تعریفهایی از فریبا معصومی دخترمعلول و معصوم روستای شولم شنیده بودم .پیشترها نیز با یکی دیگر از دختران معلول شولم به نام مریم رهنما در بهزیستیی استان آشنا شده بودم به لحاط اینکه بنده در توانبخشی بهزیستی استان گیلان( پس از واگزاری مرکز ارتوپدی فنی بهزیستی به بخش خصوصی) مدتی در بخش اطلاعات وآمار توانخواهان مسؤلیت داشتم در جریان خبرها بودم .دوستی داشتم هنرمند بین المللی به نام آقای محمدی دعویسرایی .ایشان با همکاری کاتون فرهنگی هنری مساجد نمایشگاهی در مجتمع خاتم الانبیا رشت بر گذار نمودند که با دعوت از فریبا معصومی وبه مدت یک هفته یکی از غرفه هارا به ایشان اختصاص داد .با توجه به اینکه بنده باآفای محمدی دوستی نزدیک داشتم اکثر روزها در نمایشگاه نزد ایشان میرفتم وبه غرفه فریبا معصومی نیز سر میزدم در تمام این مدت مادر ایشان مثل یک پرستارهمراهش بود وشبها را در منزل برادر فریبا به سر میبردند .مادر ایشان خیلی بی تابی میکرد و می گفت آقام با دامهایمان در روستا تنها مانده وکسی نیست کمکش کند و دوست داشت پس از پایان ساعات کار نمایشگاه به روستا برگردد متاسفانه از بهزیستی و ارگانهای دیگر هم کمکی به ایشان برای رفت وآمد از رشت به شولم نمی شد درحالی که فاصله روستا با رشت 35کیلومتربیشتر نبود وحتی در داخل شهر به کمک آقای محمدی رفت و آمد می کردند . فریبا در تمام اوقات روی تخت خوابیده است وهیچ تحرکی ندارد وحتی دستهایی که از آن برای بافتن استفاده میکند نیز معلول است اما کوهی از نشاط واراده است وبسیار حرف میزند و دوست دارد به سخنانش گوش دهند.برای این هنرمند آرزوی موفقیت دارم .