شهید حمید انبارکی / انبارک / تنگستان

وجهت ادامه تحصیل وارد مدرسه راهنمائی شورکی گردید وپس از گذراندن نیمسال تحصیلی قصد رفتن به جبهه را نمود و پس از گذراندن دوره آموزشی در اردوگاه قدس شهرستان دیر برای استراحت چند روزه ای به آغوش گرم خانواده برگشت و پس از اتمام مرخصی عازم جبهه گردید ودر جبهه ؟ مشغول فعالیت گردید و بعد از ۵۵ روز خدمت بر اثر اثابت خمپاره به سنگر ایشان هم سنگرش شهید گردید و او نیز بر اثر موج زدگی بیمار گردید و به خانه مراجعت نمود . و شروع سال تحصیلی در مجتمع آموزشی شهرستان تنگستان ثبت نام نمود و مشغول تحصیل گردید و پس از مدتی تحصیل ترجیح داد .برای بار دوم عازم جبهه گردید و در گردان تخریب ثبت نام نمود وپس از دوره آموزشی در منطقه مارد مشغول خدمت گردید و پس از مدتی خدمت جهت دیدار چند روزه ای به خانه مراجعت نمود و پس از زمانی از مرخصی از مارد عازم جبهه مجنون میگردد و در مورخ ۲۹/۳/۶۷ در جزیره مجنون نامه ای برای من که پدرش بودم می نویسد و یک نامه هم برای عمویش جواد می فرستد که عمو جان به پدرم نگوئید من فعلا در جزیره مجنون در سنگر کمین می باشم تا اینکه عملیات جزیره مجنون شروع گردید.و در مورخ ۹/۴/۶۷ از طریق سپاه خورموج و بنیاد شهید شهرستان تنگستان شهادت نامبرده را به ما اعلام نمودند (مفقود الجسد)
ولی چندی گذشته بود که از فامیلهای خود واقع در برازجان اطلاع یافتیم که فرزندمان پیام رادیوئی فرستاده و باز پس از چندی فیلمی که از طریق سپاه پاسداران انقلاب اسلامی تدارک دیده بود مشاهده نمودیم که فرزندمان اسیر میباشد. نسخه وصیتنامه فرزندمان ضمیمه می باشد.
ج۱) نامبرده در رفتن به مسجد و مراسم های مذهبی فعالیتی چشمگیر داشت و از نظر اجتمایی فردی مومن و راستگو وکوشا و همیشه یارای این بود که تا آنجائی که می تواند به محرومین کمک نماید.
ج۳) توسط بسیج سپاه پاسداران انقلاب اسلامی شهرستان تنگستان عازم جبهه حق علیه باطل گردید،
ج۴) در عملیات های فاو ومجنون و رسته نامبرده تخریب بود .
ج۵) ما در جبهه از هیچ چیز نباید بهراسیم و ترس و بزدلی از آن عراقی های بعثی می باشد.
ج۶) او بارها به فامیل و حتی به خود من که پدرش بودم میگفت پدر جان به حال کلیه ی ما رزمندگان دعا کنید تا ما سالم باشیم و جلو این کافر ها در نمانیم و این نقطه جالب را همیشه بر سر زبان داشت و میگفت دشمن که به حال ملت خود رحم ندارد ما انتظار داریم به حال ما که با او در جنگ هستیم رحم نماید .
ج۷) آخرین اطلاع ما از وی آن هم نامه ای بود که در مورخ ۲۹/۳/۶۷ درجزیره مجنون برایم فرستاده بود و خبر بعدی هم که آنرا در فیلم مشاهده نمودم .
ج۸) نامه هائی که در جبهه فرستاد چند نسخه آن ضمیمه دفترچه می باشد .
ج۹) از قول برادر همسنگرش که اطلاع یافتیم نامبرده روز عملیات چنان رزمی مینماید که قابل تحسین بوده است و بارها میگفت خدایا ما جز راهروان حسین(ع) قرار بده و تا کنون از اسارت ایشان هیچ نامه ای بدستمان نرسیده است.
وصیت نامه
بسمه تعالی
ان الله اتشتری من المومنین انفسهم و اموالهم بان لهم الجنته یقاتلون فی سبیل الله فیقتلون و یقتلون
خدا جان و مال اهل ایمان را به بهای بهشت خریداری کرده آنهائی که در راه خدا کارزار می کنند و کشته می شوند ((قران کریم))
وصیت نامه مفقود الجسد حمید انبارکی
بسم رب الشهدا .و الشهد ان لااله الا الله وحده لا شریک له و اشهد ان محمدأ عبده و رسوله
سپاس خدای را که توفیق یافتم در راه مبارزه حق علیه با طل شرکت کنم و آنچه را دارم در طبق اخلاص نهاده تقدیم ایزد منان کنم و آنچه حسین و یارانش و تمام رز مندگان صدر اسلام پروانه وار در آن می گشتندآان را بازیابم یعنی (شهادت). آیا کسی به خود اجازه میدهد.
که با چشم خود ببیند که جنایتکاران و متجاوزان دست به سوی اسلام شر ف و کشورش دراز کرده و قصد نابودی آنرا داشته باشند و سکوت اختیار کند من اکنون میروم که خدایم ملاقات کنم میروم تا آتشی که در درونم شعله ور شده خاموش نمایم من هم به جبهه جنگ میروم خدای من بداند که هیچ موقع سنگر را خالی نمی نمایم اما باید از رهبرم امام امت حجت عصر خمینی بت شکن قدردانی کنم که مرا از سیاه چالها و گردابهای روزگار که به سوی پرتگاه روانه بودم نجات داد و هادی و راهنمایم بود .وتو ای همرزمم دوستم خود بهتر میدانی که این انقلاب به چه نحوه ای به پیروزی رسید .کشته شدن علی اکبرها علی اصغرها و حبیب بن مظا هر ها بود .خدای ناکرده بی تفاوت ننشینیم دنیا را برآخرت ترجیح بدهیم هیچ حزن و اندوهی به خود راه ند هید که ما پیروزیم دیگر عر ضی ندارم ولی به مادرم بگویید که به داغ من گریه نکند چون من راه حق راتشخیص دادم .
(والسلام)خدایا خدایا تا انقلاب مهدی خمینی را نگهدار . حمید انبارکی