شعر مازندرانی / دَر اِنِه فَصلِ پَئیز

شعر مازندرانی / دَر اِنِه فَصلِ پَئیز

دَر اِنِه فَصلِ پَئیز / شعر / تقدیم به کوچ کرهای قدیم بالاده، پایین ده، تیله بن، قلعه و واوسر (منطقه دوسرشمار بخش چهاردانگه ساری) که روزگاری نه چندان دور و در پایان تابستان و شروع پاییز هر سال صدای زنگ گوسفندان و شیهه اسبان، همهمه خانواده ها و بانگ نی چوپانانش سکوت کوهستان های اطراف را به آهنگ زیبای زندگی تبدیل می کرد ولی اکنون رد پای سال ها آمدن و رفتن آنها از خاطره دشت ها، جنگل ها و کوه های البرز در مسیر ییلاق به قشلاق از ارتفاعات شاهدژ و چهارنو تا دشت مازندران پاک گشته و کم کم به خاطره هایی نوستالژیک برای ما تبدیل شده است. دامداران دوسرشماری در اواخر شهریور هر سال برای دسترسی به چراگاه های سرسبز دشت مازندران با پیمودن هفت شبانه روز مسیر کوهستانی و تحمل سختی های زیاد راه می پیمودند و دوباره در اواخر اردیبهشت به سوی وطن شان برمی گشتند.



دَر اِنِه فَصلِ پَئیز / شعری از عین اله آزموده

آی چَپّونا …  آی چوپانان

آی گالِشا، چاوِِدارا و رَفِتیگارای عزیز   آی گاوبانان، چاروادارها و کسانی که باید بروید

گرمی ءِ فصل تابِستُن، کوچ و بار ره جَم هاکاردِه، دَرِه شُونِه مازدِرون    گرمای فصل تابستان بار و بندیلش را جمع کرده و به سوی دشت مازندران حرکت کرده است

اَی دِوارِه دَر اِنِه فَصلِ پَئیز   باز دوباره فصل پاییز در راه است

***

تا نِمو سردی و وَرف   تا سرما و برف پاییزی نیامده

شادِز و چارنوی یال رِه نَپیـتِه نخاشِ نِزب    و مه سنگین بلندای قله شاهدژ و رشته کوه چهارنو را نپوشانده

آسِمُن رِه نَـیتِه کَهو اَوِر، نَزوئِه اَلب   ابر کبود آسمان را فرا نگرفته و رعد و برق نزده

نِصبِه شو ، دَم دَمِ صُب نِمو حِصار    سرمای سوزان نیمه شب و سحرگاهی نیامده

نَئیـتِه شِلاب، وارِش، سَنگِ‌تِریک و نِموئِه سِل و لائیز   باران رگباری، تگرگ و سیل نیامده

کوه کَمِر جِه لَتکی وِرگ،    گرگ های گرسنه در کوه و دشت

تا کِه نَدرینِه تِنِه گُوسبِن و گو    تا گاو و گوسفندانتان را پاره نکردند

سِر نَکاردنِه آشیات وِشنا بِتیم رِه.    درندگان شکم خود را با حیوانات شما سیر نکردند

سَردی ء چَلِمِه کوه، پِه رَجِه راه رِه نَزوئِه  سرمای ارتفاعات چَلِم کوه به مناطق پایین دست هزارجریب نرسیده

یا هَنو کُوران دَرِه نَویـیِه تیل، نَخاشِ‌ لیز  یا اینکه هنوز خاک کوران دره به گِل لغزنده تبدیل نشده

کِنتِ‌ روبارِ اُ بالا نِمو    آب رودخانه کنت بالا نیامده

هِنیشین اِجماع بَئیرین تا کِه زیدتِه رو بِه سَمتِ مازدِرون راه دَکِفین    با هم مشورت کنید تا اینکه هر چه زودتر به سمت دشت مازندران (قشلاق) حرکت کنید

این رِه باهوُرِم شِما رِه :  این را هم به شما بگویم :

روزِگار رَحم و مُروِّت رِه نَدُندِه    روزگار، رحم و مروت سرش نمی شود

نِشِنِه کیئِه خادی و کامینُن هَستِه عزیز    نگاه نمی کند ببیند چه کسی خودی و کدامیک عزیز است

***

مِن دِوارِه شِمه ویستی، وِندِه خالیک جِر هادِیِم    باز هم من برای نگرانی شما باید آب دهانم را قورت بدهم

رِه داری هاکُنم اَز صُب تا نِماشُن، شو تا صُب   از صبح تا غروب آفتاب و از شب تا صبح باید چشم انتظاری بکشم

کوچِ کَر راه دَکفِن و، لَس لَس بَرسِن تا یَکِّه توت،‌ سِمِسِکَندِه   تا کوچ کر از ییلاق حرکت کنند و آرام آرام به چراگاه های یکه توت، سمسکنده

لَلـِه مَرز و جَنگِ‌دین، سوُزِدین صَرا    للـه مرز و جنگ دین، صحرای سوزدین

اُون تی تا سِه پِشته، تاقدین و بَسو، تِرکمُن صَرا.  از آن سوی تا مراتع سه پشته، تاقدین و بسو و ترکمن صحرا برسند

***

آی چَپّونا آی چوپانان

آی گالِشا، چاوِِدارا و رَفِتیگارای عزیز   آی گاوبانان، چاروادارها و کسانی که باید بروید

شِمِه دَرد بَخورِه مِن دِل     درد شما به دلم بخورد

مِنه گَپ رِه گوش هادین    حرف مرا گوش کنید

کوچِ بار رِه جَم هاکُنین     بار و بندیل تان را جمع کنید

دَر اِنِه فَصلِ پَئیز٫    فصل پاییز در راه است

منبع:سایت سادوا

و

www.4dangehnews.com

مطالب مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *