روستای چهراز / کیار / چهارمحال و بختیاری
شهرستان کیار / استان چهارمحال و بختیاری
farshad-reesi.blogfa.com/
chz-student.blogfa.com/
sohrabi-omid.blogfa.com/
۱- سادات سید صالح که در روستاهای گل سفید ، دوپلان ، رحیم آباد ، اسلام آباد ، فیروز آباد ، بره مرده ، جوزستان ، پوراز ، برنجگان ، گاوتوت ، باجگیران ، دهنو ، جغدان و چهارطاق ساکن هستند.
۲- سادات شاهپوری که در روستای دورک اناری ساکن هستند و سکونتگاه اولیه آنان جوار امامزاده شهپیر در جنوب شرقی دهدز بوده است.
۳- سادات مونگشتی یا سادات موسوی که سکونتگاه اولیه آنان دامنه های شمالی کوه منگشت بوده است و جزو سادات موسوی ساکن در دنباله رود در منطقه دهدز بودند و در روستاهای آبشار ، معدن ، دره بید ، دره عشق ، دره یاس و… ساکن هستند.
گروهی از سادات حیات غیبی نیز در روستای جوزستان ساکن هستند که معتقدند از مناطق لرستان مهاجرت کرده و در منطقه ساکن شدند. علاوه بر سادات گروههای دیگری نیز در این منطقه ساکن هستند که مهمترین آنها عبارتنداز: شالوها ، اورکها و… شالوها که به اولاد «الفاطی » (افلاطون ) شهرت دارند بیش از ۲۴۰سال پیش به این منطقه مهاجرت کردند و در روستاهای گل سفید ، چهارطاق و باجگیران سکونت دارند.(در بخش اول خاطرات در باره چگونگی ورود آنها به این منطقه سخن گفته شد.) اورکها عمدتاً به دو گروه لیراوی و سخندری تعلق دارند. در حقیقت گله داران اورک بودند که برای چرای دامهای خود به منطقه مشایخ می آمدند و به مرور جزو مشایخ محسوب شدند.سخندری ها در روستای « گاوتوت» و لیراوی ها در روستاهای « تخته چوب » ، « اوگه لور» ، و « بره مرده » سکنی داشته یا دارند. در روستای گل سفید گروهی دیگری زندگی می کنند که به اولاد « مش حسن » شهرت دارند ، اینان اصالتاً از «ریز» (زرین شهرفعلی ) به این روستا مهاجرت کردند. قدمت روستای گل سفید و وفور منابع خدادادی آن سبب گردید تا دهها خانوار دیگر از لردگان گرفته تا چهارمحال ، دهاقان ، گرمسیر و مناطق دیگر به این روستا مهاجرت کنند و هنوز بازماندگان آنان در این روستا بسر می برند.
بر اساس اسناد و مدارک موجود ، در گذشته های دور از گردنه زره تا شلیل سه روستای مهم در منطقه بوده است:
۱- ده کهنه رووار
۲- چهراز
۳- بوگر
برخی نیز برای روستای کاج پیشنیه ای زیادی قایل هستند در گذشته های دور بوسیله روسایی اداره می شد ، یکی از رییسان آن رییس سلطان کاجی بود که احتمالاً در جنگ با رییسان چهراز کشته شد.
بوگر یا بنی بوگر روستای بسیار قدیمی بوده که محدوده شمالی آن تا پل دوپلان و رودخانه کارون از دوپلان تا بوگر بوده است.احتمالاً در اواخر دوره صفویه یا دوره افشاریه بیش از ۳۵۰سال پیش شخصی از سادات سید صالح به نام شاهرخ در اراضی شمالی بوگر در غار یا « اشکفت ده کهنه » سکنی گزید و چندی نیز در « غار ملا»در دوپلان زندگی کرد. ساکنان بوگری که به طایفه ای با همین نام شناخته می شدند ، اواسط بهار تا پایان تابستان را در «مازه خاکی » و «کوه بزمن » بسر می بردند. شاهرخ با دختری از بوگری ها ازدواج کرد ، نتیجه این ازدواج دو پسر بود : مهمد(شاید محمد) و عباس. فرزندان شاهرخ بزرگ شدند و برای اینکه بتوانند کشاورزی کنند ، نزد دایی ها در «چهاردار» مازه خاکی رفتند. دایی ها نیز قطعه زمینی در « سرداو» (سردآب)بین اسلام آباد و بره مرده به عنوان سهم مادرشان به آنها دادند تا بتوانند کشاورزی کنند. بوگری برای بازگشت به روستا آماده می شدند که مهمد و عباس شخم زدن زمینها را آغاز کردند.