زمین فروشان امروز / سرایه داران فردا
زمین فروشان امروز = سرایه داران فردا
بنگاههایی است که می خواهند وجب به وجب این خاک را به خاطر کمی پول
بیشتر و رفاه بهتر (اما زودگذر)به حراج بگذارند !
مردمی که تا به حال در زمین های کشاورزی خون و دل می خوردند و کار می کردند
تا بلکه بتوانند لقمه نانی حلال در آورند و زندگی خود را آبرو مندانه پیش ببرند !
دولت کاری کرد که سم و کود و هزینه های کارگر و … مردم را از کشاورزی فراری
داده است و این مردم بیچاره برای رفاه بیشتر اما زودگذر حاضر شدند زمینهای
خود را با کمترین قیمتی بفروشند !
و در اینجا جیب چه کسانی پر پول می شود !؟
اونی که هزینه ای از خود نمی کنه جز زبون ریختن برای جوش دادن معامله !
بیچاره کشاورز که دلش خوشه که حالا سمند و پژو سوار شده و سفر های زیارتی
خارج از کشور میره و لباس خوب و غذای خوب و …
و مدت زیادی به طول نمی انجامد که کفگیر به ته دیک می خورد و حالا یا باید
قطعه ی دیگری از زمین را بفروشد یا اینکه اگر زمینی ندارد برود سه راه برای
کارگری بایستد تا کارگری کند و یا …
نمی خواهم عواقب این موضوع را موشکافی کنم بقیه را به عهده ی خودتان
می گذارم که ببینید این بیچاره ی زمین فروخته عاقبتش چه می شود ؟!
اما روز سخنم با آنهایی هست که از موقعیت خود سوءاستفاده می کنند و مردم
بیچاره ی روستا هم نادانسته تن به حرفهای خام آنها می دهند و وسوسه می شوند
برای فروختن !
جالب این است که در هر روستا دهیار آن روستا برای خود بنگاهی زده و برو بیایی برای
خود بهم زده است !
در روستای کوچک ما همانطور که می بینید دو بنگاه آنهم توسط دهیار و شورای
روستا وجود دارد و این بدترین خیانت به مردم روستاست !
می روند و به فلان کشاورز می گویند زمینت فلان قیمت مشتری داره می فروشی ؟
کشاورز بیچاره که از کار کردن خسته شده است وسوسه می شود و برای رفاه زود گذر
خود تصمیم می گیرد زمینش را بفروشد !
کشاورزی که تا به حال بی خیال بود با حرفهای آنها وسوسه می شود که زمینش را بفروشد !
و تازه این اول راه است !
آن توریستی که زمین را خریده و وبلا ساخته خود را عضوی از این روستا دانسته و
چون پولدار است به طبع اختیار داری او نیز در روستا بیشتر می شود !
و ما می شویم مثل فلسطینی که زمینهای خود را به بیگانه ها فروختند و حالا کاسه ی
چه کنم چه کنم بدست گرفتیم !
می شویم تو سری خور این تازه رسیده ها !
و باید کنیز و برده ی آنها شویم !
چون قدرت و پول حرف اول را میزند که اینها دارند و ما نه !
یادم هست که دوست اصفهانی خونه ی پدرم اینها مهمونی بودند و برادرام گفتند بابا
زمین را بفروش مشتری داره !
اصفهانی حرف خوبی زد !
گفت نه حاجی نه !
هنر دارید زمین بخرید نه اینکه بفروشید ! خاک را نمی فروشن !
منبع: