خانهی ننهجان / تقدیم به مادربزرگها
در همهی شهرهاو روستاها خانهی مادربزرگهایی وجود دارد که محل جمع شدن افراد خانواده است و همدلی و همبستگی خویشاوندان را حفظ میکند، اما متأسفانه با مرگ مادربزرگ، این جمع خانوادگی از هم میپاشد و بعد از مدتی، خانهی قدیمی نیز فروخته و تخریب میشود و دیگر چیزی جز خاطره از خانهی مادربزرگ بر جا نمیماند.
این قطعه یادی است از این خانههای قدیمی و مادربزرگهای مهربان،
*تقدیم به همه مادر بزرگ های مهربان روستای قمبوان*
خانهی ننهجان
دلگشا بود و پر از مهر و صفا
خانهی کاهگلیِ ننهجان
تهِ یک کوچهی بنبست، که بود
درِ آن باز به هر حال و زمان
یک درِ چوبی و دالان و حیاط
و اتاقی دو سه، دور و برِ آن
حوض و آن باغچهی سبزی و گل
ختمی و شاهپسند و ریحان
بود آنجا ننهجان چشمبهراه
مهربان، ساده و لبخندزنان
شده بیماری و درد و غم او
پشتِ یک خندهی زیبا، پنهان
چه میآمد به همان موی سپید
خندهاش با دَهَنِ بیدندان
جمع بودند به دورش گهگاه
عدهای از نوه و فرزندان
شب یلدا و به دورِ کرسی
مینشستند همه، پیر و جوان
یا در ایوان و حیاطی که غروب
آب پاشیده در آن، تابستان
و به نوروز که پُر بود و شلوغ
روز و شب خانهی او از مهمان
مختصر بود پذیرایی او
چایی و میوه و یک لقمهی نان
ولی افسوس که آن گلشنِ شاد
شده آشفتهی تاراجِ خزان
ننهجان رفته و آن خانه که بود
محفلِ مهر و صفایِ دل و جان
خالی و غمزده است و روزی
شود از گردشِ دوران، ویران
خاطراتی است که میماند و بس
دیگر از خانه و یادِ ننهجان
منبع: