بورنجان – کازرون – فارس

سایتها و وبلاگهای روستای بورنجان

شهرستان کازرون – استان فارس

http://boorenjan.com/

http://boorenjan.blogfa.com/

http://borenjan.blogfa.com/

 

 

بورنجان

چرا نه در پی عزم دیار خود باشم

چرا نه خاک سر کوی یار خود باشم

غم غریبی و غربت چو برنمی تابم

به شهر خود روم و شهریار خود باشم

همیشه به اینکه روستایی و روستازاده ام بالیده ام . سالهای عمرم را در شهر پر طراوت شیراز گذرانده ام اما .

روستایمان زیباست با مردمانی فهیم که افراد آن مدارج علمی ( کارشناسی و کارشناسی ارشد و دکترا) را طی نموده اند و آمار بسیار وکلا ، قضات ، پزشکان ، مهندسین ، صاحبان صنایع و مشاغل ، صاحبان دکترا در رشته های مختلف ، ادبا ، مترجمان ، فرهنگیان ( مدیران و دبیران ) ، اساتید دانشگاه و سیاستمداران و … نشان از حدیث مفصلی دارد که تو خود باید بخوانی که شمارش این بزرگان از حقیر برنمی آید و تماسها و تحقیقات گسترده باید بعمل آید .

بورنجان و بورنجانی را می گویم .

جالب اینکه شهرنشینی مردمان این خطه ی زیبا که به جهت ادامه ی تحصیلات و تحصیل کمالات بوده ( توجه کنید به تمرکز گرایی در شهرهای بزرگ و از آن جمله پایتخت )  باعث دوریشان از روستا نشده و این را هم گردهمایی های برگزار شده در روستا با وجود همین افراد با هدف تصمیم گیری جهت پیشرفت و ترقی روستا نشان می دهد .

رجوع کنید به نشانی :

بورنجان ۱۴۰۰ www.boorenjan.com

" بورنجان ۵ فرسخ مشرقی " کازرون " است و از این قریه جماعتی از علما و سادات برخاسته اند مانند عالی جناب کمالات اکتساب ، قدوه مدرسین حاجی صدرالدین بورنجانی . در شیراز توطن داشت ، جز تدریس و عبادت ایزد متعال کاری نداشت و در سال ۱۲۹۹ وفات یافت و مانند مستطاب فخامت نصاب ، صاحب زمام فصاحت ، مالک عنان بلاغت ، ادیب اریب میرزا علی محمد ملاباشی . در شیراز تحصیل کمالات علمیه را نمود و چندین سال در اصفهان توقف فرمود . پس به منصب معلمی نواب اشرف والا سلطان حسین میرزا فرمانروای فارس جلال الدوله ، ادام الله تعالی عمره و شوکته ، و ملاباشی مملکت فارس برقرار است . "  ( فارسنامه ناصری ، جلد ۲ ، ص  1449 )

دعوتید به خواندن یک شعر زیبا :

 بورنجان ازهوا اعجاز کرده  

  تن ناساز جان را ساز کرده

گهی گویم من از آب وهوایش  

  گهی از مردمان پاکبازش

گهی ازسرو وازعمردرازش      

 گهی ازمیوه و گه از صفایش

اگرسروش فزون عمر ازهزاراست  

 به فرقش همچوتاج افتخاراست

زن ومردش چنان گل پاکدامن   

 نخواهند از خدا جز دین ومیهن

دل از چشمه سمنتی ومیانه    

 زدیده روزوشب گیرد نشانه

بود توتره اش چون شهد شیرین 

 زخونش لعل لب را ساخت رنگین

کشیده بر فلک چون کوهسارش  

 که سیم و زر بود دائم نثارش

بود نارش دوای درد بیمار    

که آمرودش کند درد ازتن آزاد

هوایش جان فزا آبش گوارا   

بود هم سیب هم آلو بخارا

به هنگام بهار شکوفه بادام 

زهر سویی بگیرد سوی مشام

زدامان بلند رشته ی دیشک 

 بجوشد چشمه های پاک وبس نیک

بهشتی که خدا فرموده این است  

 بورنجان جنت روی زمین است

زآثارش بهادر هست جاوید    

به گیتی شعر تو چون ماه و خورشید

بهشتی که خدا فرمود و قرآن   

بورنجان است بورنجان است بورنجان

                                                                    بهادر چم

 

مطالب مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *