع شهادت نائل آمد.

کیفیت شهادت:

بنا به گفته همرزمان شهید محمدرضا مشایخی ،فرمانده آنها در شب عملیات اعلام می‌کند:

در دو محور مجاور ما رزمندگان اسلام به سوی خاک عراق پیش روی کرده‌اند اما ما با میدان مین برحورد

کرده ایم و فرصتی برای خنثی کردن مین ها نداریم اگر مادر این محور پیشروی نکنیم نیروهایی که

پیشروی کرده اند در حلقه محاصره واقع می‌شوند و در نتیجه نیروها و امکانات بسیاری را از دست

خواهیم داد. تنها راهی که برای ما باقی مانده این است که ده نفر داوطلب به سرعت از روی مین ها

عبور کرده وراه را برای پیش روی رزمندگان اسلام باز کنند آیا در میان شما کسی هست که داوطلبانه

روی مین برود وراه را باز کند؟! در این حال شهید مشایخی به عنوان اولین نفر بپا می‌خیزد وبرای ورود به

میدان مین اعلام آمادگی می کند اما دوستانش دست اورا می‌گیرند و می‌نشانند و او را ملامت می‌کنند

که چرا می‌خواهد خودش را به کشتن دهد.برای بار دیگر فرمانده ، تقاضای داوطلب می‌کند که شهید

محمدرضا مشایخی به پا می‌خیزد و هرقدر دوستانش در آن تاریکی شب تلاش می‌کنند او را بنشانند

نمی‌نشیند و با فریاد الله اکبر اعلام آمادگی می‌کند وبدین وسیله به سایر رزمندگان هم روحیه می دهد.

به دنبال اعلام آمادگی او ۹ نفر دیگر اعلام آمادگی می کنند و راهی میدان مین می‌شوند،

همرزمان شهید محمد رضامشایخی نقل می‌کنند که:

پس از رفتن آنها صدای انفجار بود که در مسیرحرکت آنها شنیده می‌شد اما اینکه  انفجار توپ و خمپاره

بود یا انفجار مین، معلوم نبود از آن شب به بعد کسی از شهادت یا اسارت شهید محمد رضا مشایخی

خبری نداشت تا آنکه سرانجام با پایان یافتن جنگ تحمیلی ،( پس از نه سال و سه ماه و ۱۸ روز ،)

شهادت او رسما اعلام شد و بدن مطهرش از میدان مین به روستای وانشان منتقل ودر گلزار شهدای

وانشان دفن گردید.


آخرین وصیت نامه شهید محمدرضا مشایخی هنگام شرکت در عملیات رمضان

وصیت نامه ۱۱/۴/۱۳۶۱

بنام خداوند درهم کوبنده ستمگران

یا ایهاالذین آمنو اطیعوالله و اطیعو الرسول و اولی الامر منکم (قرآن کریم)

ای اهل ایمان اطاعت کنید از خدا و از رسول خدا و اطاعت کنید از اولی الامر

با سلام و درود به رهبر کبیر انقلاب امام خمینی و با سلام به پدر و مادر مهربانم پس از عرض سلام

سلامتی شما را از خدای بزرگ خواستارم پدر و مادر، اکنون وقت آن رسیده به عهدی که با خدا

 بسته‌ایم وفا کنیم و کمر همت برای جنگ با کفر ببندیم و به ندای حسینی  لبیک گوییم من

وظیفه ی خود دانستم که به میدان جنگ روم و خون سرخ خود را فدای اسلام کنم.آری

بگذار خون هزاران شهید به زمین ریزد تا دیگر حسین تنها نماند و دیگر جهانیان

 بدانند که قدرت ایمان است که دشمن را درهم می‌کوبد نه سلاح.این صدای

الله اکبر پیروان  رسول الله بود که کاخ ستم را ویران کرد و ستمگران را به

 خاک ذلت نشاند.پدر و مادر شما باید شب و روز برای امام[خمینی] دعا

 کنید و رسالت حسینی را به تمام مردم برسانید.مادرم،نگذار زینب

تنها بماند. با صدای الله اکبر به ندای" هل من ناصر ینصرنی "

حسین لبیک گو و چادر همت برکمر ببند و مانند زینب

تنها با دشمن مبارزه کن. برادرتو میدانی وظیفه

یک روحانی پیاده کردن احکام الهی است.

امام[خمینی] راتنها نگذار و سلاح مرا بردست

گیر و نگذار آتش تفنگ من خاموش شود .

خدا نگهدار محمدرضا مشایخی

۱۱/۴/۱۳۶۱


بخشی ازنامه ی شهید محمد رضا مشایخی به پدر و ما

در تاریخ ۳۰/۸/۱۳۶۰ پس از مأموریت فتح بستان

(خطاب به مادر):

دوست دارم مانند یک زن صدر اسلام

باشید که همیشه پشت سر علی (ع)بود و از

 دین اسلام طرفداری می‌کرد. امیدوارم خداوند به شما پدر

و مادر اجر بدهد که فرزندان خود را برای دفاع از اسلام آماده کرده‌اید

 تا مانند علی‌اکبر باشند.شما فکر نکنید کار کمی می‌کنید من می‌دانم

 شما دوست دارید فرزندتان امام زمان را ببیند. من می‌دانم شما دوست دارید

فرزند شما در رکاب امام زمان شهید شود.پدر و مادر شما گوش به شایعه‌ها

 نکنید. شما از دشمن نترسید. از کسی باید و اهمه داشته باشید که به

سویش باز می‌گردید.پدر و مادر: آیا شما می‌دانید یک شب پاسداری در

راه خدا مساوی است با هزار شب عبادت.آیا می‌دانید بهترین عبادت

جهاد در راه خداست. پس چه باک از دشمن شما بدانید که با

 جنگیدن فرزندان در راه خدا پدران و مادران بدین وسیله آمرزیده

می‌شوند.ببین مادر کفن پوشم تفنگم بر سر دوشم

 حلالم کن الا مادر خداحافظ که من رفتم

…………………………………………………………………………………..

بخشی ازنامه‌ی شهید محمد رضا مشایخی به برادرش

…. سر انجام زندگی من شهادت است من موقعی ازدواج خواهم کرد که بدن خونین خود را روی خاک

احساس می‌کنم آن وقت موقع عروسی من است.هرگز نگذارید تفنگ من بر زمین بیفتد. راه شهیدان

باید زنده بماند تا بتوانید در دنیا آزاد و مرد و سربلند باشید.باید راه شهیدان را طی کرد تا خون سرخ

گلگون کفنان همیشه جوشان باشد.وظیفه همه ی ماست که به میدان جنگ برویم….

"""""""""""""""""""""""""""""""""""""""""""""""

      روحش شاد وراهش مستدام.



برای شادی روح مطهر شهید محمد رضا مشایخی وهمه ی شهدای گلگون کفن روستای باصفای وانشان

سه صلوات محمدی بفرستید

 

منبع:

vaneshani.blogfa.com/

 

مطالب مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *