روستای دهکلان / سوادکوه / مازندران
سایتها و وبلاگهای روستای دهکلان
شهرستان سوادکوه – استان مازندران
لفور سرزمینی رؤیایی در استان مازندران ، نامی آشنا برای ایرانیان با تمدن. خواستگاه تمام جهانگردان. سرزمین آرزوهای همهی آنانی که طبیعت را دوست می دارند. اما مایه تأسف است که این خطهی سرسبز و تاریخی، با مردمانی رنجور و بیادعا، به دست نامرد صنعت نوین و کمتوجهی به این دهستان، در حال نابود شدن میباشد. نام زیبای لفور، نقل و نبات فرهنگ نامه نویسان ایران اسلامی بوده و خواهد بود. مرحوم دهخدا مینویسد: «لفور نام یکى از دهستانهاى بخش سوادکوه شهرستان قائمشهر(شاهى) است. این دهستان در قسمت جنوب باخترى شیرگاه و علیاى دهستان بابلکنار واقع و منطقهاى است کوهستانى، جنگلى و دارای آب وهوای معتدل .آب آن از سه رودخانه ی کارسنگ ، ازر و پی رود حاصل می شود. محصول عمدهی این دهستان، برنج و لبنیات. شغل ساکنین اهالى این دهستان زراعت وگلهدارى است. تابستان گلهداران حدود ییلاقات و لوپى می روند. این دهستان از ۲۱ آبادى تشکیل شده و جمعیت آن در حدود۸هزار نفر و قراى مهم آن، به شرح ذیل است: نفتچال، بورخانى، گالشکلا، کسلیان، دهکلان و عالمکلا و …» (لغت نامه مرحوم دهخدا ، واژه لفور ).
در میان این طبیعت زیبای خداوندِ پاک، همچون روستاهای دیگر این دهستان کهن، قریهای میدرخشد که نام «دهکلان» به خود گرفته است. وجه نامگذاری این آبادی را خردمندان و ریش سفیدان این روستا، میگویند: از معنای ده بزرگ میباشد. که در اصطلاح اهالی آن زمان «کلان ده» بوده است. لغتنامه مذکور در معرفی این روستا میگوید: «(دهکلان) دهى است از دهستان لفور، بخش مرکزى شهرستان شاهى. واقع در ۱۰هزارگزى جنوب باختری شیرگاه. ۶۰۰ تن سکنه. آب آن از رودخانه ی کرسنگ و ازر تامین می شود.» در معرفی جامعِتر، باید نوشت: این روستا، دارای مردمانی نجیب، دلسوز و پاک سرشت است که همانند سایر بلاد این منطقه، در سخت کوشی فراوان، از کد یمین و عرق جبین، لقمهای حلال برای خانواده فراهم مینمایند.این مردمان، اهل زورگویی و لشکرکشی نبودهاند و در مرام نامه این ملت، اصل هم زیستی مسالمت آمیز وجود داشته و دارد. مردم این روستا، در کمال صفا و صداقت در همجواری روستاهای دیگر زندگی میکنند. که تاریخ این مرز وبوم، خشونت را از این مردم نشان نمیدهد.اهالی اینجا از دیگر روستاها برای فرزندانشان عروس میآورند و یا پارههای تن خود را به روستاهای همجوار میفرستند. که در طول تاریخ، مستند زندگی با صفا و صمیمیّت را به پرده نمایش گذاشتند. وقتی با ریش سفیدان این محل که عدّهی زیادی از آن ها از دیار دنیا رخت بستند و سوی سرای عقبی رفتند، همصحبت میشدی و یا با آنان که در قید حیاتند به خاطرات گذشته مینشینی، صداقت این مردم نجیب را بیشتر درک میکنی. مردان این روستا، به اصطلاحِ اهالی اینجا، از کمک و کایر دم میزنند. راستی چه مرام جوانمردی داشتند که اگر یکی را حاجتی بود، دیگران را در تحمّلِ آن حاجت، طاقت نبود! همه بسیج میشدند و به یاری یکدیگر میشتافتند. بیخود نیست. زیرا این مردمان از تبار شیخ شیرازند که شاهکار او بر سر در سازمان مللِ متّحد در تاریخ این سازمان نغمه سرایی میکندکه: «بنی آدم اعضای یکدیگرند» ، «که در آفرینش زیک گوهرند» ، «چو عضوی بدرد آورد روزگار» ، « دگر عضو ها را نماند قرار»، « تو کز محنت دیگران بی غمی» ، « نشاید که نامت نهند آدمی » .
مردم این روستا «شیعه دوازده امامیاند». عشق علی و اولاد او روحیلهمالفدا در تار و پود وجودشان تنیده است. «مسجد» سراسر خاطرهی این محل که پایگاه علمی، عقیدتی، سیاسی و حماسی برای مردم بوده و هست، از بناهای تاریخی این محل است که گذشتگان و سالمندان این روستا هریک در خاطرات این مکان معنوی، قصّههای ناگفتهی زیادی داشتند و دارند. این روستا از یک «حمام عمومی» برخوردار میباشد که در حال حاضر در لیست سازمان میراث فرهنگی استان مازندران به ثبت رسیده که اهل اطلاع قدمت آن را حدود یک صد سال ذکر کردهاند. از مواهب طبیعی این آبادی هر اندازه نوشته شود حق مطلب ادا نمیشود. این روستا در دل جنگلهای سرسبزِ مازندران که شهرتی جهانی دارد ، قرار گرفته است. در دامنههای رشته کوههای بلند بام ایران روستایی زیبا چشم نوازی میکند. که جوانانش در طول هشت سال دفاع مقدّس، با تمام وجود در مقابل دشمن ایستادند. مردم این روستا، از هیچ سرمایهای در راه دفاع از وطن دریغ نکردند. چهار کبوتر سینه سرخ عاشق به نامهای «کیقباد اسماعیلی»، «رضا صباغی»، «قنبرعلی صباغی»، «قاسمآرایی» را در کربلای خونینِ ایران، پرپر نمودند. چندین جوان خود را به دریافت مدال لیاقت جراحت جبهه و جنگ مفتخر ساختند. فرزندان این روستا در لباس مقدس سربازی سر از پا نشناختند و عالمانه و عاشقانه از حریم دین، ناموس و خاک این ملّت دفاع کردند. در این جنگ نابرابر، یکی از آنان به اسارت رژیم بعث درآمد. در آن زمان که دشمنان خارجی ایران عزیز، با همدستی گروهکهای فریبخورده داخلی، ترورهای کور را رقم میزدند. و در راستای حمله به شهر هزار سنگر آمل ، بعد از مواجهه با دفاعِ مردمی شجاع گروهگ منافقین به جنگلهای سوادکوه گریختند. در آن ایام مردم دهکلان از خود حماسهای تاریخی برجای گذاشت .که نقل آن از زبان شاهدان ماجرا برای نسل سوّم انقلاب شنیدن دارد…
با تلاش بی ریا و خالصانه پدر و مادران رنج کشیده ی این آبادی، جوانان این محل همه تحصیل کردهاند. بلکه اکثریّت آنان تحصیلات تکمیلی در مقطع دکترا، فوق لیسانس دارند. و جوانانی که در صنعت و کارآفرینی وطن نقش دارند، پاکباختهای هستند که مشغول امرار معاش میباشند. همه اهل مسجدند که حضور چشمگیرشان در «هیئت عزاداری سیّدالشهدا دهکلان»، گویای این حقیقت است. گرچه بعد مسافت دارند و مشغلههای کاری و سختیهای زندگی آنان را از هم جدا نمود ولی به یقین باید نوشت که آنان هر کجا باشند، هم صدا میگویند: «دهکلان دوستت داریم».