بوگری ها به شوخی به آنها می گفتند ، خواهرزاده ها مبادا «وارگه های» (سکونتگاه) ما را نیز شخم بزنید. اما مهمد و برادرش بر خلاف سفارش دایی ها محل استقرار تابستانه آنها را نیز شخم زدند. در بهار آینده وقتی بوگری ها به ارتفاعات آمدند ، مشاهده نمودند که وارگه های آنها به کشتزار تبدیل شده است. آنها که از کار خواهرزاده ها عصبانی بودند احشام خود را رها کردند تا در این مزارع به چرا بپردازند ، کشتزارها تخریب گردید. جنگی درگرفت. در نتیجه جنگ ، مهمد کشته شد.کار به شکایت کشید.چند بنی بوگری قصد داشتند برای ادای توضیحات به چغاخور بروند ، در تنگ گندمکار ، به کمین عباس افتادند ، دو نفر از آنها کشته شد. اوضاع وخیم تر شد. کار به شیراز مرکز حکومت زند کشیده شد. طرفین دعوا در شیراز حضور پیدا کردند. بوگری ها آنچه اتفاق افتاده بود ، بازگو کردند ، شرایط به ضرر عباس بود. عباس که بسیار بیمناک شده بود ، دست در شال دو بوگری کرد آن دو نفر را بلند کرد و نزد داور برد. خطاب به قاضی یا حاکم زند اظهار داشت.آن دو نفر که کشته شدند مانند این دو نفر بودند. و برادر من که کشته شد ، چون من بود. آیا نباید آن دو نفر را می کشتم. قاضی یا بزرگ زند ، از این رفتار عباس خشنود شد رای به نفع عباس داد و دامنه های شمالی کوه را از کوه بزمن تا مازه خاکی ، تنگ سرداو تا پل دوپلان را به عباس داد مرز نیز خط راس کوه تعیین شد.
مدتی بعد گروهی از سادات شاهپوری و مونگشتی نیز به عباس ملحق شدند. محمدشاه علی نیز که برادر شاهرخ بود به عباس پیوست. آنها توانستند مناطق شمالی رود کارون را تصاحب کنند و بین خود تقسیم نمایند. قلمرو سادات سید صالح بسیار بیشتر از دیگر سادات است زیرا بخشی از اراضی جنوب دنباله رود سهم مادر آنها و بخشی دیگر نیز خونبهای مهمد برادر عباس جدشان بود. به همین دلیل فقط بخش شمالی دنباله رود را تقسیم کردند.
سادات سید صالح منسوب به امامزاده سید صالح می باشند که مدفن وی در روستای «چم ریحان مرغا» از توابع شهرستان ایذه است.اگر چه برخی وی را فرزند یا نواده ی «حسن المثنی» فرزند امام حسن مجتبی (ع) معرفی می کنند که در زمان «القادر بالله» می زیست. اما بسیاری بر این عقیده اند که ایشان فرزند ابراهیم ثانی فرزند عبدالله فرزند امام موسی کاظم (ع) می باشد. لیکن با ارائه شواهدی آن حضرت از احفاد و از نسل امام موسی کاظم (ع) می باشد و نمی تواند نوه یا نتیجه آن امام همام باشد. زیرا آن امامزاده شریف نسب در دوره اتابکان لر بزرگ می زیست. ملاقات سید صالح با اتابک افراسیاب (۶۸۳ تا ۶۹۵ هـ .ق.) و ازدواج با دختر اتابک و کرامات فراوان ایشان در برخی منابع و کتب نقل گردید. بسیاری از اهالی منطقه و سادات نیز این روایات را تأیید می کنند.۱به احتمال قوی سید صالح قریب به هفتصدسال پیش از مناطق شمال غرب بختیاری به منطقه مرغا مهاجرت کرده و سکنی گزیده است. قدیمی ترین سنگ قبر تاریخی بیش از ۴۶۵ سال را نشان می دهد،. سادات سید صالح که عمدتاً در شهرستان های اردل، ایذه و مسجدسلیمان سکونت دارند از نظر جمعیت بزرگترین و از نظر قدمت یکی از قدیمی ترین گروههای سادات ساکن بختیاری هستند.سادات سید صالح ساکن در منطقه اردل به دو گروه بزرگ تقسیم می شوند:
۱- سادات محمد شاه علی که در روستای دهنو ساکن هستند.
۲- سادات عباسی که از نسل عباس هستند و در یگر روستاها سکونت دارند.
سادات به اولادهای زیادی نیز تقسیم می شوند. در اسناد ملکی قدیمی که مورد بررسی قرار دادم ، بر سیادت آنها و منسوب بودن آنها به سید صالح بسیار تاکید شده است.
در باره روستای چهراز نیز باید گفت که شواهد و قرائن گوناگون حکایت از آن دارد که صدها و شاید هزاران سال است که انسان در این روستای پرآب ،با باغهای زیبا و کوهستانهای بکر زندگی می کند. نقل می کنند که تا زمان حکومت زند چهراز مرکز اداره منطقه بوده است و تا این زمان (احتمالاً تا زمان الیاس خان و کلبعلی خان) منطقه پشتکوه مستقل از بختیاری بوده است و به وسیله رییسانی اداره می شد. چغاخور و ناغان نیز در تملک ترکان بولوردی(ابیوردی) بود .دو گروه در چهراز سکنه بومی و اصلی این روستا هستند:
۱- رییسی ها: که از اولاد رییس مهمد هستند. رییس مهمد که اداره منطقه را بر عهده داشت بدست افراد زند کشته (خفه) شد.
۲- آخوندها: گروهی در چهراز با نام آخوند سکونت دارند که در گذشته روحانیون سرشناسی از این جماعت برخاسته اند.
گروه دیگری که در چهراز ساکن شدند ، اولاد ظهراب خانهستند. ظهراب خان پسر ابدالخان و مادرش نیز از طایفه شالو بود.ابدال خان هفت پسر داشت: عزیزاله خان ، حبیب اله خان ، فرج اله خان ، ظهراب خان ، مهراب خان ، خلیل خان و کریم خان. اولاد عزیز الله خان در قریه مهریک ، اولاد محراب خان در روستای کلبی بک و اولاد خلیل خان در روستاهای روگر ، سرمور و چلو ساکن شدند و از مشارکت در ادراه ایل دوری گزیدند. حبیب الله خان ریاست ایل را بر عهده گرفت. ظهراب خان که خود را شایسته حکومت می دید با آنها به رقابت پرداخت. اما در جنگ بر سر قدرت ظهراب خان توفیقی بدست نیاورد و نتوانست در مقابل حبیب اله خان و فرج اله خان که مشترکاً در اداره ایل سهیم بودند ، کاری پیش برد. ظهرابخان روستای چهراز را به تصرف خود در آورد و با اهالی آنجا و روستاهای مجاور نیز بدرفتاری می نمود. چند بار نیز به جانکی سردسیر حمله کرد.اولاد ظهراب خان در حال با فامیلهای باقری ، سهرابی و شفیعی در چهراز سکونت دارند.
در روستای چهراز گروهی از شالوها نیز سکونت دارند که با فامیلهای جعفری ، عبدی و بختیاری شناخته می شوند و از نسل شخصی به نام کربلایی درویش پسر شنبه می باشند.
علاوه بر این گروهها ، ترکان که معروف به ترکان چهرازی هستند در چهراز سابقه سکونت زیادی دارند اگر چه تعداد زیادی از آنان در شهرهای خوزستان سکونت اختیار کردند اما هنوز تعدادی از آنان در این منطقه زندگی می کنند.
روستای چهراز از چند بخش یا روستا به نامهای حیدرآباد ،ظلم آباد ، گوشه و بخش اصلی که چهراز نامیده می شود تشکیل شده است. بنای روستای ظلم آباد را به دوره حسین قلی خان ایلخانی نسبت می دهند. وی که با ناسازگاری اولاد ظهرابخان مواجه بود و اعتراضهای مردمی را به دنبال داشت ، گروهی از آنها را در این قسمت اسکان و تعدادی از آنها را نیز به چهار محال و لنجان نزدیکی مبارکه کوچ داد.
در چهراز آرامگاه امامزاده جعفر قرار دارد. بر اساس شجره نامه موجود در امامزاده ، وی با چهار واسطه به امام جعفر صادق (ع) می رسد که شرح آن چنین است: سید جعفر بن الحسین الجبلی بن عیسی الرومی الاکبر بن محمد الاکبر بن علی المرتضی بن امام جعفر صادق (ع).
این امامزاده شریف مکنی به ابوالحسین بوده که به جبل و قم مهاجرت کرد.بر طبق روایت « تاریخ قم» در ثلث آخر قرن سوم از قم به منطقه جبال مهاجرت کرده و در این محل ساکن گردید و متوفی شد.
کی گفته که ظهراب روستای چهراز را تصرف کرده
اولاد ظهراب به هر روستایی که میرفتند راه بهشون نمیدادند که وارد روستا بشن.بعد اومدن چهراز که یکی از رییسی ها عاشق یکی از دختر های اولاد میشه بخواطر همین راه بهشون دادن وارد روستای چهراز بشن. حالا شما دارین دروغ مینویسید که چی بشه ….