شهید رضا حسین‌زاده / کره / قاینات

شهید رضا حسین‌زاده / کره / قاینات

حتماً از سفر چند سال پیش رضا حسین زاده ( گوینده خبر صدا و سیما ) به کره که به دعوت مادر شهید رضا حسین زاده انجام شده بود خبر دارید… خاطره ی این سفر را از زبان رضا حسین زاده در ادامه مطلب آورده ام که امیدوارم مورد توجه قرار بگیرد.

من گوینده شدم، رضا حسین‌زاده شهید شد

خبر برای گوینده از اولین لحظه‌ای که صدای تیک‌تاک ساعت استودیو و تالاپ تالاپ قلب خودش را می‌شنوند، خاطره می‌شود، اما معمولا به یادماندنی‌ترین خاطرات مربوط به زمانی است که موفق شوی از مرز شیشه‌ای تلویزیون بگذری و کمی آن سوتر قدم به زندگی مخاطبت بگذاری.

یادم می‌آید ۱۰، ۱۲ سال قبل یکی از همکاران رادیو برایم تعریف کرد استان خراسان شهیدی به نام رضا حسین‌زاده دارد که هر بار عکسش را می‌بینم یاد شما می‌افتم. من هم که برایم جالب بود سری به نشانه حسرت تکان دادم که بابا ما کجا و آنها کجا. خلاصه این گذشت تا یکی دو سال بعد که نامه‌ای از شهرستان قائن (استان خراسان جنوبی)‌ به دستم رسید. وقتی پشت پاکت را که به آدرس سازمان پست شده بود نگاه کردم دیدم نوشته است، فرستنده: مادر شهید رضا حسین‌زاده. حسابی جا خوردم و بلافاصله یاد آن روز و تعریف همکارم افتادم. نامه را گشودم و با دریایی از مهر و صفا و خلوص مواجه شدم که مرا به خود می‌خواند. مادر این شهید عزیز سال‌ها به هوای جگرگوشه‌اش تمام بخش‌های خبری‌ای را که اجرا می‌کردم با دقت دیده بود؛ انگار فرزند خودش را می‌بیند و حالا در پایان حرف‌های مادرانه‌اش آرزوی دیدار من کمترین را داشت. خیلی منقلب شدم و حیران و خوشحال از سعادتی که نصیم شده بود، پیگیری‌هایم را آغاز کردم و بعد از به دست آوردن آدرس دقیق و یکسری هماهنگی‌ها به اتفاق همسرم راهی بیرجند شدیم. از فرودگاه بیرجند تا قائن را نیز چند ساعتی زمینی طی کردیم تا به منزل این شهید والامقام رسیدیم. مادر شهید که تا آن لحظه باور نمی‌کرد نامه‌اش به دستم رسیده باشد، خیلی خوشحال و ذوق‌زده شد.

سپس به اتفاق بر مزار این شهید شاهد حاضر شدیم. آنجا بود که در کمال تعجب فهمیدم علاوه بر همنام بودن، همسن و سال هم هستیم و جالب‌تر این که همان روزی که من به سازمان آمدم ایشان به شهادت رسیده بود. شهید رضا حسین‌زاده فرزند بزرگ خانواده بود، بنابراین من با افتخار توفیق پیدا کردم که به عنوان پسر بزرگ معنوی و عضو کوچکی از این خانواده در مراسم خواستگاری و عقدکنان خواهر و برادر شهید که در مدت یک ماه اقامت‌مان در قائن برپا شد نیز حضور داشته باشم. خوشبختانه هنوز هم ارتباط من و این عزیزان با نامه و تلفن برقرار است و از ته دل خدا را شکر می‌کنم که وسیله و واسطه شادی دل این مادر شدم، البته بعد از این ماجرا در زندگی خودم هم گشایش‌های مادی و معنوی زیادی اتفاق افتاده است.

متن از سایت جام جم – تاریخ مصاحبه ۱۳۹۱/۰۳/۲۰

منبع:
korohnews.roomfa.com

مطالب مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *