روستای کلاته میان / گناباد / خراسان رضوی
سایتها و وبلاگهای روستای کلاته میان
شهرستان گناباد – استان خراسان رضوی
http://kalatemian22.blogfa.com/
روستای کلاته میان در عرض جغرافیایی ۱۰ دقیقه و ۳۴ درجه ودر طول جغرافیایی ۵۸ دقیقه و ۵۸ درجه جغرافیایی و با بیش از ۱۵۱۰ متر ارتفاع از سطح دریا در جنوب شرقی شهرستان گناباد واقع است.
جغرافیای تاریخی کوهنگام
چکیده :
سرزمین و فلات ایران به لحاظ موقعیت جغرافیایی و تاریخ تمدن بشری جایگاهی رفیعی دارد و سرتاسر پر از راز و رمز و شگفتی است. بر اساس متون کهن تاریخی ایرانشهر یا سرزمین ایران را به هشت اقلیم بزرگ (استان) تقسیم کرده اند که خراسان آبادترین و بزرگترین آن بوده است. این سرزمین در احیاء فرهنگ و ادب فارسی و ایرانی بعد از اسلام نقش محوری و مقدم داشته است. در جنوب خراسان رضوی یا مرکز خراسان قبل از تقسیمات جدید کشوری منطقه ی کوهستانی به نام هنگام (کُنگُم) است که فرهنگ، تمدن،اقتصاد و گویش کلامی آنها در طول هزاره ها تفاوت چندانی نیافته و در مزارع آن هنوز از خدمات برق، آب بهداشتی، تلفن ، شبکه ارتباطی و راه مناسب، خبری نیست.
هنگام در دوره صفویه بویژه در عهد شاه عباس از جمعیت، رونق و آبادی بیشتری برخوردار بوده اما پس از آن ضمن افت و خیز سیر قهقرایی را پیموده و در طول قرن حاضر با وقوع مخاطرات طبیعی مانند سیل، زلزله، خشکسالی و تحولات سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی و همچنین شرارت و ناامنی قاچاقچیان مواد مخدر ده ها روستای آن صد درصد خالی از سکنه گردیده است و تنها ۵ روستا در پای کوه های حاشیه ای آن دارای سکنه محدودی است.
هدف این مقاله، بررسی جغرافیای طبیعی و انسانی منطقه و تأثیر و تأثر آن بر تحولات تاریخی با تأکید بر جغرافیایی تاریخی دوره صفویه است. در ادامه به علل تحلیل و محو فرهنگ و تمدن منطقه در طول قرن حاضر پرداخته و برای بازسازی و احیاء مجدد آن راهکار پیشنهاد می دهد.
تحقیق از نوع توصیفی – تحلیلی است و با مراجعه به منابع موجود کتابخانه ای و میدانی (مصاحبه و مشاهده) گردآوری و تدوین شده است. نتیجه آن حکایت از رونق و آبادی و نقش بیشتر در اقتصاد ملی عهد صفوی داشته لیکن در حال حاضر با رکود و تخلیه جمعیت مواجه است. لذا برنامه ریزی برای آمایش سرزمین و منطقه لازم بنظر می رسد تا تعادل بیولوژیک یا حد بهینه جمعیت از طریق رابطه متقابل انسان و محیط در گستره و نواحی ملی حفظ شود.
هنگام، کُنگُم ، خراسان، فلات ایران، دوران های تاریخی، دوره (عهد) صفوی، جغرافیای طبیعی، جغرافیای انسانی، جغرافیای تاریخی ، رونق اجتماعی و اقتصادی، رکود فعالیت های اقتصادی، مهاجرت و تخلیه جمعیت ، فرهنگ و تمدن
منطقه مورد بحث (کوه هنگام یا در اصطلاح محلی کُنگُم) منطقه ای است به وسعت ۶۰۰ کیلومتر مربع، واقع در ۳۰ کیلومتری جنوب شرقی شهر گناباد از توابع جنوب خراسان رضوی است. این منطقه به علت وضعیت خاص طبیعی از اولین مناطقی است که در آن به لحاظ تاریخی جمعیت ثابت با سکونتگاه های دائمی استقرار یافته است و معیشت کوچروی به معیشت ترانسهومانس و دامداری روستایی تغییر یافته است و به همان دلایل طبیعی بویژه آب و هوا و توپوگرافی خشن و بشدت ناهموار، اقتصاد آن در طول تاریخ چندهزار ساله تا قرن حاضر (۱۴ هـ . ش مطابق با ۲۰ م) بدون تغییر بوده است. اما از ابتدای قرن حاضر به علت تغییرات اقلیمی و تحولات اجتماعی و سیاسی بویژه انقلاب مشروطه، ملی شدن نفت و انقلاب اسلامی اقتصاد منطقه از هم پاشید و تقریباً منطقه کاملاً خالی از سکنه گردیده است. این در حالی است که به دلیل عدم آمایش سرزمین در ایران و منطقه مورد بحث منابع آب و خاک محدود و پراکنده آن بلااستفاده مانده و به هدر می رود. در صورتی که در دوره تاریخی مورد نظر (صفوی) به علت شرایط مناسب دفاعی در برابر یورش گسترده اقوام ازبک و ترکمن به عنوان یک دژ طبیعی عمل می کرده و ساکنین دشت های اطراف یعنی گیسور، نیمبلوک و گناباد به آن پناه می برده اند. همچنین کوتاه ترین راه دارای آبادی در مسیر قاینات به گناباد و نیشابور محسوب می گردیده است. از طرفی محل تلاقی شعبات فرعی جاده ابریشم در مسیر سیستان به نیشابور در جهت شمال جنوب و همچنین هرات به اصفهان در مسیر شرق به غرب بوده است. البته این راه ها اغلب از حاشیه هنگام عبور می کرده است.
اگر جغرافیای تاریخی را «تأثیرات محیطهای جغرافیایی در پدیده های تاریخی و یا به عبارتی احیاءجغرافیای گذشته و پیگیری تغییرات جغرافیایی در روزنه زمان» تعریف کنیم و همچنین تاریخ جغرافیا را «مطالعه تأثیر جغرافیا در مسیر تاریخ»[۱] بدانیم.
در خواهیم یافت که منطقه مورد مطالعه نه تنها در دوره صفوی بلکه در کل طول تاریخ فلات ایران برای در امان ماندن از آسیب و ویرانی ناشی از تحولات سیاسی سعی نموده است که خود را دور از جریان های سیاسی و حمایت گسترده از یک قوم فاتح نگه دارند، لیکن بطور طبیعی و به ناچار تا حدودی متأثر از تحولات سیاسی بوده اند.
به لحاظ طبیعی منطقه هنگام دارای منابع آب (چشمه سارها و قناتهای) کوچک و پراکنده است که هیچ یک از آنها قادر به تأمین نیاز جمعیت انبوه نیست و از طرفی دره های تنگ با دامنه های سنگلاخی و پادگانهای آبرفتی کم عرض و محدود امکان استقرار سکونتگاه های گسترده را نمی دهد به همین دلیل تا اوایل دهه (۵۰ هـ.ش) دارای ده ها روستای کوچک و پراکنده با جمعیتی کمتر از ۲۰ خانوار بوده است. بزرگترین روستاهای منطقه نیز با جمعیتی کمتر از ۵۰ خانوار در مخروط افکنه های مشرف به دشتهای اطراف واقع بوده اند، اما در مجموع به علت اقتصاد خاص گذشته که مبتنی بر دامداری روستایی بوده است ساکنین هنگام از وضعیت بهتری نسبت به مردم دشت های اطراف برخوردار بوده اند.
ویژگی های خاص طبیعی در منطقه منجر به شکل گیری روستاهای بینابینی یا به عبارتی ترکیبی از روستاهای متمرکز و پراکنده است در حالی که غالب روستاهای شرق فلات ایران از نوع متمرکز می باشند. بنظر می رسد که در طول تاریخ هیچ گاه زندگی شهری در منطقه شکل نگرفته است و تنها یک محوطه مهم باستانی در کنار مزرعه کلاته میان وسیعترین دره کوه هنگام قابل شناسایی است که با وجود کشف ظروف سفالی در دهه ۴۰ و ۵۰ قرن حاضر هنوز از طرف اداره میراث فرهنگی شناسایی نشده است و کاملاً ناشناخته باقی مانده است.
در حال حاضر بعلت پراکندگی، مشکل ارتباطی، دوری از شهر و نبود امکانات خدماتی و رفاهی و عدم صرفه اقتصادی، اراضی و مزارع بدون کشت باقی مانده و آب قناتهای منطقه به هدر می رود و باغ های منطقه به صورت نیمه مخروبه درآمده است.
وجه تسمیه هنگام :
واژه هنگام به نظر می رسد شکل تغییر یافته هنگه باشد، هنگه در اصطلاح محلی به معنی جشن و سرور است و زمان برپایی هنگه یا جشن که همراه با شلوغی و سر و صدای ناشی از جشن همراه است را هنگامه گویند بنابراین احتمالاً واژه هنگام شکل تغییر یافته هنگه باشد. تا سه دهه اخیر ساکنین این منطقه به مناسبت های مختلف جشن های متعدد برپا می کردند. از طرفی مردم سکونتگاه های دشتهای اطراف به منطقه هنگام، «کُنگُم» نیز گویند که احتمالاً مخفف (کوه + گُم و یا کُن + گُم) می باشد زیر ناآشنایان با منطقه بعلت تعدد و تشابه قلل و دره ها براحتی راه خود را نمی یابند و مسیر خود را گم می کنند. مردمی که در روستاها و شهرهای دشتهای اطراف ساکن هستند به مردم ساکن در این منطقه کلاتگی گویند[۲] و بر اساس تحقیقات باستان شناسی کلاته به سکونتگاه های کوچکی اطلاق می شده است که از روستا کوچکتر و بر خلاف مزارعی که جمعیتی فصلی و یا موقتی داشته اند دارای جمعیت ثابت و دائمی بوده است اما تعداد آنها به علل طبیعی یا انسانی از جمله محدودیت منابع آب و خاک و یا ناامنی کم بوده است. به همین علت احتمال دارد که وجه تسمیه کُنگُم نیز (کلاته + گُم) باشد زیرا مزارع کوچک در میان دره های منطقه براحتی قابل رؤیت نبوده و نیست.
– جغرافیای طبیعی هنگام:
منطقه مورد بحث ، بخشی از کمربند خشک نیم کره شمالی و کمربند زلزله خیز آلپ – هیمالیا محسوب می شود که در زیر بطور دقیق تر به آن اشاره می شود.
۲-۱
۱-۱-۴ موقع ریاضی: هنگام منطقه ای است در عرض های جغرافیایی ۵/۳۴ تا ۲۰/ ۳۴ شمالی و طول های جغرافیایی ۴۵/۵۸ تا ۱۰/۵۹ شرقی نسبت به مبدأ می باشد. حداکثر ارتقاع آن نسبت به سطح دریاهای آزاد ۲۰۰۰ متر و حداقل ارتفاع در دشتهای اطراف ۱۰۰۰ متر بالاتر از سطح دریا است بنابراین ارتفاع متوسط آن ۱۵۰۰ متر حاصل می شود.
-۴- موقع نسبی: ارتفاعات هنگام بطور کلی به صورت یک بیضی که حد جنوبی آن در امتداد مرز شمالی خراسان جنوبی و ۳۰۰ کیلومتری جنوب مشهد واقع است، از مرکز شهرستان گناباد حدود ۳۰ کیلومتر فاصله دارد و تا مرز افغانستان نیز حدود ۲۰۰ کیلومتر فاصله است.
دامنه های شرقی مشرف به دشت گیسور و دامنه های جنوبی نیز مشرف به دشت نیم بلوک قاین است این دو دشت بخشی از حوضه آبریز کویر خواف می باشد.
دامنه های شمالی و غربی هنگام نیز مشرف به دشت مرکزی گناباد و بخشی از حوضه آبریز کویر نمک بجستان است.
هنگام بویژه در مرکز چهره ی کاملاً کوهستانی با دامنه های پرشیب و دره های تنگ و عمیق با رخنمون سنگی است عبور و مرور حتی با پای پیاده جز از بستر دره ها کاری مشکل است. بنابراین در جریان تحولات سیاسی و تاریخی همواره نقش حاشیه ای داشته که همین عامل به فرهنگ و تمدن قناتی که مردمی سخت کوش و انزوا طلب بوده اند کمک نموده است
با توجه به میزان بارندگی ۳۰ ساله ایستگاه هواشناسی گناباد که در ارتفاع ۱۰۵۰ متری از سطح دریا واقع شده و متوسط بارش ایستگاه ۱۵۰ میلیمتر برآورد گردیده است و همچنین رابطه مستقیم افزایش ارتفاع و بارندگی در کمربند بیابانی فلات ایران میزان بارندگی هنگام حدود ۲۰۰ میلیمتر برآورد می گردد. که کمتر از متوسط بارش ایران است، از طرفی با توجه به رابطه معکوس دما و ارتفاع می توان اقلیم هنگام را نسبت به دشت های اطراف معتدل و نیمه خشک به حساب آورد اما در مقیاس کشوری دارای آب و هوایی خشک و گرم و اقتصادی نفرین شده است زیرا خشکسالی های مکرر و طولانی که سبب ریسک بالای سرمایه گذاری در بخش کشاورزی بوده و هست سبب تخلیه کامل منطقه از جمعیت گردیده است.
منطقه هنگام در واقع یک بالازدگی باتولیتی از سنگهای آذرین از نوع گرانیت و سنگهای سخت رسوبی از نوع ماسه سنگ در مرکز و شیل در اطراف است، در پای کوههای اطراف نیز رگه هایی از سنگهای آهکی، گچ و نمک یافت می شود و سبب شوری آب چاه ها و قناتها می گردند.
در بخش مرکزی هنگام به علت مقاومت سنگ بستر در برابر هوازدگی و فرسایش تقریباً روی دامنه ها خاک شکل نگرفته است همچنین خشکی و عدم رطوبت نیز این وضعیت را تشدید کرده است. تنها در بستر دره ها مواد آبرفتی به صورت نوار باریکی در کناره های مسیله ها به صورت پادگانه آبرفتی درآمده و امکان کشت و زرع را پدید آورده است.
بر اساس برآوردهای بعمل آمده منطقه هنگام دارای انواع کانسنگ های فلزی از جمله سرب و آهن است که در دوره صفوی به احتمال قریب به یقین از معادن آن برای ساخت توپ و تفنگ بهره برداری می گردیده است، هم اکنون کوره ها و تونل معدن کلاته آهنی قابل مشاهده است. در فاصله کوتاهی از این معدن شهر کاخک که مرکز صنایع فلزی بویژه آهنگری در مرکز خراسان بوده است واقع می باشد.در حال حاضر برخی از معادن غیرفلزی از جمله سنگ های ساختمانی در منطقه فعال است.
منطقه هنگام به علت وضعیت خاص اقلیمی و طبیعی در مجموع نسبت به دشتهای اطراف از پوشش گیاهی و زندگی جانوری بهتری برخوردار است که همین عامل سبب شده تا اداره محیط زیست، منطقه را شکار ممنوع اعلام کند، اما به نسبت مناطق شمالی و غربی کشور، دارای فقر پوشش گیاهی و زندگی جانوری است. لیکن به دلیل تنوع خاک و ارتفاع، بانک مهم ژنتیکی از انواع گونه های گیاهی و جانوری است. بطوری که روی دامنه ها عاری از خاک گونه هایی از درختان ارزشمند بنه (پسته کوهی) کسور (خنجک) و انجیر یافت می شود.
آب جاری بصورت دائمی در کل منطقه وجود ندارد و تنها در اثر رگبار ممکن است سیلابی کوتاه مدت ایجاد شود، تمام آب مورد نیاز از سفره های آب زیرزمینی سطحی به صورت چشمه و قنات تأمین می گردد. که دبی آنها بشدت از رژیم بارندگی تبعیت می کند در تمام طول تاریخ، وقوع دوره های خشکسالی سبب رکود فعالیت های اقتصادی و قحطی بوده است. به همین دلیل به احتمال زیاد تخلیه منطقه از جمعیت در گذشته نیز روی داده است بطوری که ساکنین کنونی منطقه در دوره قاجار از اطراف به منطقه وارد گردیده اند.
اقتصاد ساکنین منطقه هنگام از دوران باستان تا کنون مبتنی بر دامداری روستایی و در حد تأمین معاش بوده است، گله های بز هنوز هم سازگارترین دام با شرایط منطقه می باشد و در حال حاضر نیز شغل اصلی ساکنین منطقه را تشکیل می دهد.
لیکن به دلیل تغییرات اقلیمی و تحولات اجتماعی که از دهه (۱۳۴۰ هـ.ش) به بعد از جمله زلزله، سیل، خشکسالی های مکرر،ناامنی ناشی از قاچاقچیان افغانی بوقوع پیوسته است اقتصاد منطقه با رکود و تخلیه منطقه از جمعیت بوقوع پیوسته است.
۱-۱-۵- کشاورزی:کشاورزی شغل دوم مردم و به صورت زراعت و باغداری رواج دارد که به علت کمبود عوامل تولید بویژه نیروی کار،راندمان کمی دارد و اراضی، مساکن و باغ ها به صورت مخروبه درآمده است. در حالی که در دوره تاریخی صفویه از رونق نسبی خوبی برخوردار بوده است. چاه های دامی، زاغه ها و آغل های متعدد در اطراف مزارع که در اصطلاح محلی به آن ((کلاته )) گویند به چشم می خورد و حکایت از رونق اقتصاد دامداری روستایی در گذشته دارد.
۲-۱-۵- صنعت:هیچ نوع صنعتی اعم از مدرن و دستی وجود ندارد، در گذشته نیز رونق زیاد نداشته و تنها به ابزار مورد استفاده در نگهداری و جابجایی دام و مورد نیاز اقتصاد روستایی محدود بوده است که از جمله آنها می توان به سبدبافی و پلاس اشاره کرد.
۳-۱-۵- تجارت:تمدن مبتنی بر قنات مزرعه قادر به تولید انبوه کالا نبوده و تنها در حد تأمین معاش و مصرف خانوار تولید صورت می گرفته و در سال های آبسال اگر مازاد بر مصرف سالیانه تولید وجود داشته آن را برای روز مبادا یا دوره های خشکسالی ذخیره می کرده اند بنابراین تجارت عمده وجود نداشته و مبادلات تجاری محدود به صورت کالا به کالا در درون منطقه و یا با سکونتگاه محلی ، دشت های اطراف صورت می گرفته است. هنوز هم تجارت مشابه گذاشته است.
از سال (۱۳۸۰ هـ.ش) به بعد با شرارت و ناامنی ناشی از قاچاقچیان افغانی، روستای مرکزی و باستانی هنگام به نام «کلاته میان» کاملاً خالی از سکنه گردیده است و ده ها روستای پراکنده در دره های هنگام نیز از دهه ۴۰ شمسی به بعد از جمعیت تخلیه گردیده است تنها در پنج روستای حاشیه هنگام جمعیت دائمی سکونت دارد که تعداد خانوارهای هر روستا به حدود ۲۰ خانوار بیشتر نمی رسد با توجه به بعد خانوار کل منطقه کمتر از ۵۰۰ نفر جمعیت دارد. کلاته های میان کوهی آن همگی بدون سکنه گردیده است و در حالی که در گذشته جمعیت بسیار بیشتری داشته و مردم شهرها و روستاهای اطراف از نیروی جنگی ساکنین هنگام برای دفع اشرار بهره می برده اند در حال حاضر نیز برای دفع اشرار و قاچاقچیان نیروی انتظامی از آنها استفاده می کند.
جغرافیای سیاسی و تاریخ منطقه نیاز به پژوهش مفصل دارد که پرداختن به آن در این مقال میسر نیست. اما بر اساس شواهد تاریخی بجا مانده (مقبره جغتین) مسلم است که در قرن (۷ هـ. ق) مورد تاخت و تاز چنگیز و نوادگان او بوده و سپس مردم منطقه برای در امان ماندن از حملات وحشیانه تیمور به اطاعت از وی درآمده اند اما پس از وی اقوام مختلف ازبک که خود را وارث او می دانستند هر یک به نوبه خود بطور مکرر به منطقه هجوم می آورده و ضمن تاراج اموال ساکنین منطقه جوانان توانمند را به بردگی می برده اند.
در چنین اوضاع و احوال آشفته ای بخش مرکزی و قللی صعب العبور هنگام،به صورت دژ و پناهگاه ساکنین دشت های اطراف عمل می کرده است این وضع تا زمان شاه اسماعیل صفوی ادامه داشت. اما با به قدرت رسیدن شاه اسماعیل و دفع فتنه ازبک منطقه در قلمرو حکومت صفوی قرار گرفت و تا حدودی از هرج و مرج آن کاسته شد با به قدرت رسیدن شاه عباس یکم امنیت نسبی و در نتیجه شکوفایی اقتصاد منطقه و حتی استخراج معادن فلزی صورت گرفته است. و با ضعف امپراتوری صفوی هنگام به همراه دیگر نقاط خراسان مورد تاخت و تاز افاغنه و هرج و مرج واقع گردید. اخراج افاغنه توسط نادر بخشی از حکومت افشاری گردید و سپس زندیان بر آن مسلط شدند. در دوره قاجار نیز محدوده سرحدی ایالات قاینات، طبس و نیشابور بوده است و از سال ۱۳۱۶ هـ. ش) تا کنون همواره از توابع شهرستان گناباد در جنوب خراسان رضوی می باشد ناگفته نماند که قسمت کوچکی از جنوب هنگام در قلمرو بخش نیمبلوک قاین واقع است.
– جغرافیای تاریخی هنکام :
یکی از اهداف مهم جغرافیای امروز را نیاز انسان ها به آموزش تفاهم و برابر شناخته اند. شناخت به منظور بهره برداری صحیح از منابع و امکانات و درک محدودیت ها و مشکلاتی که در این راه وجود دارد، از وظایف اصلی دانش جغرافیا محسوب می شود.
بر این اساس شاید نتوان بر ساکنین هنگام از گذشته دور تا کنون خورد گرفت که چرا همواره در برابر هجوم اقوام و فاتحان جهان بیشتر به تسلیم و یا فرار به کوه ها و پنهان شدن ازانظار مبادرت می کرده اند زیرا شرایط طبیعی و پایدار حاکم بر منطقه از گذشته دور تا کنون ثابت باقی مانده و خصوصیات اقلیمی، زیستی و ارتباطی تغییر چندانی نیافته و همگی این ویژگی ها به ساکنان این منطقه آموخته که چاره ای جز تسلیم و یا فرار وجود ندارد و همواره نیاز به حمایت از طرف حاکمان محلی و ملی را در خود اساس نموده اند،البته بعلت همان طبیعت خشن و صعب العبوری که هنگام داشته و دارد، همواره از نوعی استقلال نسبی نیز برخوردار بوده است و هیچ گاه تحت نظارت مستقیم و بی واسطه امرا و حاکمان قرار نداشته اند تا مورد غضب بی چون و چرای آنها واقع شوند. به این ترتیب می توان چنین قضاوت کرد که در تمام دوران های تاریخی اعم از هرج و مرج در سطح ملی و یا آرامش و امنیت در کل کشور،هنگام یا (کُنگُم) از آشفتگی یا امنیت نسبی برخوردار بوده است. به عبارتی در مواقع هجوم فاتحان به شهرها و روستاهای دشتهای اطراف به علت مشکل عبور و مرور و ارتباطات و دورافتادگی منطقه از امنیت نسبی برخوردار بوده و البته در ایام آرامش و امنیت و شکوفایی فعالیت های اقتصادی نیز زورمداران محلی دور از چشم حاکمان در حق مردم اجحاف کرده و افراد ضعیف فریادرسی نداشته اند.
به لحاظ چهره شناسی،لهجه و گویش، آداب و سنن، مردم هنگام با مردم براکوه گناباد و بخشی کوهستانی نیمبلوک قاین مشابه بوده و تمام آنها با تفاوتهای جزئی دارای گویش فارسی هستند و بنظر می آید که بکررات بر اثر خشکسالیهای طولانی و خشکیدن قنوات و چشمه سارها و احتمالاً ناامنی، منطقه هنگام از جمعیت تخلیه شده و سپس با احیاء مجدد منابع آب و حصول امنیت مجدداً ساکنین گذشته آن از اطراف به منطقه بازگشته اند. بطوری که آخرین مورد آن در دوره قاجار روی داده است البته در این دوره علاوه بر ساکنین بومی که از نژاد آریائی شاخه پارتی محسوب می شوند اقلیتی از اعراب خزایی با حمایت امیران قاینات در دو روستای مشرف به دشت گیسور یا جنوب شرق منطقه ساکن شده که در سه دهه اخیر، نسلهای جدید آنها زبان مادری را کنار گذاشته و به فارسی تکلم می کنند و با مردم بومی درآمیخته اند.
عامل دیگری که وحدت جغرافیایی هنگام را با براکوه و سیاه کوه نشان می دهد قدمت اسامی استقرارگاه ها و سکونتگاه های باستانی است زیرا در کل منطقه واژه کلاته واژه ای عام است که به صورت پیشوند به مزارع و روستاهای کم جمعیت اطلاق می شود مانند کلاته میان ، کلاته بالا، کلاته مزار،کلاته شهاب و امثال آن، همچنین واژه ی عام «تگ» پیشوند اسامی دره ها مانند تگ میدان، تگ تودو، تگ گز و امثال آن.
علاوه بر آن اسم روستاهایی که در دوران باستان از اهمیت و جمعیت بیشتر برخوردار بوده خود گواه قدمت و اصالت تاریخی است. مانند زیبد، کلات، دیسفان، کاخک، استاد، کارشک،سررآجو و مانند آن.
موضوع جالب دیگری که حکایت از اصالت نژادی و فرهنگی مردم منطقه هنگام با براکوه و سیاه کوه را نشان می دهد یا به عبارتی وحدت جغرافیای انسانی در دوران باستان را نشان می دهد نام خانوادگی یا فامیل کنونی مردم ساکن این مناطق است زیرا اغلب مردم فامیل شان ریشه در عناصر چهارگانه مقدس در عهد باستان دارد این چهار عنصر که عبارتند از (آب، خاک،باد و آتش) به صورت پیشوند و یا پسوند در نام خانوادگی تبلور یافته است. در حال حاضر بسیاری از خانواده های ساکن این مناطق نام خانوادگی آنها، خاک ، خاکپور، آبشناس، آتش پرور، آتش پنجه و یا شاه پسند، کوهی، کوهستانی ، عجم، ایرانی و بیابانی که همگی ریشه فارسی و باستانی دارند می باشند.
در دوره اسلامی نیز پسوندهایی چون آبادی، زاده و پور که اصالت فارسی و باستانی دارند به دنبال اسامی عربی نشسته و باز به گونه ای دیگر قدمت و وحدت فرهنگی و نژادی اقوام ساکن هنگام با سیاه کوه و براکوه را نشان می دهد. زیرا بسیاری از خانواده، فامیل شان مشابه علیزاده، حسن زاده، حسین زاده،محمدپور، علی آبادی و امثال آن است. به عبارتی فامیل هایی که به (ی) نسبت عربی ختم می شود کمتر به چشم می خورد (مانند ،حسینی، حسنی، محمدی و امثال آن).
در کوهستان یا قهستان خراسان قدیم که شامل قاینات، براکوه و هنگام می گردیده از صدر اسلام مذهب تشیع رواج داشته زیرا ناصرخسرو در سفرنامه خود که در قرن ششم نگاشته است، ضمن عبور از روستاهای کلات و کاخک در براکو به قاین وارد شده و به خدمت اسماعیلیان خراسان دومین مرکز تجمع آن مذهب در فلات ایران بعد از الموت قزوین چند سال بوده است.علاوه بر آن احترام مردم بومی براکوه، نیمبلوک و هنگام به خانواده های سید و مزار یا بقاء امامزاده ها که تعدادشان در منطقه به نسبت مناطق همجوار بیشتر است حکایت از نزدیکی و بستگی آنها به مذهب تشیع یا اهل بیت امامیه دارد. در بین ده ها امامزاده ای که در این منطقه وجود دارد دو امامزاده کاخک و کارشک شاخص است که طبق شواهد و اسناد تاریخی پس از شهادت امام رضا در قریه سناباد توس، در مبارزه با لشکریان مأمون عباسی در منطقه به شهادت رسیده اند و در دوره صفویه بر روی مزارشان بقعه های کنونی ساخته و پس از انقلاب اسلامی توسعه یافته است.
از قراین تاریخی چنین استنباط می شود که منطقه هنگام در اوایل دوره صفویه آشفته و دچار هرج و مرج بوده و مورد تاخت و تاز ازبکان بود که هنوز هم مکان هایی مانند (بند ازبک) نام خود را از آن دوران یدک می کشد و با تثبیت اقتدار امپراطوری صفوی در منطقه امنیت برقرار گردید اما با ضعف اقتدار حکومت صفوی بار دیگر منطقه دچار ناامنی از جانب افاغنه واقع شد که این بار نادرشاه امنیت را به منطقه بازگردانده در دوره قاجار نیز منطقه به علت دوری از مرکز حکومتی اغلب دچار هرج و مرج و ناامنی بوده است بطوریکه هنوز افراد مسن خاطراتی را از هجوم اقوام ترکمن و به بردگی گرفتن جوانان بازگو می کنند. این افراد به نقل قول از پدرانشان اظهار می دارند که مردم همواره بالای قلل بلند نگهبانانی را می گمارده و با مشاهده گرد و غبار ناشی از حرکت اسبهای ازبکان یا ترکمنها و یا صدای سم آنها از فاصله دور با دود در روز و یا شعله آتش در شب به مردم ساکن در روستاها علامت داده تا با پناه بردن به کوه جان خود را سالم به در برند.
آثار بجا مانده از سنگرهای نگهبانی بر بالای بلندترین قلل هنگام گواه استمرار روند یاد شده در طول تاریخ طولانی منطقه است. از دوره پهلوی تا قبل از سقوط طالبان در افغانستان توسط نیروهای (آمریکایی و متحدانش) یعنی ۱۳۸۲ مرکز منطقه هنگام بعلت صعب العبور بودن و عدم راه های ماشین رو، همواره به صورت یک پناهگاه برای قاچاقچیان افغانی و همدستان ایرانی آنها عمل کرده و مسیر ترانزیت مواد مخدر بوده است که در ضمن عبور و مرور قاچاقچیان برای مردم بومی از جمله نگارنده مشکلاتی پیش آمده است. ناگفته نماند که در چند سال اخیر نیروی انتظامی به کمک چریکهای محلی امنیت و آرامش نسبی را برقرار کرده اند.
با توجه به شناخت و تجربه نگارنده نه تنها در هنگام بلکه در کل خراسان رضوی و جنوبی امنیت و آرامش متأثر از دو پدیده عمده:۱ – خشکسالی و قحطی ۲ – اوضاع سیاسی و امنیت در کشورهای همجوار بویژه افغانستان است. زیرا اقتصاد هنگام که تقریباً صد درصد متکی به دامداری و زراعت می باشد با وقوع خشکسالی و قحطی در دهه های اخیر دوره آن طولانی تر نیز شده و به صورت تیپ غالب اقلیمی درآمده است، سبب بیکاری و فقر مردم و در نتیجه مهاجرت آنها بویژه به سه شهر مشهد، گناباد و تهران شده است. البته افزایش سواد و تحصیلات نیز به این روند کمک کرده است. عامل دوم یعنی ثبات سیاسی در افغانستان در قرن جاری تأثیری شگرفی در امنیت و اقتصاد مردم خراسان و هنگام داشته است بطوری که در دوره های قحطی و جنگ در داخل افغانستان، همواره در خراسان و هنگام شرارت و ناامنی تداوم داشته و برعکس در ایام آبسالی و ثبات سیاسی در داخل افغانستان امنیت و آرامش نسبی در خراسان و هنگام برقرار گردیده است. بنابراین بنظر می رسد که توسعه پایدار منطقه در گرو مدیریت و کنترل بحران ناشی از این دو پدیده از طرف مسئولین امنیتی و اقتصادی محلی و ملی را می طلبد در دوره قاجاریه ترکمن ها و در دوره صفویه نیز ازبک ها مشابه افغانستان امروز در امنیت و اقتصاد خراسان و به تبع آن هنگام نقش بازی کرده اند. به این ترتیب بنظر می رسد که دولت زمانی موفق به توسعه متوازن منطقه و حتی کل ایران خواهد بود که همواره این دو پدیده یعنی کاهش نزولات جوی و منابع آب در خراسان و کشورهای همجوار را با ثبات سیاسی این کشورها مد نظر داشته و بحران های ناشی از آن را تعدیل و خنثی نمایند. در غیر این صورت تخلیه کامل منطقه و حتی دیگر مناطق روستایی خراسان از جمعیت و در نتیجه اتلاف منابع آب و خاک این مناطق حتمی خواهد بود. از طرفی جمعیت مهاجر این مناطق در شهرها تمرکز یافته و ضمن فشار بر منابع (به ویژه آب در شهرها) سبب افزایش ترافیک ، آلودگی و فرهنگ مصرف گرایی گردیده و خواهند گردید.
در مقدمه به معیشت ترانسهومانس و دامداری روستایی اشاره گردید. با توجه به اقلیم خراسان جنوبی و منطقه شهرستان گناباد که در طول تاریخ چند هزار ساله ایران زمین شواهدی همچون قنوات باستانی دشتهای اطراف منطقه هنگام نشان می دهد که در تاریخ کهن و باستان نیز مانند زمان حاضر دشتهای اطراف هنگام گرم و خشک و بی آب و علف بوده اند که تنها به عنوان مراتع بین راهی در ییلاق و قشلاق رمه گردانان می توانسته مورد استفاده قرار گیرد اما دره های نسبتاً کم ارتفاع با چشمه سارهای کوچک و پراکنده هنگام که دارای مراتع خوب نسبت به دشتهای اطراف بوده شرایط مساعدی را برای چرای احشام در فصل سرد سال و استفاده از مراتع منطقه در ایام قشلاق بوده است از طرفی مراتع ییلاقی این رمه گردانان براکوه گناباد بویژه دامنه های قله سیاه کوه بلندترین قله درست در نقطه تلاقی سه شهرستان گناباد، سرایان و فردوس و بخش نیم بلوک قاینات بوده است. این حرکت و کوچ دامها هنوز هم تا حدودی در میان گله داران روستاهای براکوه و هنگام جریان دارد.
روند مذکور یعنی معیشت ترانسهومانس که می توان به نوعی آن را اقتصادی حد فاصل کوچ نشینی مطلق و دامداری روستایی تعریف نمود در دوره صفویه به اوج خود در منطقه هنگام رسیده است و با امنیت نسبی در عهد شاه عباس همراه با افزایش جمعیت در منطقه و دشتهای اطراف و نیاز به سوخت زمستانی سبب شد که جنگل های ارزشمند کوه های سیاه کوه و کوه هنگام که گونه های بسیار مقاوم به خشکی اما کم رشدی همچون بنه، کسور، انجیر و بادمشک دارند، قطع و تقریباً بطور کامل نابود شود. ذغال های تولید شده برای مصرف سوخت زمستانی به شهرهای اطراف حمل می گردیده است این روند تا دهه ۵۰ شمسی که بتدریج سوخت نفت و سپس گاز جای آنرا گرفت ادامه داشته است.
البته ناگفته نماند که آثار کوره ذوب فلز در نزدیک مزرعه و معدن «کلاته آهنی» نیز نشان می دهد که بخشی از ذغال تولیدی حاصل از قطع درختان جنگلی هنگام در محل مذکور مصرف گردیده است.
با تحقیق علمی و استفاده از نیمه عمر کرین می توان زمان دقیق فعالیت در این کوره و کوره های مشابه را مشخص کرد.
با توجه به منابع و شواهد تاریخی بنظر می رسد که خراسان و بویژه منطقه هنگام و دشتهای اطراف آن در تمام طول تاریخ یکی از مناطقی است که بطور مکرر محل برخورد و نبرد میان ایرانیان و اقوام ساکن در آسیای مرکزی بوده اند از جمله این نبردها می توان به جنگ ایران و توران طبق حکایت شاهنامه فردوسی:اسماعیلیان ساکن قاینات با هولاکو و صفویان با ازبکان بوده است. یکی از این شواهد و نشانه ها قبرستانی است که توسط فرسایش رودخانه ی کلاته میان در یک کیلومتری پائین دست مزرعه محل تلاقی دو دره که عبارتند از (تگ گز) با تگ اصلی[۳]