روستای چاهک / خاتم / یزد
نگین شهر خاتم هست چاهک
بیا چاهک ببین اینجا چه زیباست —– نگین شهر خاتم چاهک اینجاست
هوای سالم وفصل بهارش ————– چاههای آب عمیق بی شمارش
حریم بقعه ی کله پریده ———————– زآثار قدیمی ثبت رسیده
تفرجگاه روزهای بهاری —————— قناتو ،باغ معدن ، بختیاری
همه دارای جنگلهای زیبا —————- گوزن زرد پشت فنس شادی
شورو ، سعدو، چالمه، شهریاری ——- همه مشغول کشت ودامداری
کنار دست چاهک هاشم آباد ———— بسی شاهان پیشین می دهد یاد
اگر خواهید بدانید نام وجایم —————- منم الله مراد چاهک مکانم
توسط:آقای حیدری
آداب و رسوم اینگار خطه بسیار فنی، در بر دارنده رسومی از صدها سال قبل است که امروزه کم و بیش مورد تحاجم فرهنگی و متاثر از رفاه طلبی و خرده فرهنگ هایی است که از طریق ارتباطات اقوام مهاجر و دنیای ارتباطی امروز وارد فرهنگ ما شده است یکی از رسوم چاهک هله بارونی است که چند سالیه تکرار نشده است .
خرده فرهنگ های غنی چاهک حامل پیامهایی از دوران قبل و در بردارندهآدابی از دوره ایلخانی میباشد درخشش و شکوفایی چاهک در سه دوره هخامنشیان، افشاریان و ایلخانیان بیشتر از سایر ادوار تاریخ مشهود است .
شهر سوخته چاهک در عمق ده تا سیزده متری خاک مدفون است که در دوره هخامنشیان قطب تجاری منطقه فارس بوده قله هایی که هم اکنون در حال فرسایش میباشد متعلق به دوره ایلخانی میباشد .
ز نگین سبز خاتم ، دشت چاهک ، شهریاری
چالمه و چاه منج وسعدو ،باغ معدن بختیاری
هاشم آباد ی که خاکش خاک جان و نان و خان است
مردمش باغیرت و مرد ، سخت و سبز و گرم و کاری
هرکسی از خود گذارد ، در زمین نامی و یادی
باغ و بستان های چاهک ، مانده از دل یادگاری
از قنات و چشمه ساران خشک جوبی مانده باقی
چون نمی آید ز دستم غیر از این افسوس کاری
گور چشم انجیر و خرس و پازن کوهش کجاست
کبک وتیهو ها چه شد حتی نمانده توله ماری
رنج نان و زندگی اینگونه ما را برد دل
خسته و وامانده در وامیم و درد خشکسالی
ز نگین سبز خاتم ، دشت چاهک ، شهریاری
چالمه و چاه منج وسعدو ،باغ معدن بختیاری
هاشم آباد ی که خاکش خاک جان و نان و خان است
مردمش باغیرت و مرد ، سخت و سبز و گرم و کاری
هرکسی از خود گذارد ، در زمین نامی و یادی
باغ و بستان های چاهک ، مانده از دل یادگاری
از قنات و چشمه ساران خشک جوبی مانده باقی
چون نمی آید ز دستم غیر از این افسوس کاری
گور چشم انجیر و خرس و پازن کوهش کجاست
کبک وتیهو ها چه شد حتی نمانده توله ماری
رنج نان و زندگی اینگونه ما را برد دل
خسته و وامانده در وامیم و درد خشکسالی